جمعه 25 آبان 1403 - 05:53

کد خبر 121348

دوشنبه 19 تیر 1402 - 16:15:00


سیطره پولدارها


فرهیختگان/متن پیش رو در «فرهیختگان» منتشر شده و انتشارش در «آخرین خبر» به معنای تایید آن نیست

علی فلاحی-زهرا طیبی| «عدالت آموزشی» واژه‌ای که چندسالی به پای ثابت صحبت‌های مسئولان و کارشناسان این حوزه تبدیل شده، موضوعی است که اگرچه گاهی به‌صورت شعار از زبان مسئولان مربوطه بیان می‌شود اما بررسی آمارها در این رابطه نشان می‌دهد که آنچه در نظام آموزشی ما در حال وقوع است، زنگ خطر کمرنگ شدن عدالت در این حوزه را به صدا آورده و اگر مسیر پیش‌رو دنبال شود، قرار گرفتن عدالت در کنار آموزش‌وپرورش تقریبا به ترکیب نامتجانسی تبدیل خواهد شد. در گفت‌وگویی که شنبه شب در برنامه «شیوه» در همین رابطه برگزار شده بود، منصور کبگانیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی آمارهایی قابل تامل از طبقه اقتصادی قبول‌شدگان کنکور در سال تحصیلی 1400-1399، ارائه داد و گفت: «در بین قبولی‌های ورود به دانشگاه و در میان رتبه‌های زیر سه هزار، دهک اول و دوم و سوم که قشر کم‌برخوردار و محروم هستند؛ دو درصد‌ند و دهک دهم و نهم و هشتم؛ 80 درصد. سهم دهک اول 0.2 درصد است. دهک دهم، 48.1 درصد. در رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی، سهم دهک کم‌برخوردار و محروم 1.3 درصد است. اینها هشداری است که نشان می‌دهد ما در این 10، 15 سال و شاید هم 40 سال گذشته، این روند را رصد نکردیم تا سریع اصلاح کنیم. در برق شریف، دهک یک، دو، سه؛ صفر درصد سهم داشته است. دهک ده و نه و هشت، 87 درصد سهم دارند...» آنچه از پس این آمارها واضح است این است که آزمون کنکور رسالت خود را به‌درستی انجام نداده و دیگر امکان استفاده برابر از امکانات برای رقابت افرادی که مایل به قبولی در دانشگاه هستند، وجود ندارد. موضوعی که پرویز امینی، جامعه‌شناس حاضر در برنامه شنبه شب شیوه هم این‌گونه آن را مورد اشاره قرار داد: «آموزش‌وپرورش، اساسی‌ترین نهاد تامین‌کننده فرصت‌های برابر است. اجازه می‌دهد آنهایی که مثلا در یک خانواده فقیر به دنیا آمدند، با شکوفایی و بالفعل کردن استعدادها و توانایی‌های خود از فقر به در آیند و در کسب ارزش‌هایی مثل ثروت، منزلت و احترام از موقعیت گذشته خارج شوند.» حال اگر این فرصت‌های برابر از طریق آموزش‌وپرورش تامین نشود، درواقع آنچه رخ می‌دهد نابرابری‌های ساختاری است. آنچه در عمل از فعالیت‌های آموزش‌وپرورش مشاهده می‌کنیم این است که شیوه فعلی مدیریت آموزش‌وپرورش و میل به افزایش مدارس غیرانتفاعی حرکت به سمت عمیق‌تر شدن نابرابری‌های اجتماعی را شتاب بخشیده است. علاوه‌بر این حتی در دولت نیز آموزش‌وپرورش به اولویت چندم تبدیل شده است و عدم اهتمام جدی به این وزارتخانه و نظام آموزش، به مشکلاتی که متمرکز بر عدالت آموزشی است اضافه کرده است. در ادامه ضمن مرور برخی از آمارهای نماینگر بی‌عدالتی در آموزش‌وپرورش که پیش‌تر در «فرهیختگان» به آن پرداخته بودیم، سعی داشته‌ایم بروز چنین آسیب‌هایی را ریشه‌یابی کنیم. 

عملکرد فاجعه‌بارمدارس دولتی در کنکور سراسری 

یکی از سنجه‌هایی که می‌توان با آن مدارس دولتی را محک زد و کیفیت آنها را سنجید، بررسی میزان موفقیت این مدارس در کنکور سراسری و تعداد دانش‌آموزانی است که توانسته‌اند با تحصیل در این مدارس به رتبه‌های خوب در کنکور دست پیدا کنند. در گزارش‌های متعددی که در سال‌های گذشته در «فرهیختگان» منتشر کرده بودیم سهم مدارس دولتی از رتبه‌های برتر کنکور در سال‌های مختلف را بررسی کردیم که در ادامه به مرور برخی از آنها می‌پردازیم. با بررسی آمار رتبه‌های برتر کنکور در سال‌های گذشته و مدارسی که در آن تحصیل کرده‌اند، متوجه می‌شویم عملکرد مدارس دولتی در این زمینه فاجعه‌بار بوده است. به‌طور مثال در کنکور سراسری سال ۱۳۹۹، سهم مدارس دولتی از رتبه‌های برتر پنج گروه آزمایشی کنکور تنها ۵ درصد بوده است. این میزان برای مدارس سمپاد ۶۷ درصد و برای مدارس غیرانتفاعی ۱۸ درصد است. در بین رتبه‌های زیر سه هزار پنج گروه آزمایشی نیز مدارس دولتی تنها ۱۲ درصد را به خود اختصاص داده بودند و مجموع سهم مدارس سمپاد و غیردولتی از این میزان حدود ۵۶ درصد بود. در کنکور ۱۴۰۱ نیز از مجموع ۴۰ نفری که حائز رتبه برتر شدند، تنها ۲ نفر در مدارس دولتی تحصیل کرده بودند. این در حالی است که ۲۹ نفر از این جمع فارغ‌التحصیل مدارس سمپاد بودند. مطابق گزارش مشابه دیگری که در آن رتبه‌های برتر کنکور سال ۹۸ را از نظر توزیع ثروتی بر پایه داده‌های آماری مورد بررسی قرار داده بودیم، دهک دهمی‌ها با حدود ۳۰ درصد ظرفیت اشغال صندلی‌های دانشگاه‌ها، سهمی به‌‌مراتب بیشتر از دهک اولی‌هایی دارند که سهم‌شان به پنج درصد هم نمی‌رسد. در این گزارش همچنین به تحقیقات دفتر مطالعات اجتماعی وزارت رفاه که در سال 96 صورت گرفته بود نیز اشاره شد که نتایج آن بسیار قابل تامل بود. موضوع این تحقیقات بررسی میزان سهم دهک‌های مختلف درآمدی جامعه در رشته‌های منتخب دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی بوده است. در بخشی از این گزارش آمده است براساس برآوردها سه دهک بالایی جامعه (هشتم، نهم و دهم) ۶۳ درصد ظرفیت دانشگاه شهید بهشتی و ۶۱ درصد دانشگاه علامه طباطبایی را به خود اختصاص داده‌اند و درمجموع نیز ۶۰ درصد دانشجویان از سه دهک پردرآمد جامعه هستند. درمقابل سهم دانشجویان سه دهک کم‌درآمد (اول، دوم و سوم) در هر دو دانشگاه ۱۱ درصد است. به ‌عبارت دیگر، دانشجویانی که از نظر وضع درآمدی جزء طبقه مرفه محسوب می‌شوند، شش برابر بیشتر از فقرا و محرومان از ظرفیت دو دانشگاه بزرگ کشور بهره برده‌اند. همه این موارد به خوبی نشان‌ می‌دهند که اوضاع عملکرد مدارس دولتی در کنکورهای سراسری به‌شدت ضعیف است و دانش‌آموزان این مدارس برای رسیدن به رتبه‌های بالا در کنکورهای سراسری عملا شانس چندانی ندارند. 

آمارهای ترک‌تحصیل بی‌عدالتی محض را روایت می‌کنند

 رهبر انقلاب در دیداری که اردیبهشت ماه امسال با معلمان داشتند با اشاره به شرایط مدارس دولتی، ارتباط محرومیت‌های آموزشی ناشی از بی‌بضاعتی مالی را «بی‌عدالتی محض» خواندند و «آموزش خوب، معلم خوب و فضای آموزشی خوب» را از ملزومات مدارس دولتی دانستند. چند روز پس از این دیدار در روزنامه «فرهیختگان» در گزارشی با عنوان «پرتره بی‌عدالتی محض» به بررسی آماری شرایط مدارس دولتی در کشور پرداختیم که در ادامه خلاصه بخشی از آمارهای ارائه‌شده در گزارش مذکور را مرور می‌کنیم. قبل از اینکه به بررسی کیفیت آموزشی این مدارس بپردازیم، به میزان پوشش تحصیلی و تعداد بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ می‌پردازیم. این موارد قبل از اینکه به کیفیت این مدارس وابسته باشند به میزان گستردگی پوشش و توزیع این مدارس وابسته‌اند. مورد دیگری که بر این آمار اثرگذار است شرایط اقتصادی خانواده‌های افرادی است که در سن تحصیل هستند. گرچه هزینه تحصیل در مدارس دولتی بالا نیست اما در مواردی که شرایط اقتصادی خانواده خوب نباشد ممکن است علی‌رغم در دسترس بودن مدارس دولتی، کودکان برای تامین خانواده مجبور به کار کردن شوند و از تحصیل باز بمانند. با توجه به آمارهای رسمی، در بازه سنی ۶ الی ۱۱ سال مجموعا حدود ۱۸۶ هزار نفر با وجود اینکه در سن تحصیل هستند از درس خواندن بازمانده‌اند. از این تعداد ۴۳ هزار نفر مربوط به استان سیستان‌وبلوچستان و ۲۹ هزار نفر هم ساکن استان تهران هستند. نرخ پوشش تحصیلی در سیستان‌وبلوچستان حدود ۸۳ درصد است که به خوبی اثر محرومیت‌های این استان را نشان می‌دهد. استان تهران هم که قاعدتا مساله محرومیت‌‌های عمومی سیستان‌وبلوچستان را ندارد، با پوشش تحصیلی ۹۴ درصدی سومین استان در صدر لیست بیشترین محرومیت تحصیلی است. این آمار حاکی از اثرگذاری هزینه‌های بالای زندگی در تهران بر میزان بازماندن از تحصیل کودکانی است که در سن تحصیل قرار دارند. برای بررسی کیفیت مدارس دولتی نیز به چند شاخص ازجمله میزان تکرار پایه در دوره ابتدایی و تراکم جمعیتی کلاس‌های مدارس دولتی پرداختیم. سیستان‌‌وبلوچستان با آمار ۸ درصدی میزان تکرار پایه در دوران ابتدایی، باز هم با فاصله در صدر استان‌های کشور قرار می‌گیرد. استان‌های خوزستان و خراسان شمالی با حدود ۵ درصد میزان تکرار پایه در دوره ابتدایی، در رتبه‌های بعدی قرار دارند. آماری که به‌خوبی اثر محرومیت این استان‌ها در کاهش کیفیت آموزشی را به‌عنوان عامل اصلی افزایش میزان تکرار پایه نشان می‌دهد. مورد دیگر، میزان تراکم جمعیتی کلاس‌های مدارس دولتی است. براساس مصوبه شورای عالی آموزش‌وپرورش حداکثر جمعیت مطلوب هر کلاس ۲۶ نفر است. این در حالی است که ۶۳ درصد کلاس‌های مدارس دولتی جمعیتی بیش از این مقدار دارند. میانگین تراکم جمعیتی در شهرستان‌های استان تهران حدود ۳۳ نفر و در شهر تهران حدود ۳۲ نفر است. این آمارها تنها بخشی از آمارهایی است که در گزارش مفصلی که به آن اشاره شد بررسی شده بودند اما همین میزان هم می‌تواند به خوبی بیانگر شرایط غیرقابل‌قبول مدارس دولتی و تصویرگر بخشی از «پرتره بی‌عدالتی محض» باشد.

50 درصدی ورودی‌های شریف جزء دهک دهم هستند
 سهم دهک یک صفر درصد

تصور و نگاه ما عمدتا این است که رتبه‌های زیر ده رشته‌های فنی و ریاضی که اکثرا به‌عنوان پذیرفته‌شدگان دانشگاه شریف وارد دانشگاه می‌شوند، عموما دانش‌آموزان نخبه‌ای هستند که قرار است در بهترین دانشگاه فنی ایران تحصیل کنند. این گزاره البته غلط نیست اما به‌نظر می‌رسد که تمکن مالی در بالارفتن میزان اقبال عمومی برای پذیرش در بهترین دانشگاه فنی کشور، تاثیر مستقیم دارد. سیدجلال موسوی، مدیرکل دفتر تدوین و راهبری اسناد و سیاست‌های آموزش و پژوهش ستاد علم‌وفناوری دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت‌وگویی که 5 مرداد سال 1401 با «فرهیختگان» داشت آمارهایی از طبقه اقتصادی قبول‌شدگان در این دانشگاه ارائه کرد و گفت: «در ورودی گروه فنی‌ومهندسی دانشگاه صنعتی‌شریف 55.1 درصد فقط از یک دهک، یعنی دهک دهم هستند.  اما دهک یک صفر درصد و دهک دوم سه نفر! مقایسه کنید با دهک دهم که ۳۵۱ نفر هستند و این فاصله خیلی زیاد است.» براساس گفته این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تقریبا 55 درصد از ورودی‌های این دانشگاه جزء دهک دهم یعنی ثروتمندترین بخش جامعه هستند. این آمار البته تنها مختص به ورودی‌های این دانشگاه نیست. نگاهی به رتبه‌های زیر سه هزار به نسبت رشته هم نشان می‌دهد که سه دهک بالای جامعه بیشترین میزان قبولی را به خود اختصاص داده‌اند: «در رشته‌های پزشکی، داروسازی و دندانپزشکی حدود 56 درصد از دهک دهم قبول شدند. به‌عبارت دقیق‌تر از مجموع سه هزار و 211 نفر که در این رشته‌ها قبول شدند، هزار و 806 نفر از دهک دهم بوده‌اند. درحالی‌که از دهک اول تنها سه نفر و این میزان در دهک دوم به 11 نفر می‌رسد. این نشان از اختلاف بسیار زیاد بین دهک‌ها برای ورود به دانشگاه است. در رشته کامپیوتر نیز از میان 662 نفری که توانستند در این رشته رتبه زیر سه هزار نفر را به دست بیاورند، 411 نفرشان دهک دهم بوده‌اند و از دهک اول و دوم حتی یک نفر قبول نشده‌اند و تنها هفت نفر از دهک سوم توانسته‌اند در این رشته قبول شوند.» این اتفاق در رشته‌های انسانی هم رخ داده و از میان 281 داوطلبی که در رشته روانشناسی قبول شدند، 135 نفر از این افراد در دهک دهم قرار می‌گیرند و از دهک اول هم داوطلبی در میان پذیرفته‌شدگان وجود نداشته است.» 
آنچه در میان ارائه این آمارها واضح و مشخص است این است که عملا سهم دهک‌های پایین جامعه از پذیرفته شدن در رشته‌ها و دانشگاه‌های برتر کشور به سمت کم یا صفر شدن در حال حرکت است. اتفاقی که نشان می‌دهد آزمون کنکور که قرار بود دانش‌آموزان در یک شرایط برابر برای ورود به دانشگاه با هم رقابت کنند جدای از کم‌وکیف برگزاری آن، در حال تبدیل شدن به کارزاری برای ورود ثروتمندان به دانشگاه‌ها و رشته‌های برتر است و عملا در حال کنار گذاشتن طبقات کم‌برخوردار جامعه است. به زبان ساده‌تر این امید برای طبقات کم‌برخوردار که می‌توانند با استفاده از استعدادها و توانمندی‌های خود از طریق آموزش، وضعیت اقتصادی و جایگاه اجتماعی خود را تغییر بدهند را به ناامیدی بدل می‌کند و روزبه‌روز بیشتر به بی‌عدالتی‌های موجود در جامعه دامن می‌زند.

مدل مواجهه آموزش‌وپرورش با کنکور ضدعدالت است

آمار رتبه برترهای کنکور این واقعیت را نشان می‌دهد که اگر موارد استثنا را در نظر نگیریم کسب موفقیت در این آزمون تا حد زیادی با دهک درآمدی خانواده‌ها رابطه مستقیم دارد و کسانی در کنکور موفق خواهند بود که مسیر آموزش خود را از آموزش‌وپرورش جدا کرده و آن را به راهروی مدارس غیردولتی پیوند زده باشند. این گزاره نشان می‌دهد در مدارس دولتی کمبودهای آموزشی عمیقی وجود دارد که دانش‌آموزان برای آسیب ندیدن این کمبودها باید دست در جیب کرده و هزینه موفقیت خود را بپردازند. مرور مواضع سکانداران نظام آموزش نشان می‌دهد فقدان‌های موجود بیش از آنکه ناشی از کمبود منابع مالی باشد از نگاه کنکورگریز مدیران نشأت می‌گیرد. یوسف نوری، وزیر آموزش‌وپرورش خرداد ماه سال جاری در جمع تشکل‌های دانش‌آموزی استان گلستان صراحتا اعلام کرد: «من کنکور را کلا قبول ندارم و این حوزه مربوط به آموزش‌وپرورش نیست؛ چراکه ما نظام تعلیم و تربیت عمومی هستیم نه نظام پذیرش دانشجو.» چنین اظهاراتی را پیش از این در سال 98 محسن حاجی‌میرزایی، وزیر آموزش‌وپرورش دولت روحانی نیز با بیانی دیگر این‌گونه گفته بود: «باید غالب محتوای آموزشی ما در راستای تربیت باشد نه اینکه ما دانش‌آموزان را برای کنکور تربیت کنیم.» این اظهارات نشان می‌دهد عامل شکست مدارس دولتی در آزمونی که آینده دانش‌آموزان و کشور را رقم می‌زند بیش از هرچیزی نگاه مدیران آن است. وزرای آموزش‌وپرورش درحالی شأن تربیتی آموزش‌وپرورش را در تضاد با کنکور عنوان می‌کنند که عمده کارشناسان در حوزه تربیتی نیز نمره قبولی را به آموزش‌وپرورش نداده و عملکرد این وزارتخانه را در این باره شکست‌خورده قلمداد می‌کنند. تربیت دانش‌آموزان با روحیه فردگرا و بی‌توجهی به پرورش معنویت در دانش‌آموزان از جمله نقدهایی است که به آموزش‌وپرورش وارد می‌شود. رهبر انقلاب نیز در همین راستا در دیدار اردیبهشت‌ماه با معلمان اهتمام به امور پرورشی در مدارس را مورد تاکید قرار داده و بیان داشتند: «اهتمام به امور پرورشی باید در مدارس نیز امتداد داشته باشد اما اکنون اثر چندانی از آن مشاهده نمی‌شود و مدارس زیادی مسئول پرورشی ندارند البته کار پرورشی هم باید به‌گونه‌ای جذاب باشد که بچه‌ها را فراری ندهد.» ضعف در امور تربیتی دانش‌آموزان یکی از مهم‌ترین دلایلی است که بسیاری از خانواده‌ها را به ثبت‌نام فرزندان‌شان در مدارس غیردولتی سوق می‌دهد. یکی دیگر از مواردی که فرصت 12 ساله آموزش‌وپرورش در تربیت دانش‌آموزان را هدر داده است بی‌توجهی به مهارت‌های شغلی افراد و پر کردن جای خالی این امر با آموزش‌های غیرکاربردی است. چنانچه آموزش‌وپرورش در زمینه آموزش مهارت‌های شغلی موفق عمل می‌کرد دغدغه بسیاری از افرادی که با هدف تامین آینده شغلی راهی دانشگاه می‌شوند رفع می‌شد و به این ترتیب از فشار کنکور و بار روانی که به دانش‌آموزان تحمیل می‌شود نیز کاسته می‌شد. اصلاح این ایرادات نیز بارها به مناسبت‌های مختلف مورد تاکید رهبر انقلاب قرار گرفته است. تقویت هنرستان‌های فنی که در دیدار 1402 با معلمان مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت سال‌هاست جزء توصیه‌های برزمین‌مانده ایشان محسوب می‌شود. رهبر انقلاب همچنین لزوم کنار گذاشتن دانش‌های غیرکاربردی را نیز در دیدار اخیر با معلمان این‌گونه متذکر شدند: «در دبیرستان‌های ما و شاید در دبستان‌های ما دانش‌هایی تدریس می‌شود که هیچ فایده‌ای به حال امروز و آینده‌ این دانش‌آموز ندارد؛ یک چیزهایی است، [یک] ذهنیاتی است که یادشان هم می‌رود و در هیچ مساله‌ زندگی به اینها کمک نمی‌کند، در پیشرفت علم به اینها کمک نمی‌کند؛ اینها را شناسایی کنید، حذف کنید.» علی‌رغم تاکید رهبر انقلاب برای حذف مواد زائد از کتب درسی یوسف نوری از این اقدام در سال تحصیلی 1402-1401 سر باز زد و در یک برنامه تلویزیونی گفت: «با توجه به اینکه کتاب‌های درسی برای سال تحصیلی آینده در حال چاپ بوده‌اند، این تغییرات به سال تحصیلی 1402-1401 نخواهد رسید.» وزیر آموزش‌وپرورش درحالی چنین توجیهی آورده است که می‌توانست با تعیین کمیته‌ای در وزارت تحت امر خود موارد زائد را تشخیص داده و طی ابلاغیه‌ای از مدارس بخواهد که موارد زائد مورد تدریس و ارزشیابی قرار نگیرد. وجود چنین ایراداتی نشان می‌دهد مدیران آموزش‌وپرورش علی‌رغم اینکه خود را مدعی تربیت دانش‌آموزان می‌دانند اقدام شاخصی برای اجرای صحیح وظایف خویش انجام نداده و چنین شانیتی را صرفا برای فرار از زیر بار کنکور مطرح می‌کنند. با وجود ایرادات اینچنینی طبیعی است که خانواده‌ها نگاهی کاملا بر خلاف وزرای آموزش‌وپرورش داشته و برای تامین آینده شغلی فرزندان‌شان چشم به کنکور بدوزند. چیزی که مدارس غیردولتی در آن تبحر به‌مراتب بیشتری دارند و مدارس دولتی نیز هیچ وظیفه‌ای برای خود در قبال آن قائل نیستند بدون اینکه گزارشی از موفقیت در دیگر وظایف مورد ادعا ارائه دهند. رویکرد دوگانه آموزش‌وپرورش در قبال کنکور زمانی آشکار می‌شود که بدانیم 72 درصد برترین‌های کنکور در سال 1401 را دانش‌آموزان مدارس سمپاد تشکیل می‌دهند و این یعنی آموزش‌وپرورش علی‌رغم ادعای غیرکنکوری بودن در مدارسی ویژه به این امر توجه نشان ‌می‌دهد. حال که آموزش‌وپرورش در شئون تربیتی ناموفق عمل کرده و خود نیز به شعار غیرکنکوری بودن پایبند نیست این توقع وجود دارد که لااقل تعارف را کنار گذاشته و امکانات آموزشی برابر برای رقابت در کنکور را برای همه دانش‌آموزان کشور در حد توان فراهم آورد یا حداقل اگر چنین توانی ندارند لااقل آگاهی‌های لازم در مورد شیوه‌های رقابت را به دانش‌آموزان داده و آنها را نسبت به منابعی که غالبا غیر از کتب درسی است آگاه کند تا حداقل همه دانش‌آموزان بتوانند شیوه‌های برنده شدن در آزمون سرنوشت‌ساز کنکور را بیاموزند به این امید که ذره‌ای تصویر ناامید‌کننده از نبود عدالت آموزشی کمرنگ شود. چنین امری بیش از هر چیزی نیاز‌مند آن است که وزارتخانه‌های بهداشت و علوم و آموزش‌وپرورش با یکدیگر هماهنگ عمل کرده و موضعی یکسان در مواجهه با کنکور اتخاذ کنند نه اینکه به‌عنوان ارکان آموزشی نظام حکمرانی در جهتی عکس عمل کرده و آینده دانش‌آموزان را زیر چرخ دنده‌‌های معیوب مدیریتی له کنند. 



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط