سه‌شنبه 03 مهر 1403 - 22:55

کد خبر 128712

دوشنبه 26 تیر 1402 - 09:00:00


اصالت بومی‌گرایی در شعر


خراسان/ «نیم رُخ تابستان» ششمین کتاب جواد کلیدری، سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات نگاه منتشر شد. کلیدری پیش از آن که با شعرهای سپید شناخته شود با غزل‌های خوبش به شعر ایران معرفی شد. مجموعه «قطار ساعت هفت» او در سال ۱۳۹۳ برنده جایزه کتاب سال غزل ایران شد.

طبیعت ‌گرایی از جنس کلیدر
طبیعت‌ گرایی را می‌توان عنصر غالب بر مجموعه شعر «نیم رُخ تابستان» دانست. شاعراین کتاب از کودکی تا امروز هم‌نفس با کوهستان بزرگ‌شده و نمی‌توان از او انتظار دیگرگونه سخن گفتن را داشت، به‌ویژه که او شاعر خاطره بازی هم هست؛ «سرم را در کوه‌های کلیدر جا گذاشتم/آن‌چنان ‌که ابراهیم ادهم در بلخ/ و به میان مردم آمدم...» شاعر، گذشته را به‌گونه‌ای به تصویر می‌کشد که یک انسان سالخورده حسرت هفتاد ساله‌اش را. «گوش به صدای گرفته قلبش دارد/ موش‌ها صفحه‌ها را یک‌درمیان خورده‌اند / در سرش لب‌های پیرمرد گشوده می‌شود به لبخند/ و این‌طوری زیباتر است با دندان عاریه طلایش...».
اولین حسی که خوانش شعرهای این کتاب به مخاطب القا می‌کند این است که شاعر، چیزی بیشتر از صد سال خاطره در سینه‌اش دارد. او پیوسته در حال رفت‌وآمد بین فضاهای اساطیری و مدرن است به‌گونه‌ای که به نظر می‌رسد زندگی‌های دیگری را هم از سر گذرانده باشد؛ «از مجلس شیخ شهید بازمی‌گشتم/ دهانم بوی کلمه می‌داد/ و سینه‌ام خانه رؤیاها شده بود...» یا درجایی می‌گوید «نقل شهزاده‌ای شده بود در قلعه دختر خراسان/ میان جلگه زوزن» و آن جا که از سفرهای فرازمانی به زمین بازمی‌گردد زبان شعرش هم ‌تغییر می‌کند: «تورفته‌ای/ و تلفن سعی می‌کند شماره‌ات را بگیرد/ می‌خواهد برایت پیغامی بفرستد...» این فرازوفرود در زمان و رفت‌وآمد شاعر میان دو فضای مدرن و باستانی، تضاد دلچسب و قابل‌باوری در کتاب ایجاد کرده و حکم یک رقصنده سماع را در بازار مولوی تهران دارد. مثل رئالیسم جادویی در داستان‌های «مارکز» که آدم باور می‌کند دخترکی با ملافه های سفید به آسمان پرواز کرده است.

احترام به مخاطب
کلیدری در شعرهایش هیچ‌گاه، مخاطب را دست‌کم نمی‌گیرد. او روی هوش مخاطبش حساب کرده، همه‌ چیز را نمی‌گوید و گاهی حتی او را به همکاری دعوت می‌کند: «پیری است این غم زمانه/ گذر از دروازه شصت‌سالگی/ فروتن و مغموم / سایه سؤال درشتی، افتاده روی دیوار» درحالی ‌که می‌توانست بگوید «سایه سؤال درشتش» اما این را به عهده شنونده می‌گذارد تا او دریابد که این سایه خمیده پیری است که مثل علامت سؤال روی دیوار افتاده است و چه تشبیهی بهتر از این؟ با این بیان غیرمستقیم یک صنعت دیگر هم به شعر اضافه می‌شود و آن «ایهام» است.

بومی‌گرایی و اصرار بر کلمات فولکلور
یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته این کتاب، کارکرد کلمات بومی است. اصرار کلیدری بر استفاده از کلمات بومی مثل راه رفتن بر لبه تیغ است. او باید خیلی امیدوار باشد که این تکنیک در شعرش جا بیفتد و واژگان محلی، سنگین و دیرفهم از کار درنیایند. سرآمد این نوع به‌کارگیری کلمات (البته در داستان‌نویسی) محمود دولت‌آبادی است. مخاطب آثار دولت‌آبادی همزمان با این که یک رمان 10‌جلدی از او را می‌خواند انگار در کلاس پیشرفته   واژه‌شناسی و فرهنگ فولکلور هم شرکت می‌کند. جواد کلیدری هم در بهره‌گیری از کلماتی که خاص روستای زادگاهش، کلیدر است دست و دلباز عمل می‌کند و اصرار دارد کلمات را از حالت بومی و چارچوب روستای محل تولدش خارج و این کلمات را به آن ‌سوی مرزهای کلیدر و حتی فراتر از آن صادر کند. به این کلمه‌ها دقت کنید: «ایاس»، «میزان»، «میم»، «شپات»، «کلوج»، «باد شمال» و «سرحدی خوانی». کدام ‌یک از این‌ها به‌ تنهایی معنا را به مخاطب منتقل می‌کنند؟ کلیدری اما با درآمیختن زبان معیار با واژگان بومی علاوه بر این که به شعرش هویت می‌بخشد خوانش آن را برای مخاطب لذت‌بخش کرده است: «در حادثه فصل/ آن جا که میوه‌ها می‌ترسند از ایاس پاییز/ باد میزان چپقش بر لب گذشت از بادام‌زاران/ در تاکستان اما از پیچ شاخه‌های میم عبور کرد/ و سهمگین و تابناک /راز مستی را درمیان نهاد با خوشه‌های باکره...»



پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط