چهارشنبه 04 مهر 1403 - 06:44

کد خبر 122516

سه‌شنبه 20 تیر 1402 - 22:00:00


قند پارسی/ حکایت قلیان کریم خان


آخرین خبر/ درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : "این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟"
درویش گفت :" نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟"
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛" گفت چه می‌خواهی ؟"
درویش گفت : "همین قلیان ، مرا بس است !"
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت 

ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت :" نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . "

پی نوشت : البته داستان به شیوه ای دیگر نیز روایت شده است به این صورت که هنگام بنای مسجد وکیل ، کریم خان روی قطعه سنگی نشسته بود و در حالی که قلیان می کشید ، کارگری و... ادامه ی ماجرا



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط