یک‌شنبه 27 آبان 1403 - 23:04

کد خبر 133440

جمعه 30 تیر 1402 - 12:45:00


تصمیم نظام


اعتماد/متن پیش رو در «اعتماد» منتشر شده و انتشارش در «آخرین خبر» به معنای تایید آن نیست

از دست رفتن «فاو»، انتظارات و پیش‌بینی مقامات ایرانی درباره خاتمه دادن به جنگ را دستخوش تغییر کرد

محمدحسن نجمی| 354 روز لازم بود تا ایران قطعنامه 598 را بپذیرد؛ از دوشنبه 29 تیر 1366 تا دوشنبه 27 تیر 1367؛ قطعنامه‌ای برای پایان دادن به جنگی هشت ساله میان ایران و عراق که صدام از شهریور 1359 آغاز کرده بود. بیست و نهمین روز از تابستان 1366، 5 عضو دایم و 10 عضو غیردایم شورای امنیت سازمان ملل گرداگرد میز دایره‌ای این شورا نشستند. ژان برنارد ریمون، وزیر امور خارجه فرانسه که کشورش ریاست دوره‌ای شورای امنیت را بر عهده داشت، رییس جلسه بود. وزیر فرانسوی قطعنامه 598 را قرائت کرد و به رای گذاشت، نمایندگان هر 15 کشور عضو، دست‌ها را به نشانه موافقت بالا بردند و چالشی‌ترین اتفاق دیپلماتیک در هشتمین سال از جنگ عراق با ایران رقم خورد.

در این 354 روز، تحولات آن‌طور که ایران در نظر داشت جلو نرفت؛ همین باعث شد تا عینا همان قطعنامه که تیر ماه سال 1366 تصویب شده بود، بعد از یک‌سال از سمت ایران پذیرفته شود. محاسبات ایران بر مبنای مناطقی بود که در دست داشت و به ایران دست بالای نظامی را می‌داد؛ منطقه فاو و منطقه شلمچه. اما تحولات پس از صدور قطعنامه محاسبات ایران را بر هم زد. بحران‌های خلیج فارس و مهم‌ترین دلیل، از دست رفتن فاو و شلمچه در بهار 1367 بود؛ سقوط‌هایی که تبعات آنها، ایران را به سمت پذیرش قطعنامه سوق داد.

سقوط فاو و شلمچه؛ از دست رفتن داشته‌های استراتژیک

در سال‌های میانی جنگ و پس از چند عملیات ناموفق، سال‌های 1364 و 1365 دو عملیات سرنوشت‌ساز در جبهه‌های ایران انجام شد. عملیات والفجر 8 در زمستان 1364 و کربلای 5 در زمستان 1365، دو عملیاتی بودند که با انجام آنها، ایران دست بالای نظامی را در جبهه‌های جنگ پیدا کرد. طی والفجر 8، منطقه «فاو» تحت کنترل ایران قرار گرفت؛ منطقه‌ای که به لحاظ استراتژیک بسیار مهم بوده و تعیین‌کنندگی بالایی در معادلات جنگ داشت. یک‌سال بعد از والفجر 8، کربلای 5 صورت گرفت و منطقه عمومی شلمچه در اختیار ایران قرار گرفت. نتیجه این دو عملیات غیر از در دست گرفتن منطقه عمومی شلمچه و جزیره فاو از سوی ایران، تبعات دیگری نیز در معادلات خاورمیانه داشت؛ با والفجر8، ایران تقریبا با کویت هم‌مرز شد و با کربلای 5، ایران از هر زمانی به بندر استراتژیک بصره نزدیک‌تر شده بود. همین رخدادها باعث شروع دوباره فعالیت‌های دیپلماتیک در سطح بین‌المللی شد تا دو طرف را قانع کنند که به آتش‌بس رضایت دهند. این فعالیت‌ها به خصوص پس از کربلای 5 افزایش یافت.

از اوایل سال 1366، رایزنی‌های دیپلماتیک با ایران، برای پایان دادن به جنگ از طریق صدور یک قطعنامه شدت گرفته بود. چندی پیش از این، پنج عضو دایم مذاکراتی را برای تدوین یک قطعنامه آغاز کرده بودند که خواسته یا ناخواسته ایران فرصت حضور و مذاکره برای مفاد قطعنامه 598 را از دست داد. علی خرم، دیپلمات ایرانی که آن زمان نماینده ایران در مقر اروپایی سازمان ملل بود، گفته که «از ما خواستند تا در تدوین قطعنامه شرکت کنیم ولی در کشور چنین اراده‌ای وجود نداشت؛ ورود به حوزه سیاست و دیپلماسی از سوی برخی وادادن و بی‌غیرتی محسوب می‌شد.» با این وجود، حسین علایی از فرماندهان ارشد سپاه معتقد است که «محمدجواد لاریجانی، معاون وقت وزارت خارجه مذاکرات و گفت‌وگوهایی در این زمینه داشته است.»

پیش‌نویس‌هایی نیز برای رسیدن به متن نهایی نوشته می‌شد که دبیرکل سازمان ملل، برخی خواسته‌های ایران را هم در آن آورده بود. نهایتا قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل طرح و با رای مثبت هر 15 عضو تصویب شد.

واکنش‌ها به صدور 598

پس از تصویب قطعنامه 598، موضع‌گیری‌ها از همان نخستین ساعات تصویب آغاز شد؛ «رونالد ریگان»، رییس‌جمهوری امریکا در سخنانی گفت که «شورای امنیت امروز گامی تاریخی در جهت پایان بخشیدن به جنگ فزاینده و مخاطره‌آمیز ایران و عراق برداشته است.» «جرج شولتز»، وزیر امور خارجه ایالات متحده هم بر «رعایت بی‌طرفی» در این قطعنامه تاکید کرد و گفت که «امریکا مصمم است که نگذارد درخواست شورای امنیت در مورد توقف جنگ ایران و عراق به یک ژست توخالی تبدیل شود.»

«مارتین فیتس‌واتر»، سخنگوی کاخ سفید هم در پاسخ به سوالی درباره احتمال رد قطعنامه 598 از سوی ایران اعلام کرد که «در صورت عدم توجه به این قطعنامه، امریکا آماده است تا ظرف مدت نسبتا کوتاهی در مورد قطعنامه دوم تلاش کند.» منظور از قطعنامه دوم، همان قطعنامه تحریم تسلیحاتی بود که «سر جفری هاو»، وزیر امور خارجه بریتانیا مشخصا به آن اشاره و تهدید کرده بود که اگر ایران و عراق این قطعنامه را نپذیرند، «با تحریم بین‌المللی ارسال اسلحه روبه‌رو خواهند شد».


هر چند در آن زمان ایران و شوروی روابطی گرم نداشته‌اند، اما راه و روش روس‌ها همیشه یکسان بوده؛ وجه‌المصالحه قرار دادن ایران برای رسیدن به اهداف خود. مسکو که همکاری زیادی با واشنگتن در تصویب قطعنامه۵۹۸ داشت، علاقه وافری برای پایان دادن به جنگ از طریق «مذاکره دوجانبه با ایالات متحده» نشان می‌داد. «آندره گرومیکو»، رییس‌جمهوری شوروی قطعنامه 598 را همان موضوعی خواند که «امید زیادی به آن بسته‌» بود. او تاکید کرد که «شوروی حاضر است تا درباره روش‌های خاتمه دادن به جنگ، با امریکا مستقیما وارد مذاکره شود.»

در کنار حمایت این دو ابرقدرت وقت، در بغداد هم روی خوش به قطعنامه 598 نشان داده شد. رادیو «صوت‌الجماهیر» عراق از «تشکیل جلسه مشترک شورای فرماندهی انقلاب برای مطالعه و بررسی قطعنامه ۵۹۸» خبر داد. مقامات رسمی در بغداد همان زمان گفتند که این کشور تا پایان هفته جاری، موضع خود را اعلام خواهد کرد.

سیاست «نه رد؛ نه قبول» در تهران

کیلومترها دورتر از بغداد، در تهران واکنش‌ها به قطعنامه 598 سرد و تا حدی منفی بود؛ ظاهرا ایران تصمیم به اجرای سیاست «نه رد؛ نه قبول» گرفته بود. وزارت امور خارجه ایران در بیانیه‌ای این قطعنامه را «ناعادلانه» توصیف و تاکید کرد که «قطعنامه در حالی تقاضای تشکیل کمیته بررسی مسوول شروع جنگ را کرد که نتایج این بررسی منشا کمترین اثری در سایر تصمیمات اجرایی شورا در مورد خاتمه جنگ نخواهد بود.» مقامات ایرانی نیز واکنش‌هایی منفی نسبت به قطعنامه نشان می‌دادند.

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رییس‌جمهوری وقت در جمع مردم اردبیل پیرامون قطعنامه 598 گفت که «ایران هرگز این قطعنامه را که با فشار و تحت نفوذ امریکا تهیه و تصویب شده است، قبول نخواهد کرد. این به آن معنا نیست که سازمان ملل را قبول نداریم. ما می‌گویم سازمان ملل باید مستقل و به دور از اعمال نفوذ امریکا تصمیم‌گیری کند.»

اکبر هاشمی‌رفسنجانی، رییس وقت مجلس در خاطرات سی‌ام تیرماه ۱۳۶۶خود نوشته که «به نخست‌وزیر و وزیر خارجه گفتم بگویند اگر حسن‌نیت داشتند به‌ جای اینکه وعده بدهند کمیته‌ای که در آینده آغازگر جنگ را مشخص خواهد کرد، قبل از صدور قطعنامه مشخص می‌کردند که راهی برای ختم جنگ باشد و نیز امریکا هم، اکنون با حضور نظامی در خلیج‌فارس نقض بند پنجم این قطعنامه را کرده است.» علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت نیز از عدم معرفی عراق به عنوان «متجاوز» انتقاد کرده و همین موضوع را نشانگر خط‌مشی «غیرعادلانه و یک‌طرفه» شورای امنیت ارزیابی کرد. این در حالی بود که ایران فرصت مذاکره بر سر قطعنامه 598 را از خود سلب کرده بود.

با این حال محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، بعدها در کتاب «جنگ به روایت فرمانده» موضع سران کشور در جلسات خصوصی را این‌گونه بیان کرده است: «ایران در ابتدا قطعنامه ۵۹۸ را رد نکرد و سکوت کرد و این اولین‌بار بود ایران در مقابل قطعنامه سکوت می‌کرد. هر چند مسوولان اصلی کشور در جلسه خصوصی قطعنامه را تصویب کرده و معتقد بودند این بهترین قطعنامه است و ما باید دنبال پذیرش آن باشیم.» بنا به گفته‌های محسن رضایی، ایران چند ملاحظه داشت که در حد «جابه‌جایی دو یا سه بند» از قطعنامه بود: «مثلا کمیته تعیین تجاوز جلوتر بیاید و لذا یک‌سال قبل از پذیرش قطعنامه که رییس‌جمهوری وقت آیت‌الله خامنه‌ای در اجلاس سازمان ملل شرکت کرد از ایشان سوال کردند چرا قطعنامه ۵۹۸ را نپذیرفتید؟ و ایشان پاسخ داد اینکه ما قطعنامه را رد نکردیم، نکته مثبتی است و داریم مطالعه می‌کنیم.»

اهداف ایران؛ تعیین تکلیف آغازگر جنگ

سیاست جاری نیز همین بود؛ سال‌ها پس از پایان جنگ، هاشمی‌رفسنجانی در مصاحبه‌ای گفته بود: «وقتی این قطعنامه صادر شد با سران قوا جلسه گرفتیم و بعد هم خدمت امام رفتیم تقریبا همین سیاست اتخاذ شد؛ گفتم قطعنامه را رد نمی‌کنیم و از همین حالا میدان دیپلماسی را باز بگذارید. بیایند مذاکره کنند و محتوای قطعنامه را هم قبول نمی‌کنیم. معنایش این بود می‌خواهیم چانه‌زنی کنیم تا قطعنامه را بپذیرید. نه فضای کشور این نبود که قطعنامه را بپذیریم، نه فضای ذهن امام بود و نه فضای ذهن دیگران. ردش را هم مصلحت نمی‌دانستیم تا اینکه به هدف‌مان برسیم.»

مهم‌ترین هدفی که ایران به دنبال آن بود، روشن شدن تکلیف آغازگر جنگ بود؛ به‌رغم اینکه این موضوع در بند ششم قطعنامه آمده بود، تهران اصرار داشت که پیش از پذیرش آن، نتیجه بررسی کمیته تعیین متجاوز تعیین تکلیف شود.

در همین اثنا، بنیانگذار انقلاب در پیامی به مناسبت مراسم برائت از مشرکین در حج سال ۶۶ بیان داشت: «هم‌اکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیده‌ایم و قدم‌های آخرمان را برمی‌داریم این صدای ناآشنای صلح‌طلبی آن هم از کام ستمکاران و جنگ‌افروزان به گوش می‌رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح‌طلبی برپا کرده و مدافع آزادی و امنیت انسان‌ها شده است.»

پذیرش قطعنامه از سوی عراق

با این وجود، ۳۱ تیر 1366 یک سخنگوی دولت عراق به خبرگزاری فرانسه خبر داد که بغداد «قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است».

پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی عراق و عدم پذیرش از سوی ایران در آن مقطع، بغداد جنگ نفتکش‌ها و جنگ شهرها را از سر گرفت؛ رهبر عراق با این تاکتیک بنا داشت تا ایران را از پذیرش قطعنامه دور و دورتر کند تا علاوه بر تضعیف موضع دیپلماتیک تهران، شورای امنیت برای تحریم تسلیحاتی ایران مجاب شود و با تضعیف جبهه‌های ایران، بتواند مناطق از دست رفته را بازگرداند.

همان روزها سفیر عراق در بریتانیا رسما گفته بود که «بغداد برای ممانعت از ادامه جنگ، به کشتی‌های عبوری[ایرانی] در خلیج‌فارس حمله خواهد کرد.» همین هم شد؛ جنگ نفتکش‌ها در خلیج فارس در گستره‌ای وسیع‌تر از قبل آغاز شد و نیروهای نظامی کشورهای فرامنطقه‌ای هم برای محافظت از عبور و مرور کشتی‌ها به خصوص نفتکش‌ها به خلیج فارس گسیل شدند تا سریع‌تر خود را به خلیج فارس برسانند. بیشترین نیروهای اعزامی از آن ارتش ایالات متحده بود. فرانسه و بریتانیا و شوروی هم کشتی‌های جنگی خود را عازم منطقه کرده بودند؛ شوروی ۷ فروند و انگلیس و فرانسه هر کدام ۴ فروند.

حضور نیروهای فرامنطقه‌ای با واکنش اعتراضی ایران روبه‌رو شد؛ مقامات جمهوری اسلامی حضور نیروهای نظامی فرامنطقه‌ای را نقض بند پنج قطعنامه ۵۹۸ دانست؛ این بند اظهار دارد: «از کلیه کشورهای دیگر می‌خواهد که نهایت خویشتنداری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه شود، خودداری کنند و به این ترتیب، اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل کنند.»

جنگ مین‌ها و نفتکش‌ها؛ بحران در خلیج فارس

به فاصله اندکی از حضور نیروهای فرامنطقه‌ای در خلیج‌فارس برای اسکورت کشتی‌ها، یک نفتکش کویتی با نام «بریجتون»، با برخورد به یک مین دریایی دچار سانحه شد. این نفتکش در حالی دچار سانحه شد که کاروان نیروی دریایی ارتش ایالات متحده در حال اسکورت آن بود. امریکا واکنش شدیدی نشان نداد، اما برخی رسانه‌ها تقصیر حادثه را به گردن ایران انداختند. اما اکبر هاشمی‌رفسنجانی که رییس وقت مجلس و در عین حال سخنگوی شورای عالی دفاع هم بود، در خطبه‌های نماز جمعه دوم مرداد 1366 حادثه «بریجتون» را «نازل شده» از سوی «ملائکه خداوند» توصیف کرد و گفت: «اگر کشتی ما مورد حمله قرار گرفت به کشتی شرکای عراق نیز حمله خواهد شد.» او همچنین بر عدم مسوولیت جمهوری اسلامی در این حادثه تاکید کرد و افزود: «تیر غیب است و هستند کسانی که بزنند.»

ظرف ماه‌های بعد از تصویب قطعنامه 598، جنگ در زمینه نفتکش‌ها، مین‌های دریایی و بنادر و سکوهای نفتی ادامه داشت. هدف قرار گرفتن چند باره یک بندر کویتی و نفتکش‌های پهلو گرفته در آن، شعله آتش تنش‌ها در خلیج فارس را بالا برده بود. ایالات متحده مسوولیت را متوجه جمهوری اسلامی عنوان می‌کرد و البته ایران هم نمی‌پذیرفت. حمله به کشتی پشتیبانی «ایران-ایجر» باعث غرق شدن کشتی و شهادت 8 خدمه آن شد؛ پس از این اتفاق نیز درگیری نظامی بین سه هلیکوپتر امریکایی و قایق‌های تندروی سپاه در خلیج فارس، از هر دو طرف تلفات گرفت. امریکا چندی بعد در حمله انتقامی بابت این درگیری، چند رزم‌ناو خود را به دو سکوی نفتی ایران فرستاد؛ آنها هم به کارکنان این سکوها 10 دقیقه فرصت دادند تا محل را ترک کنند و نهایتا این دو سکو، زیر آتش سنگین نیروی دریایی ارتش ایالات متحده قرار گرفت و تخریب شد.

تلاش برای صدور قطعنامه دوم علیه ایران

پس از گذشت چند ماه از صدور قطعنامه و عدم پذیرش آن از سوی ایران، عراق درصدد جلب نظر موافق قدرت‌های جهانی برای صدور قطعنامه دوم یا همان قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران برآمد؛ قطعنامه‌ای که اگر تصویب می‌شد، فشاری به مراتب شدیدتر از آنچه بود، بر ایران وارد می‌شد. در راستای همین سیاست بود که «طه‌ یاسین رمضان»، معاون نخست‌وزیر عراق در سخنانی از شوروی بابت مانع شدن از صدور قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران انتقاد کرد.

ایران در چارچوب طرح اجرایی قطعنامه قصد داشت خواسته‌های خود را به کرسی بنشاند و برابر فشارهای جهانی، بر خواسته‌هایش مبنی بر معرفی آغازگر جنگ و تنبیه متجاوز پیش از پذیرش قطعنامه اصرار داشت.

میخاییل گورباچف، رهبر شوروی یکم دی ماه 1366 در دیدار با شاه اردن، سخنانی به زبان آورد که زنگ خطری جدی را برای ایران به صدا درآورد: «شوروی ضمن ادامه حمایت از اجرای قطعنامه 598، با بررسی موضوع تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت مخالفتی ندارد.»

زیر و رو کشیدن روس‌ها

زمستان 1366، نمایندگی ایران نزد سازمان ملل در نیویورک متوجه شد که تلاش‌هایی برای موضوع قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت در جریان است.

بر این اساس، دیپلمات‌های روس به ایران خبر دادند که دیگر برابر فشارهای وارده از سوی اعضای دیگر شورای امنیت نمی‌توانند، مقاومت کنند و بناست با روند صدور این قطعنامه همراهی کنند.

«محمدجواد ظریف» نفر دوم نمایندگی ایران در سازمان ملل در کتاب «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» گفته که «آقای اسمیرنوف (معاون نمایندگی شوروی در سازمان ملل متحد) من را صدا زد و گفت ما تا الان مقاومت کردیم این قطعنامه تصویب نشود. ولی دستورالعملی داریم که دوشنبه مخالفت‌مان را متوقف کنیم و توقع داشته باشید دوشنبه از سوی ۵ کشور دایم شورای امنیت یک قطعنامه دریافت کنید.»

به گفته ظریف، بنا شد با هماهنگی محلاتی، نماینده جدید ایران در سازمان ملل، محمدجواد لاریجانی، معاون وقت وزارت خارجه و کیا طباطبایی، مدیرکل بین‌الملل وزارت خارجه، نامه‌ای با امضای علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشته شود؛ محتوای آن هم، پذیرفتن طرح دبیرکل و اعلام آمادگی برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خواهد بود. ظریف افزوده که «ما این نامه را تا ساعت دو بامداد ۲۸ فوریه تهیه کردیم و من کلی لغات انگلیسی را بالا و پایین کردم که چه لغتی بگذاریم تا به معنای پذیرش نباشد.»

وقتی این نامه تحویل دبیرکل داده شد، برنامه اعضای دایم شورای امنیت مختل و مانع از به جریان افتادن روند طرح و تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران شد.

ظریف همچنین گفته که «روس‌ها دو هفته بعد از این اتفاق فردی -به روایتی یک افسر «ک‌گ‌ب»- را به تهران فرستادند که بگویند ما به نمایندگی شما در نیویورک گفته بودیم که هیچ خطری ایران را تهدید نمی‌کند و ما مقابله خواهیم کرد؛ درست با ۱۸۰ درجه خلاف آنچه اسمیرنوف گفته بود.‌»

سقوط فاو؛ سقوط روحیه‌ها

در کنار بعدهای سیاسی و دریایی جنگ، بعد زمینی آن نیز جریان داشت؛ ایران که دو منطقه مهم و استراتژیک را در سال‌های گذشته در دست گرفته بود، درصدد بود تا ضمن استحکام مواضع، برای نگهداشتن دست بالای خود، مناطق تازه‌ای را هم به فتوحات خود اضافه کند. از سوی دیگر جنگ در جبهه جنوب به بن‌بست خورده بود؛ دو طرف پس از نزدیک به 8 سال جنگ، توان رزمی‌شان تا حد زیادی فرسوده شده بود؛ از این‌رو ایران با رعایت اصل غافلگیری، دست به سلسله عملیات‌هایی در جبهه غرب زد؛ اسفند 1366 عملیات والفجر۱۰ از سوی ایران اجرا شد که «حلبچه» در کردستان عراق هم به دست نیروهای ایرانی افتاد؛ همان منطقه‌ای که پس از خارج شدن کنترل آن از دستان ارتش عراق، حکام بغداد تصمیم به بمباران شیمیایی این منطقه گرفتند که فاجعه‌ای انسانی را رقم زد.

اما وضعیت نظامی در سال جدید برای ایران نامساعد شد؛ قبل از اتمام فروردین 1367، ارتش عراق در یک عملیات با نام «رمضان‌المبارک» اقدام به حمله برای بازپس‌گیری منطقه فاو کرد. همزمان با این حمله، همایشی از سوی سپاه پاسداران با حضور فرماندهان ارشد در کرمانشاه برگزار می‌شد. بسیاری یکی از علل پررنگ در سقوط فاو را، توجه و تمرکز فرماندهان سپاه بر سمینار باختران (کرمانشاه) می‌دانند.

با از دست رفتن فاو، روحیه نیروهای ایران به ‌شدت از هم گسیخته شده بود. همین امر باعث شد با وجود آنکه عراق زمان حمله برای بازپس‌گیری منطقه شلمچه را هم اعلام کرده بود، این منطقه در چهارم خرداد ماه طی هشت‌ ساعت سقوط کرد.

حسن روحانی که آن زمان فرمانده پدافند کشور بود، در مصاحبه‌ای به ۴ عامل برای سقوط فاو اشاره دارد؛ از جمله «جاسوسی منافقین»، «تغییر جبهه اصلی از جنوب به غرب»، «اینکه سپاه خودش را به امکانات پدافندی فاو اعم از سنگرها و خاکریزهای مهم دلخوش کرده بود که فاو قابل نفوذ نیست» و «اختلافات داخلی پشت جبهه‌ها». اواخر خرداد 1367، ایران آخرین عملیات آفندی خود را برای بازپس‌گیری منطقه شلمچه انجام داد که بی‌نتیجه به پایان رسید.

به همه اینها، واهمه از احتمال حملات شیمیایی عراق به شهرهای بزرگ کشور را نیز باید اضافه کرد؛ چند روز مانده به نوروز 1367، عراق حلبچه را که جزو خاک خودش بود، با بمب‌های شیمیایی مورد هدف قرار داد.

بحران عدم استقبال از جبهه‌ ها

در کنار از دست رفتن برتری زمینی ایران در جبهه‌ها و بن‌بست دیپلماتیک، دو بعد اقتصادی و اجتماعی در داخل کشور نیز مشکلاتی عدیده برای ادامه جنگ پدید آورده بودند. به عبارت دیگر، فرسایشی شدن جنگ که ناشی از عدم پیشروی در یک عملیات بزرگ، بعد از کربلای 5 بود، باعث کم‌رونق و خالی شدن جبهه‌ها شده بود. گزارش محمد خاتمی، وزیر ارشاد، عضو ستاد عملیات جنگ و معاون فرهنگی ستاد فرماندهی کل قوا همین موضوع را تایید می‌کرد؛ گزارشی که هاشمی‌رفسنجانی از او طلب کرده بود.

در زمینه اقتصادی نیز اوضاع بدتر از اوضاع اجتماعی بود. بنا به روایت هاشمی‌رفسنجانی، «میرحسین موسوی»، نخست‌وزیر و وزیر دارایی کابینه طی گزارشی به امام تاکید کرده بودند که «حتی در سطح هزینه‌های موجود، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی فراتر رفته‌ایم.»

نخستین نشانه‌ها برای پایان جنگ از سوی فرماندهان

در جبهه‌ها هم علاوه بر از دست رفتن برتری ایران در عرصه نظامی و تصاحب زمین، به لحاظ ادوات و تجهیزات نیز دچار مشکل بود. هرچند ایران توانسته بود به صورت موقت از تله قطعنامه تحریم تسلیحاتی فرار کند، اما چون جنگ ابعاد بین‌المللی گرفته بود، کشورهایی که تا آن زمان به صورت غیررسمی به ایران سلاح می‌فروختند، با بهانه‌های گوناگون از این کار امتناع می‌کردند. به عبارت دیگر ایران به لحاظ مضیقه تسلیحاتی شاید مانند سال‌های ابتدایی جنگ شده بود.

هاشمی‌رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، سفرهایی به جبهه‌ها انجام می‌داد. در یکی از آخرین سفرها، او سخنانی از برخی فرماندهان سپاه شنید که برایش تعجب‌برانگیز بود؛ سخنانی از همان جنس که حسن روحانی هم شنیده بود: «لزوم پایان دادن به جنگ». این سخنان پس از سقوط فاو و شلمچه، برای نخستین‌بار در 8 سال گذشته‌ مطرح شده بود. هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات 20 خرداد سال 1367 نوشته: «آقای شمخانی، فرمانده نیروی زمینی سپاه... خوشبین به عاقبت جنگ نیست و برای اولین‌بار صریحا گفت باید جنگ را ختم کرد؛ از شجاعت و صراحت او در اظهارنظر تعجب کردم.»

حسن روحانی هم روایت کرده که همان روزهای نخست پس از سقوط فاو، برای اولین‌بار از فرماندهان سپاه سخنانی درباره «پایان جنگ» شنیده است.

درخواست‌های عجیب محسن رضایی

حدود سه هفته پیش از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، محسن رضایی، فرمانده کل سپاه پاسداران در پاسخ به درخواست هاشمی‌رفسنجانی برای اعلام تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز برای پایان دادن به جنگ، نامه‌ای نوشت که سال‌ها بعد آن را در یک برنامه زنده تلویزیونی قرائت کرد.

در این نامه، رضایی در شرح مواردی که «طرح اصولی ما برای جنگ» توصیفش کرده بود، آمده: «هدف نبرد باید انهدام صدام و حزب بعث عراق باشد.» در بخش دیگری از این نامه «حصول اهداف مادی» که می‌تواند به بند قبلی جامه عمل بپوشاند، «تصرف فیزیکی منابع حیاتی، اقتصادی و سیاسی رژیم عراق و خارج کردن امریکا از خلیج فارس» خوانده شده است. این نامه در عین حال تاکید کرده که «بدون خروج امریکا از خلیج فارس، هیچ گونه ضمانتی» برای سقوط صدام وجود ندارد. او در بخش دیگری از نامه یک زمانبندی ارایه داد که آخرین مرحله سلسله عملیات‌‌ها برای پایان جنگ، پایان سال 1371 ذکر شده بود.

موافقت امام و مسوولان سیاسی با قطعنامه

روزهای منتهی به اعلام پذیرش قطعنامه 598، هاشمی‌رفسنجانی بیشترین فعالیت را جهت هماهنگی مواضع داشت؛ به نوشته او، ۲۳ تیر 1367، از سران قوا خواسته «تا برای مذاکرات آینده جنگ با توجه به مسائل اخیر جبهه، عصر به منزل بیایند. سران قوا و احمدآقا آمدند. بعد از کمی بحث سیاست ختم جنگ مورد اتفاق‌نظر قرار گرفت و دسته‌جمعی برای پیشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتیم. نماز مغرب و عشا را با امام خواندیم و به مذاکره نشستیم. جلسه بیش از یک ساعت طول کشید. شرح مبسوطی از مشکلات جنگ و ضعف روحیه و امکانات و عده خودی و قدرت و امکانات دشمن را توضیح دادیم...ایشان فرمودند راه‌حل چیست؟ همگی گفتیم ختم جنگ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یا شکل دیگر.» هاشمی‌رفسنجانی در ادامه این بخش از خاطراتش به نگرانی بنیانگذار انقلاب اشاره می‌کند: «عدم وفای دشمن و ناراحتی مردم حزب‌الله که احتمال اول را ضعیف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخشی عظیمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تامل دانستیم.» نکته دیگری که در این جلسه به آن اشاره شده: «پیش‌بینی اجبار به پذیرش صلح در آینده، بعد از تحمل خسارات بیشتر به علت کمی نیروی داوطلب و بی‌خاصیتی نیروهای اجباری» بود که نهایتا «ایشان موافقت کردند و فرمودند با حضور جمعی از روحانیت و مدیران و مسوولان تصمیم‌گیری شود.»

سه روز بعد از این ماجرا، یکشنبه ۲۶ تیر 1367، مسوولان شامل ائمه جمعه و نمایندگان و ... برای شرکت در جلسه توجیهی به دفتر آیت‌الله خامنه‌ای رفتند تا تصمیم اخذ شده از سوی امام برای پذیرش قطعنامه به آنها گفته شود: «آقای خامنه‌ای به عنوان مدیر جلسه صحبت کوتاهی کردند و احمدآقا پیام امام را خواندند که مضمون آن عدم امید به پیروزی به این زودی‌ها، بنا بر اعتراف فرماندهان نظامی سپاه و ارتش و درخواست امکانات زیادی برای جنگ براساس نامه فرمانده سپاه که دولت قادر به انجام آن نیست و سرانجام نهی و تهدید افراطی‌ها از مخالفت با این تصمیم؛ سپس من با بیان مفصل، علل این تصمیم را توضیح دادم. سپس فرماندهان نظامی، حسنی‌سعدی و شمخانی علل نظامی را گفتند و [آقایان ایروانی و روغنی‌زنجانی] وزرای اقتصاد و رییس سازمان برنامه مشکلات مالی ادامه جنگ را گفتند. سپس اظهارنظرها و راهکارها برای پیاده شدن نظر امام مطرح شد. اکثریت حضار موافق و راضی بودند. یکی، دو نفر نظر دادند که به نام امام تمام نشود که مقبول نیفتاد.»

در ادامه جلسه، «بهترین راهکار، پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت تشخیص داده شد» و بعد از آن «جلسه‌ای با حضور رییس‌جمهوری، نخست‌وزیر و رییس شورای عالی قضایی، احمدآقا و [محمدجواد] لاریجانی تشکیل» شد. بنا شد تا محمدجعفر محلاتی، نماینده دایم ایران نزد سازمان ملل از تصمیم مطلع شود و او نیز در در اسرع وقت دبیرکل سازمان ملل را در جریان پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران قرار دهد.

نامه‌ای «تکان‌دهنده» که «شعاری بیش نبود»

هاشمی‌رفسنجانی در خاطراتش نوشته که «اول قرار نبود که امام چیزی بنویسند و قرار بود که بعد از اعلان ما، امام هم تایید کنند ولی تدبیر احمدآقا موثر واقع شد و امام پیام نوشتند؛ برای حل مشکلات احتمالی. احمدآقا کار بزرگی انجام داد.» منظور هاشمی‌رفسنجانی نامه‌ای است که امام خطاب به مسوولان نظام نوشت و آنها را رسما در جریان تصمیم نظام قرار داد؛ نامه‌ای که نزدیک به دو دهه بعد از سوی دفتر هاشمی‌رفسنجانی در جریان یک جدال رسانه‌ای میان او و محسن رضایی انتشار یافت: «حال که مسوولان نظامی ما... صریحا اعتراف می‌کنند که ارتش اسلامی به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به اینکه مسوولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ‌وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و... با توجه به نامه تکان‌دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی و سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده... و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسایل خنثی‌کننده آن، اینجانب با آتش‌بس موافقت می‌کنم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ، به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ ۲ /۴/ ۶۷ نگاشته است، اشاره می‌شود... فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم... البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. آقای نخست‌وزیر هم از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را «زیر صفر» اعلام کرده‌اند...» مسوولان سیاسی هم می‌گویند: «از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشیم، خرج می‌کنیم.»

ارسال نامه پذیرش قطعنامه به دبیرکل

دوشنبه ۲۷ تیر 1367 پذیرش قطعنامه 598 رسما از سوی جمهوری اسلامی اعلام و نامه‌ پذیرش نیز با امضای آیت‌الله خامنه‌ای، رییس‌جمهوری به دبیرکل سازمان ملل ارسال شد. در همان روزها، به مناسبت سالگرد کشتار حجاج ایرانی در مکه بنیانگذار انقلاب در پیامی برای اولین و آخرین بار از تعبیر «جام زهر» برای قبول قطعنامه ۵۹۸ استفاده کرد.



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط