چهارشنبه 26 دی 1403 - 22:02

کد خبر 112851

دوشنبه 12 تیر 1402 - 11:35:00


کنار گذاشتن محسن یزدی از شبکه مستند


تسنیم/ مسیری که آقای جلیلی در پیش گرفته تقریباً اکثر طیف‌ها و حتی بعضی حزب‌اللهی‌ها را نگران کرده، الّا احتمالاً خود آنها را. اگرچه اگر بشنویم که خود آنان هم نگران شده‌اند، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است.
 محسن یزدی از مدیران انقلابی، متدین و حزب‌اللهی صداوسیما هم از مدیریت شبکه مستند صداوسیما  کنار گذاشته شده است. آقای یزدی حدوداً سه سال قبل از ریاست مرکز مستند حوزه هنری خداحافظی کرد و به ریاست شبکه مستند منصوب شد. هم آمارها و هم کارشناسان قابل توجهی بر آنند که عملکرد محسن یزدی طی این مدت در شبکه مستند سرجمع عملکرد مناسب و خوبی بوده است؛ بویژه آنکه او تمام این مدت را در دوره‌ای گذرانده که مجموعه‌ی صداوسیما، چه به دلیل نقص کارآمدی مدیریتی در داخلش و چه به لحاظ تقویت رقبایش در بیرون، رویه رو به ضعفی را سپری کرده است.
با این حال در همین مدت حدوداً سه ساله، مستندها و برنامه‌های نسبتاً متعددی از شبکه مستند دیده شد و آمارهای تلویبیون و برخی بررسی‌های دیگر هم نشان می‌دهد که بعضی مستندهای این شبکه حتی از برخی سریال‌های ساخته شده در دوره‌های جدید نیز بیشتر دیده شده است.
طبیعی است که هر مدیری، از جمله آقایان جبلی و وحید جلیلی، رئیس و قائم مقام فرهنگی و دبیر تحول صداوسیما حق دارند مدیران شبکه‌ها را جابجا کنند و نیروهایی را به کار بگیرند که به عقیده آنها به نظرات آنان و یا به کارکرد مدنظر آنان نزدیک‌تر است؛ امّا طبیعتاً هرچقدر که آنان چنین حقی دارند، منتقدان و آنها که ناظر این رویه‌ها و صحنه‌ها هستند و از جمله مخاطبان صداوسیما هم می‌توانند درباره چنین رویکردی توسط آقای جبلّی و بخصوص جناب جلیلی، نظر بدهند.
واقعیت آن است که مسیری که صداوسیما در پیش گرفته تقریباً اکثر طیف‌ها و حتی بعضی حزب‌اللهی‌ها را نگران کرده، الّا احتمالاً خود آنها را. اگرچه اگر بشنویم که خود آنان هم نگران شده‌اند، اتفاق عجیب و غریبی رخ نداده است.
انصاف حکم می‌کند که گفته شود تیم جدید در دوران سختی صداوسیما را تحویل گرفته است؛ در شرایطی که چند مدیر قبلی صداوسیما کارنامه بسیار ضعیفی داشتند و از سوی دیگر اساساً عالم رسانه‌ای هم دچار تحول جدیدی شده، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها جدی‌تر شده‌اند و زیست‌جهان جدیدی را شکل داده‌اند و همچنین VOD ها به رقبای بسیار مهمی برای تلویزیون تبدیل شده‌اند. امّا دقیقاً همین انصاف حکم می‌کند که بگوئیم رویکردهای آقایان جلیلی و جبلی برای مدیریت سیما در دوران فعلی نامناسب‌تر از هر دوران دیگری است.
تلویزیون در دوره جدید به لحاظ ساختاری، یعنی زیست‌جهانی که پیرامون آن شکل گرفته، طبیعتاً استعداد بیشتری برای رفتن به سمت بحران مخاطب و مرجعیت را دارد، اگرچه جبریّتی هم در کار نیست؛ یعنی اینطور نیست که حتما معتقد باشیم راهی غیر از افت نیست. حال در چنین شرایطی اگر مدیران صداوسیما، خودشان به یکی از عوامل این افت مرجعیت تبدیل شوند، چه باید گفت؟
خوشبختانه آقای جلیلی در مصاحبه‌اش با سوره گفته که نمی‌خواهد فقط برای یک گروه برنامه بسازد؛ امّا اگر نگاهی به اطراف و طیف‌های مختلف بیندازیم، واقعاً امروز آیا مرجعیت صداوسیما در میان گروه‌های مختلف رو به صعود است؟ و یا میزان توجه به صداوسیما در نظرسنجی‌ها در حال افت است؟
از آقای جلیلی چندان بعید نیست که بلافاصله در مواجهه با چنین نقدهایی بگوید این حرف‌ها همان حرف‌های ضدانقلاب است که می‌خواهد کلیت صداوسیمایی که متعلق به نظام است را نقد یا نفی کند؛ اشکالی ندارد، واقعیت این است که صداوسیما از همان ابتدا آماج نقدهای موذیانه و بیرون از چارچوب برخی گروه‌ها هم بوده که نقد به صداوسیما را به مثابه‌ی فرصت‌طلبی برای انتقام‌گیری از جمهوری اسلامی هم تلقی می‌کردند؛ لذا ایشان می‌تواند با ساده‌سازی همه‌ی نقدهای این روزها همین ادعا را بکند، امّا پس از مفارغت از مجادله بد نیست که خود نیز به نظرسنجی‌ها نگاهی بیفکند تا ببیند این رویه آیا حتی برای بدنه‌ی مذهبی، رویه امیدوارکننده‌ای است یا نیاز به تجدیدنظر دربرخی رویکردها؟ آیا اینچنین نیست که امروز حتی حزب‌اللهی‌ها نیز بعضاً منتقد سیاست‌های آقای جلیلی شده‌اند؟
به این جملات توجه کنید: "در مدیریت خط قرمزی لازم ندارید آدم‌هایی را سر کار بیاورید که الزاماً عمق داشته باشند، راهبرد داشته باشند، نوآوری داشته باشند. این آدم‌ها نوعاً باید کنترل‌چی‌های خوبی باشند. به آن‌ها می‌گویید شما آنجا مأمور هستید که چه چیزی پخش نشود، نه اینکه چه چیزی پخش بشود. نوع مفاهمه و مخاطبه‌ای که چنین مدیری می‌تواند با برنامه‌ساز برقرار کند چیست؟ سلبی است."
اینها عبارات آقای جلیلی در همین مصاحبه جدید با نشریه سوره است؛ او اینها را در نقد مدیران قبلی صداوسیما گفته امّا اگر کسی زمینه و پس و پیش این جملات را نخوانده باشد دقیقاً احساس می‌کند که آقای جلیلی در حال حدیث نفس مدیریت فعلی صداوسیماست. آیا مدیریت قبلی صداوسیما قابل نقد نبود؟ صددرصد قابل نقد بود، امّا اینکه مخاطب با خواندن این جملات، الان بیشتر به یاد آقای جلیلی بیفتد هم چندان دور از ذهن نیست.
صداوسیما در طی این حدوداً 20 ماهی که از مسئولیت آقای جلیلی گذشته کدام ایده‌ی اساسی را دنبال کرده‌ است؟ قطعاً 20 ماه زمان کافی برای تحقق تحول نیست؛ و چنین تحولاتی ممکن است چند سال طول بکشد، اما نشانه‌های اولیه تحول و رویکردها را که می‌توان دید؟ آقای جلیلی وقتی از ایده‌اش پرسیده می‌شود می‌گوید که مدیریت خط سبزی به جای خط قرمزی! خط قرمزی را هم که آنگونه تعریف می‌کند؛ امّا آیا با شعرگفتن غیرمقفا و شعار دادن با کلمات و عبارات می‌توان برای صداوسیما ایده تراشید؟
به هر صورت هم آمارها و هم بررسی تفهمی از فضای افکار عمومی نشان می‌دهد که تلویزیون رو به افول است و رقبای تلویزیون در حال تقویت‌اند؛ ایده‌ی بخصوصی هم در صداوسیما دیده نمی‌شود و حتی بخش اخبار که تصور می شد با حضور آقای جبلی رنگ و بوی کاملا متفاوتی به خود بگیرد نیز تقریبا‌ً به همان سیاق سابق است؛ اما مسئله اینجاست که صداوسیما یک دستگاه بسیار مهم حاکمیتی است که حضور قوی آن می‌تواند بسیاری از سیاست‌های دیگر را نیز پیش ببرد و البته بالعکس! حال در چنین شرایطی که  برخی مدیران قوی صداوسیما نیز کنار گذاشته می‌شوند و در کنار آنها نیز نه ایده‌ی بخصوصی در این سازمان مشاهده می‌شود و نه رویکرد مدیریتی منطقی به نمایش گذاشته می‌شود، جا دارد که کمی هم به جای آقای جلیلی، نگران صداوسیما باشیم؟!



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط