یک‌شنبه 27 آبان 1403 - 19:50

کد خبر 133172

پنج‌شنبه 29 تیر 1402 - 17:27:00


حمله آبی طالبان به افغانستان


هم میهن/متن پیش رو در «هم میهن» منتشر شده و انتشارش در «آخرین خبر» به معنای تایید آن نیست

کارشناسان در گفت‌وگو با «هم‌میهن» خطای راهبردی امارت اسلامی در تخصیص حق‌آبه سیستان را بررسی کردند


شکوفه حبیب زاده| «سیستان آب ندارد.» این جمله را بارها شنیده‌ایم. «سیستان هوا هم ندارد.» این را هم شاید یک دهه است که می‌شنویم، اما آیا فقط سیستان است که جایی برای تنفس در آن باقی نمانده؟

این سوال را بارها از هموطنان در شهرهای دیگری که درگیر گرد‌وغبار هستند، می‌شنویم. اما این را هم از خود می‌پرسیم که آیا حواس‌مان هست بیش از دو دهه است که سیستان، نفس ندارد و هیچ‌ شهری در ایران، در این بازی پر از باخت، جای سیستان را نمی‌گیرد؟ آیا نایی برای اعتراض باقی مانده؟ آیا صبوری ریشه‌دار و البته کلافه‌کننده را هم می‌بینیم؟ آیا انتظار برای سرریز سیلابی که سال‌های قبل راهی خاک ایران می‌شد و برای مدتی دل مردم را گرم می‌کرد را هم می‌بینیم؟ سرریزی که حقابه طبیعی محیط زیستی تالاب های حیات بخش هامون بوده و دیگر حالا نیست و طوفانی بی‌سابقه را در سیستان رقم زده است که حتی دوربین‌ها هم از ثبت تصاویر واقعی از آن، قاصرند. صحبت از علت معضل کش‌دار شدن طوفان ۱۲۰روزه سیستان که ریشه اصلی آن در خشک شدن تالاب هامون به‌واسطه عدم تخصیص حق‌آبه ایران ازسوی طالبان است را ازسوی بسیاری از کارشناسان و مسئولان شنیده‌ایم.  اما این را فراموش کردیم که بگوییم باخت اصلی در این فضای مهندسی‌شده از سوی سران افغان، خود افغانستان است که با خشک کردن تالاب هامون، اولین خنجر را به پیکره سه ولایت بزرگ و پرجمعیت خود می‌زند. نیمروز، هلمند و قندهار سه قربانی تخاصمی هستند که مسئولان افغانستان در قبال ایران روا می‌دارند. اینجاست که شاید باید یادمان بیاید که سیستان بزرگ که با همزیستی مردم در دو کشور مرزبندی‌شده کنونی وجود داشت، تا چه اندازه هوشمندانه، پایداری دو سرزمین را هدف قرار داده بود. شیوه عملکرد مسئولان افغانستان در کنار نوع عملکرد مسئولان ایران در مسئله همزیستی دو کشور، چیزی شبیه به یک بازی «نهنگ آبی» است که سرانجام همه آنها در نهایت، سیاهی است. کارشناسان و فعالان منطقه‌ای در این زمینه صحبت‌های متعددی را مطرح کرده‌اند و گلایه مردم منطقه و فعالان محیط‌زیستی به نوع عملکرد مسئولان هم کماکان ادامه دارد. اما در این گزارش بنا را بر این نهاده‌ایم که بازی دو سر باخت ایران و افغانستان را مورد بررسی قرار دهیم.

سازه کمال‌خان یک سامانه است نه یک سد
علیرضا سروری‌نژاد، کارشناس منابع آبی در گفت‌وگو با «هم‌میهن» با اشاره به ساختار سد کمال‌خان که مسیر آب به ایران را متأثر کرده است، می‌گوید: «مطالعات سد کمال‌خان در سال ۱۳۴۵ انجام شد، اما قرارداد ساخت آن با هندوستان در سال ۱۳۵۲ منعقد شد. قرار بود پیمانکار هندی این سازه را در همان سال‌ها به نتیجه برساند، اما باتوجه به ناامنی‌هایی که در سال‌های ۵۶ و ۵۷ در افغانستان ایجاد شد، ترکِ محل کرد. سران افغانستان در همه این سال‌ها درصدد بودند تا این سازه را بسازند که در نهایت تیر خلاص را در سال ۱۳۹۹ زدند.» او با نگاهی به ساختار سازه کمال‌خان به نکته مهمی اشاره می‌کند: «این سازه یک سازه خطی نیست و یک سامانه و سیستم است. این سازه، یک سد نیست. حجم مخزن سد کجکی، یک میلیارد و ۸۰۰ هزار مترمکعب است و با افزایش سطح می‌تواند به دو میلیارد و ۶۰۰ هزار مترمکعب نیز برسد، اما بند کمال‌خان با ۵۲ میلیون مترمکعب حجم مخزن و ۲۰ متر ارتفاع، خطری ده برابر سد کجکی برای ایران دارد. این مانع که در مقابل هیرمند قرار می‌گیرد، فقط دو کیلومتر است، اما مهم‌تر آن است که انحرافی که به‌واسطه این سد صورت می‌گیرد، آب را به سمت یک گودال ۱۰ کیلومتر در ۱۰ کیلومتر هدایت می‌کند که در آنجا چند سد دیگر نیز طراحی شده است.»

برنامه افغانستان برای انتقال هامون به گودزره
سروری‌نژاد معتقد است: «کلمه شوره‌زار در مورد گودزرره، واژه درستی نیست. هدف غایی طالبان ایجاد تالاب گودزره است.  در حقیقت افغانستان می‌خواهد تالاب هامون را به تالاب گودزره منتقل کند. این نکته را هم در نظر داشته باشید که تالاب هامون ایران وسعتی در حدود ۳۸۲هزار هکتار دارد و نهایت حجم آن ۱۰ میلیارد مترمکعب در پیک پرآبی آن است. تالاب گودزره ۲۴۰هزار هکتار است، اما حجم آن ۲۴میلیارد مترمکعب است.»

افغانستان با خطای خود، ضربه فنی می‌شود
این کارشناس منابع آب در این گفت‌وگو که در سفر به زابل انجام شد، به خطری که این انحراف آب همزمان برای افغانستان و ایران ایجاد می‌کند، اشاره می‌کند و می‌افزاید: «کل حجم رسوبات بادی در کل منطقه سیستان ۵۰هزار هکتار است. این عدد در افغانستان ۶ میلیون هکتار است. به افغانستان باید گفت می‌دانید تهران را کجا تهدید می‌کند؟ برداشت گردوغبار از عراق، سوریه، عربستان و کویت. اما افغانستان را سیستان تهدید می‌کند. منبع برداشت ریزگردها برای افغانستان، سیستان در ایران است. اگر قبلا محل برداشت گردوغبار افغانستان، تالاب‌های هامون بود، اما امروز محل برداشت علاوه بر تالاب‌ها، ۱۵۰هزار هکتار اراضی کشاورزی است که دیگر آبی به آنها نمی‌رسد و پتانسیل فرسایش‌پذیری آن چندین برابر تالاب خواهد بود. این گردوخاک تا قبل از کابل، حداقل سه ایالت بزرگ افغانستان (نیمروز، هلمند و قندهار) را به تعبیری دفن خواهد کرد.»

سرگذشت خشکی هامون
آنچه این کارشناس مطرح می‌کند، تمام ماجرا نیست. حسین سرگزی، کارشناس منابع طبیعی نیز پیشتر در گفت‌وگو با «هم‌میهن» گفته بود: «ریشه‌های گردوغبار سیستان را بایستی در مدیریت نامتناسب منابع آبی در سراسر حوضه آبریز فرامرزی هیرمند به‌ویژه در سرآب آن در کشور افغانستان جست‌وجو کرد. جایی‌که در دو دهه پیش با سقوط طالبان اول، بخشی از مهاجرین از کشورهای همسایه برگشتند. توسعه مزارع کشاورزی به‌عنوان اولویت فوری اشتغال توسط اشغالگران توصیه شد و علاقه عمومی و ارزش افزوده زیاد، بهره‌برداران محلی را به توسعه کشت خشخاش سوق داد. محصولی که سه برابر گندم، آب مصرف می‌کند و بازار آن جهانی است. این توسعه با احداث بندها و سدهای متعدد در افغانستان همراه بود و ورود ماشین‌آلات به‌ویژه دستگاه‌های حفاری، موتورپمپ‌های قوی، کانال‌های انتقال و انحراف و ابزارهای برداشت آب باعث شد که حتی بسیاری از قنوات در افغانستان نیز دچار خشکیدگی و کمبود آب شود.» او گفته بود: «افغانستان به‌عنوان کشوری با بیشترین رشد جمعیت در جهان و کابل و قندهار به‌عنوان شهرهایی با بیشترین افزایش نفوس، هر دو در حوضه هیرمند واقع هستند و نیاز به آب در شرایط ضعف زیرساخت‌ها و شبکه آبرسانی مدرن با حفر چاه‌های آب در منازل انجام می‌شود. در چنین شرایطی مناطق با جمعیت بیشتر و حاصل‌خیزی افزون‌تر سهم آب پایین‌دست‌ها را بلعید و خشکی خاک را به بخش‌های میانی و انتهایی حوضه غالب کرد. سیلاب‌ها تنها امیدبخش انتهایی هیرمند بود که با احداث سد کمال‌خان مهار شد و راهی شوره‌زار گودزره شده و از انتقال و تداوم آن به سوی غرب دریغ شد و دشت‌های پایین‌دست از جمله وسعت نیم میلیون هکتاری هامون‌ها بی‌آب ماند. کم‌کم پوشش گیاهی از بین رفت و خاک در معرض بادهای فرساینده قرار گرفت. بادهای شمالی که پوشش گز و نی و رطوبت هامون مانع گذر شن‌ریزهای همراه‌شان بود، اینک عرصه خشکیده هامون را محلی برای تاخت و تاز یافته‌اند و با سنباده کردن خاک سطحی، بخش درشت‌تر را به‌صورت تپه‌های ماسه‌ای به سوی منازل و تأسیسات هل می‌دهند و بخش ریز هم سهم چشم و ریه سیستانی‌ها در پایین‌دست می‌شود و حتی امسال میهمان ناخوانده شهرهای جنوبی‌تر شده است. چاره این مشکل همان است که همیشه بوده؛ ورود آب به عرصه خشکیده هامون و تر شدن ذرات خاک برای مقاومت در مقابل نیروی برشی باد.» با این حال سازوکار مذاکره آبی ایران و افغانستان نیز بارها ازسوی کارشناسان و حتی مقامات محلی همچون امام‌جمعه‌ها مورد نقد جدی قرار گرفته است. مذاکره‌ای که معلوم نیست تا کجا ادامه پیدا کند، تنها محل نقد نیست. برخی کارشناسان معتقدند که خطاهای منفعلانه ایران در گذشته، زمینه‌ساز وضعیت کنونی در سیستان شده است.

ایران سیمان سد کجکی را به افغانستان داد!

محمد درویش، فعال محیط‌زیست در گفت‌وگو با «هم‌میهن» در این باره می‌گوید: «طالبان به‌وسیله بند کمال‌خان، مسیر رودخانه هیرمند را تغییر داده و مازاد آب که از سد کجکی سرریز کرد را به سمت گودزره هدایت کرد و اجازه نداد آب وارد ایران شود. این آب حدود یک میلیارد مترمکعب بود و 820 میلیون مترمکعب حق‌آبه ایران از آن متأسفانه پرداخت نشد. این ماجرا از سال 1400 که رسماً اشرف غنی بند کمال‌خان را افتتاح کرد مشخص بود چون آنها مسیر رودخانه را همان زمان تغییر دادند.»

او به نکته مهمی در این میان اشاره می‌کند: «متأسفانه دولت ایران از همان زمان خیلی منفعل عمل کرد و حتی سیمان لازم برای ساخت بند کمال‌خان از ایران تأمین شد و به هشدارها توجه نشد. هدف دولت اشرف غنی این بود که می‌گفت اگر آب می‌خواهید باید به ازایش نفت بدهید و با این تمهید می‌خواست بگوید که ابزار اجرایی‌اش را هم دارم، اما دولت طالبان از همان ابتدا نشان داد که با ایران خصومت دارد و یک میلیارد مترمکعب را وارد گودزره کرد.» درویش با بیان اینکه در موعد مشخصی که ایران درخواست بازدید از سد کجی را داد، این اجازه ازسوی طالبان داده نشد، می‌افزاید: «دو هفته قبل آقای سلاجقه، رئیس سازمان محیط زیست ایران رسماً اعلام کرد که طالبان اجازه داده که کارشناسان ایرانی از سد کجکی بازدید کنند. اکنون اواسط فصل زراعی است و همه آب پشت سد کجکی را برای کشاورزی مصرف کرده‌اند. الان کارشناسان ایرانی بروند، آبی وجود ندارد. زمانی که باید، اجازه ندادند.» به نظر می‌رسد بهترین مسیر برای حل این بحرانی که دو کشور را تهدید می‌کند، پایان بازی دو سر باختی است که احتمالا با مشورت‌های خارجی در افغانستان آغاز شده است.



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط