دوشنبه 28 آبان 1403 - 08:15

کد خبر 136846

یک‌شنبه 01 مرداد 1402 - 23:03:57


کودتای فریب؛ چگونه صدام دو ماه پیش از آغاز جنگ توان هوایی و زرهی ایران را نابود کرد؟


هم میهن/متن پیش رو در «هم میهن» منتشر شده و انتشارش در «آخرین خبر» به معنای تایید آن نیست

چگونه صدام حسین دو ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی توان هوایی و زرهی ایران را نابود کرد؟

وقتی در 18 تیر 1359 کودتای نوژه با هدایت شاپور بختیار لو رفت انقلابیون در تهران خرسند از کشف و خنثی شدن توطئه دیگری علیه نظام تازه‌تاسیس به دستگیری و محاکمه افراد بیشتری که در این کودتای عجیب دخالت داشتند، مشغول شدند و تنها 9 روز پس از دستگیری عوامل کودتا، در 27 تیرماه اعدام و بازداشت و اخراج و تصفیه عده‌ای از زبده‌ترین خلبانان نیروی هوایی ارتش و سایر ارتشیان درگیر که فریب کودتای مضحک بختیار را خورده بودند آغاز شد و تا 31 شهریور و آغاز حمله عراق به ایران ادامه یافت و تنها پس از آغاز جنگ تحمیلی بود که تصفیه نیروی هوایی ارتش پایان پذیرفت و برخی از نیروهای تصفیه شده به کار بازگشتند و همچون شهید خلبان غفور جدی‌اردبیلی و شهید خلبان ابوالفضل مهدیار‌ جان شریف‌شان را در راه دفاع از میهن فدا کردند. اما پرسش درخوری که هیچ‌گاه به سوال اصلی خنثی‌کنندگان کودتا تبدیل نشد و یا اگر به ذهن‌شان رسید، به آمریکای جهانخوار نسبت داده شد این بود که کدام دولت خارجی پشت این کودتا بود و چه نفعی از آن می‌برد؟ آیا هدف نقشه ابلهانه و ساده کودتا با این تعداد از افسران نظامی کارکشته، واقعاً کشتن رهبران انقلاب و سرنگونی نظام و برقراری نظام سیاسی تازه‌ای بود یا طراحان واقعی و پشت پرده هدف غیرمستقیم دیگری داشتند؟

چرا نقشه کودتا ابلهانه بود؟
کودتاهای نظامی پیروز در جهان عموماً بر مبنای اقتدار یک فرد کاریزما در رهبری یک ارتش قوی و در حال رشد شکل گرفته‌اند. رهبران کودتا عموماً فرماندهان و اعضای ارشد ارتش مستقر در کشور هستند و از قدرت قانونی خود در تسلط بر ساختار نظامی برای کودتا و تغییر ساختار سیاسی سوءاستفاده می‌کنند. آگوستو پینوشه در کودتای 1973 علیه دولت قانونی سالوادور آلنده، فرمانده کل ارتش شیلی بود. پرویز مشرف در کودتای 1999 علیه دولت نواز شریف، رئیس ستاد ارتش پاکستان بود و در کودتای ضدسلطنتی 1953 عراق نیز عبدالکریم قاسم، رئیس ستاد ارتش بود. حتی کودتای معروف 28 مرداد 1332 نیز با تکیه بر جایگاه محمدرضا پهلوی به‌عنوان شاه و فرمان عزلی که او امضا کرد صورت قانونی پیدا کرد و اعضای ارتش را به تبعیت از نخست وزیر جدید منصوب شاه، سرلشکر فضل‌الله زاهدی، رئیس سابق شهربانی و عضو مجلس سنا فراخواند.  در کودتاهایی مانند کودتای 1963 حزب بعث در عراق که رهبری کودتا برعهده فرمانده ارتش نبود، کودتا دست‌کم در مقابل دولتی ناتوان از نفوذ اجتماعی و شبکه گسترده و منظمی از ارتشیان برخوردار بود. یکی از ویژگی‌های مهم کودتاها وقوع آنها در زمان سرخوردگی اجتماعی و انفعال عمومی است؛ به شکلی که نیروی سیاسی و اجتماعی عمده‌ای به‌عنوان ضدکودتا در جامعه فعال نیست و به کودتاگران اجازه می‌دهد با تکیه بر نیروی محدود نظامی نظم مستقر را سرنگون و نظم مدنظر خود را برقرار کنند. اما کودتای نقاب (سرواژه «نجات قیام ایران بزرگ») بیش از یک کودتا به طرحی خام و بی‌سروته مبتنی بود. درحالی‌که در سال 1357 انقلابی بزرگ با فرهمندی و نفوذ اجتماعی گسترده شکل گرفته بود و از پشتیبانی میلیونی مردمی برخوردار بود، طراحان کودتای نقاب درصدد بودند خلبانان نیروی هوایی از پایگاه نوژه در همدان پرواز کنند و چند هدف نظامی و خانه امام خمینی در جماران را بمباران کنند و تیم دیگری ساختمان رادیو و تلویزیون را در تهران تحت کنترل خود درآورده و خبر و دلایل کودتا را به اطلاع مردم برسانند؛ به همین سادگی!

براساس طرح کودتا بنا بود دوازده فروند جنگنده بمب‌افکن اف-۴ئی فانتوم ۲ تحت کنترل ۲۴ نفر از خلبانان پایگاه‌های یکم و سوم شکاری تاکتیکی نیروی هوایی ده هدف را در سراسر تهران بمباران کنند. این اهداف خانه امام خمینی در جماران، باندهای فرودگاه بین‌المللی مهرآباد (پایگاه یکم شکاری تاکتیکی)، ساختمان نخست‌وزیری، پادگان ولیعصر سپاه، پادگان امام حسین سپاه، پادگان و دو ساختمان کمیته‌های انقلاب اسلامی در شهر تهران واقع در شمال کاخ سعدآباد و پادگان لویزان بودند. همزمان نیز، تکاوران کلاه‌سبز و نیروهای ویژه هوابرد ارتش باید از پایگاه سوم شکاری در برابر حملات سپاه و همافران و افسران انقلابی محافظت می‌کردند. بهانه لازم برای پرواز این تعداد هواپیما با پرواز جنگنده‌های عراقی بر فراز مناطق مرزی و بمباران یک نقطه در خاک ایران، در روز ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ ایجاد می‌شد. نکته عجیب درباره مهمترین هدف حمله جنگنده‌های فانتوم یعنی منزل امام خمینی در جماران بود که قطعاً به هدف خود نمی‌رسید؛ محلی که قرار بود توسط خلبان حمید نعمتی بمباران شود هیچ  تصویری از ساختمان و یا مختصات دقیق آن در دست خلبانان شرکت‌کننده در کودتا قرار نگرفته بود. بنابراین در روز 18 تیر 1359 حمید نعمتی به‌طور قطع نمی‌توانست اصلی‌ترین بخش این کودتا یعنی هدف قراردادن محل سکونت امام خمینی را به انجام برساند؛ اساساً هواپیمای جنگنده فانتوم دست‌کم در آن زمان فاقد سامانه‌های هدف‌گیری اپتیکی و لیزری پیشرفته امروزی جهت بمباران دقیق بود و خلبان باید براساس تصویر و مختصات دقیق با مشاهده چشمی هدف را منهدم می‌کرد. این سرنخ به خوبی فریب بودن کودتا را نمایان می‌کند و از سوی دیگر بمباران هوایی نقاطی از ایران توسط عراق نیز به‌خوبی نقش و جایگاه کشور حامی کودتا را افشا می‌کند.

هرچند هیچ‌گاه از تعداد افراد درگیر و اعدام‌شدگان در کودتا رقم دقیقی اعلام نشد اما دست‌کم می‌دانیم که این تعداد زیاد بود و از افراد رده پایین تا برخی فرماندهان شاخص ارتش را شامل می‌شد. عوامل کودتا متشکل از گروهی از زبده‌ترین و باتجربه‌ترین افسران نیروی هوایی، زمینی، ژاندارمری و شهربانی ایران، روز عملیات برای گردهم آمدن، پارک لاله تهران را انتخاب کرده بودند؛ گویی قرار یک اردوی دانشجویی را دارند. اینکه کودتاگران حتی اعلامیه‌های پیروزی کودتا را هم تهیه و آماده انتشار کرده بودند توسط انقلابیون به‌عنوان یکی از نشانه‌های پیچیدگی و گستردگی کودتا مطرح شد اما واقعیت این است که این یکی از نشانه‌های بی‌برنامه بودن کودتا بود. اکبر هاشمی‌رفسنجانی در مصاحبه‌ای دو روز پس از دستگیری عوامل کودتا اعلام کرد، از یک ماه و نیم پیش از برنامه‌ریزی برای کودتا اطلاع داشتند و عوامل آن را برای افشای کل شبکه در نظر گرفته بودند؛ موضوعی که به خودی خود نشانگر شلختگی و خام بودن کودتاست.

نابود کردن سران ارتش
بنا بر خاطرات بیان‌شده تاکنون 9 روایت از لو رفتن کودتا وجود دارد که نمی‌توان همه آنها را پذیرفت یا رد کرد، شاید چند مورد از آنها به یک منشأ اشاره می‌کنند اما دست‌کم می‌توان گفت این کودتا توسط منابع متعدد لو رفته بود. ولی آیا اساساً این طرح خام و شلخته برای پیروزی چیده شده بود یا برای افشا و لو رفتن؟! اصلی‌ترین نیروهای درگیر کودتا از کادر نیروی هوایی ارتش و پایگاه هوایی نوژه در نزدیکی کبودرآهنگ همدان بودند و در طرح هالیوودی کودتا بر پروازها و حملات آنها به مراکز سیاسی و شکستن دیوار صوتی آسمان تهران برای نشان دادن برتری نظامی کودتاگران تاکیده شده بود اما چه کسی قرار بود خیابان‌های تهران را کنترل کند؟ لشکر 92 زرهی خوزستان واقع در دزفول پایگاه اصلی دوم بود که درگیر عملیات کودتا شده بود. اینکه شهر دوردست دزفول چگونه خواهد توانست بر معادلات سیاسی در تهران تاثیر بگذارد سوال درخوری بود که باید انقلابیون تهران از خود می‌پرسیدند. بسیاری از افسران پایگاه هوایی نوژه و لشکر زرهی دزفول در تیر و مرداد 1359 به سرعت محاکمه و اعدام شدند و بسیاری دیگر نیز بازداشت و یا از ارتش اخراج شدند. 9 روز پس از کشف کودتا، یعنی در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۵۹، اعدام افسران شرکت‌کننده در آن آغاز شد و تا هجوم رسمی ارتش بعثی عراق به ایران در تاریخ ۳۱ شهریور ادامه یافت. در نتیجه این اعدام‌ها  دست‌کم ۱۲۱ نفر از جمله ۲۴ افسر نیروی هوایی ارتش شامل ۱۸ خلبان مجرب جنگنده بمب‌افکن‌های اف-۴ئی فانتوم ۲ یعنی زبده‌ترین و ارزشمندترین نیروی‌های ارتش ایران جان‌شان را از دست دادند. در دهه پنجاه شمسی برتری نظامی ایران در منطقه غرب آسیا مبتنی بر نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران و جنگنده‌های فوق‌پیشرفته که آمریکا در اختیار ایران قرار داده بود، شکل گرفت. این جنگنده‌ها در حالی به ارتش ایران واگذار شدند که هنوز در اختیار ارتش آمریکا قرار نگرفته بود. دوماه پس از دستگیری عوامل داخلی کودتا سازمان نقاب در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «راه مصدق راه مردم و بختیار پیشوای راستین آن است. ما قیام کرده‌ایم تا به این نفرین (رژیم جمهوری اسلامی) پایان دهیم و تصدی امور مملکت‌مان را به شاگرد وفادار مصدق، شاپور بختیار، واگذاریم.» نخست‌وزیری که در دوران زمامداری خود و حضورش در تهران که ارتش را نیز با تمامی ساختار زیر فرمان خود داشت و موفق به کنترل وضعیت انقلابی در ایران نشده بود، درصدد برآمده بود با این طرح ورق را برگرداند؟ آیا بختیار خود به تنهایی به چنین نتیجه‌ای رسیده بود که بتواند خارج از کشور هدایت یک کودتا را برعهده بگیرد و بازی باخته را بازگرداند؟ خود او در دیدار با صدام‌حسین گفته است که هیچ یک از همسایگان مایل به همکاری با او نیستند و تنها عراق است که از او حمایت می‌کند. آیا صدام واقعاً قصد داشت بختیار را در تهران به قدرت برساند؟

دست خارجی
رژیم بعثی از سال 1968 میلادی برابر با 1346 قدرت را در عراق به دست گرفت و براساس ایده‌های پان‌عربی خود از سال 1348 درگیری نظامی با ایران را آغاز کرد و دست به اخراج ایرانیان از خاک عراق زد و هزاران ایرانی که برای دهه‌های متمادی در عتبات عالیات به زندگی و تجارت پرداخته بودند، از خانه و کاشانه خود آواره شدند. رژیم بعثی عراق، تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک ایران را که از سال 1339 به‌خاطر سوءظن توسط شاه عزل و سپس از کشور فراری شده بود، به عراق دعوت کرد و توسط او گروهی سیاسی با عنوان جبهه خلق‌های ایران راه‌اندازی کرد تا به تحریک و هدایت گروهک‌های تجزیه‌طلب ایرانی پرداخته و در ایران هرج و مرج ایجاد کند. رادیو فارسی بغداد نیز به تریبون انواع اپوزیسیون بدل شده بود و حتی ساعتی را با عنوان صدای روحانیت مبارز در اختیار طرفداران امام خمینی قرار داده بود. با این حال اصل ادعاهای عراق در رابطه با ایران به ایده‌های پان‌عربی حزب بعث باز می‌گشت که شامل نام جعلی برای خلیج‌فارس و ادعای امارات درباره جزایر ایرانی و از همه مهم‌تر حاکمیت بر اروندرود و مناطق عرب‌نشین خوزستان بود. عراق به لحاظ ژئوپلیتیک دچار ضعفی اساسی بود و به جز بندر بصره، ام‌القصر و فاو، راهی به دریاهای آزاد نداشت و این سه بندر به‌خاطر محدودیت‌های عملی مطابق با نیازها و جاه‌طلبی‌های حاکمان جدید عراق برای توقف در خلیج‌فارس نبود. تسلط بر اروندرود و در قدمی فراتر بخش‌هایی از خوزستان می‌توانست گره ژئوپلیتیک عراق را بگشاید. عراق بر همین اساس از سال 1348 درگیری‌های مرزی با ایران و حمایت سیاسی از گروهک‌های تجزیه‌طلب را آغاز کرد و با راه‌اندازی جبهه خلق‌های ایران بیش از همه درصدد مشروعیت‌زایی برای تجزیه‌طلبی عربی و ایجاد گروهک خلق عرب داشت. درگیری‌ها در سال 1353 اوج گرفت و دو کشور در 20 بهمن 1353 با حمله زرهی ارتش عراق تا مرز جنگی تمام‌عیار پیش رفتند اما دفاع قاطع مرزبانی ارتش و نیروی هوایی ایران، صدام را وادار به خویشتن‌داری کرد. با توجه به برتری نظامی رژیم شاه در سال 1354 قرارداد الجزایر میان ایران و عراق منعقد شد و علی‌الظاهر مناقشات مرزی حل و فصل شد اما با وقوع انقلاب ایران در همان ماه‌های ابتدایی تحرک استخبارات و ارتش عراق در مرز ایران آغاز شد و غائله خلق عرب از بهمن 1357 تا خرداد 1358 منطقه خوزستان را دچار التهاب کرد. در جریان خلق عرب عوامل استخباراتی و حتی ماموران ارتش عراق حضور مستقیم داشتند و با تجهیز و تحریک و هدایت خلق عرب قصد داشتند با سوءاستفاده از وضعیت انقلابی در تهران یک حکومت خودمختار وابسته به خود در اهواز روی کار بیاورند اما وقتی در اردیبهشت و خرداد 1358 روشن شد که خلق عرب توان تحمیل خواسته‌های خود به تهران را ندارد، ورق دیگری از تلاش عراق برای زمینه‌چینی الحاق خوزستان به خود آغاز شد.

روابط صدام و بختیار

شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر رژیم پهلوی در فروردین 1358 مخفیانه از کشور خارج شد و نهضت مقاومت ملی ایران را در پاریس برای مقابله با نظام تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی پایه گذاشت. بنا بر ادعای نزدیکان بختیار، ایده کودتا از طریق ارتش ابتدا از داخل ایران به آنها پیشنهاد شد که طبیعی به نظر می‌رسد و مقدمات کودتا با کمک مالی برخی از ایرانیان خارج از کشور آغاز شد اما ناکافی بودن مبالغ جمع‌آوری‌شده ضرورت دریافت کمک از یک کشور خارجی را برای دست‌اندرکاران کودتا ایجاد کرد و در این راستا، شاپور بختیار با دولت عراق وارد مذاکره شد و کمک مالی را از آنها جهت انجام کودتا دریافت کرد. محمدمشیری، معاون بختیار در دوران نخست‌وزیری، در پاریس به احسان نراقی می‌گوید: «بختیار مبلغ ۴۰ میلیون دلار از صدام‌حسین قرض گرفته بود». سرگرد خلبان فرهاد نصیرخانی یکی از افسرانی بود که در مقدمات و طراحی کودتای نقاب نقش فعالی داشت و به‌عنوان نیروی تشکیلاتی و سازماندهی در ستاد عملیاتی بختیار در خارج از کشور به ثبت و ضبط اسامی شرکت‌کنندگان و افسران عملیاتی در کودتا می‌پرداخت. نصیرخانی در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «من به اتفاق دکتر بختیار و منوچهر قربانی‌فر در اسفندماه سال ۱۳۵۸ با مسئولین امنیت عراق و شخصی که بختیار او را با عنوان برادر، صدام‌حسین خطاب می‌کرد، ملاقات کردیم. در این ملاقات دکتر بختیار ضمن ستایش و تمجید از دولت عراق و شخص صدام حسین گفت ما برای عملیات‌مان باید از یکی از کشورهای همجوار استفاده کنیم. پاکستان به دلیل منافع مشترک مذهبی با جمهوری اسلامی موافقتی با ما ندارد، افغانستان درگیر شورش‌های داخلی است، با شوروی‌ها هم نمی‌توانیم کنار بیاییم، ترکیه هم اجازه این نوع کارها را به ما نمی‌دهد، تنها جایی که باقی می‌ماند، عراق است. سپس بختیار ادامه داد دولت عراق چون علاقه‌مند به براندازی رژیم جدید ایران است و آن را خطری برای خود می‌داند، شخص صدام حسین حاضر به همکاری با ما شده‌اند و ما این دست همکاری را نمی‌توانیم پس بزنیم. در این ملاقات بختیار و منوچهر قربانی‌فر تمام طرح عملیات و اسامی افراد شرکت‌کننده در کودتا را در اختیار مترجم جلسه قرار داد و صدام حسین نیز از آنها قدردانی کرد. حمایت و پشتیبانی مالی، سیاسی، نظامی و لجستیکی عراق از کودتا و همچنین شناسایی دولت جدید بعد از پیروزی در کودتا وعده‌هایی بود که دولت عراق به آقای شاهپور بختیار داده بود.» در واقع برخلاف آنچه که شاپور بختیار تلاش می‌کرد به اطرافیان خود بقبولاند آمریکا یا انگلیس جزو حامیان او نبودند و دستگاه سیاست خارجی لندن و واشنگتن به خوبی درک کرده بودند که بختیار شانس چندانی برای بازگشت به ایران و در دست گرفتن حکومت ندارد و این دولت عراق بود که نه با هدف به قدرت رساندن بلکه برای ضربه زدن به ایران برای هدفی دیگر در حال استفاده از بختیار بود.

درآخر ژوئن ۱۹۸۰، اوایل تیر ۱۳۵۹ دو هفته قبل از شکست کودتای نوژه، جولیان ایمری و پیتر تمپل موریس، اعضای پارلمان بریتانیا، در پاریس دیدارهایی با اویسی و بختیار داشتند و گزارش‌هایی به مقامات بریتانیا ارسال کردند که در آنها درباره مناسبات ارتشبد اویسی و حکومت صدام آمده‌است: «ژنرال اویسی چندین دیدار از عراق داشته و ادعا می‌کند که گفت‌وگوهای خوبی هم با پرزیدنت صدام حسین داشته ‌است. شماری از افسران اویسی در عراق حضور دارند. او یک ایستگاه رادیویی در عراق دارد که برای ایران برنامه پخش می‌کند. او امکاناتی دارد که مردانش تقریباً هر زمانی که بخواهند می‌توانند در داخل ایران تردد کنند... اویسی معتقد است که صدام حسین براساس سه هراس، او را مورد پشتیبانی قرار می‌دهد. هراس از تصرف ایران توسط شوروی، در نتیجه سرنگونی رژیم بعثی در عراق، هراس از نفوذ خمینی در جامعه شیعه عراق و هراس از تبعات تجزیه کردستان ایران برای عراق.»

سرگرد خلبان فراری نصیرخانی در بخش دیگری از خاطرات خود درباره مقدمات حمله عراق همزمان با نزدیک‌شدن به عملیات کودتای نقاب در ایران می‌گوید: «شاید سه یا چهار روز مانده به عملیات نقاب بود که یک سرتیپ نیروی هوایی (سرتیپ فرخ جعفری) که از طرف دکتر بختیار به مرز ایران و عراق اعزام شده بود، به من تلفن کرد و گفت من هر قدر تماس می‌گیرم با دفتر دکتر بختیار که پیغام مرا به ایشان بدهند، کسی پیام را نمی‌دهد. شما با علاقه‌ای که به بختیار دارید با او تماس بگیرید و این پیغام را به او بدهید که عراق قصد پشتیبانی از قیام (کودتا) را ندارد و عراق دارد لشگر به سوی مرز با ایران اعزام می‌کند. من از ایشان پرسیدم شما این خبر را چگونه دارید. او در جوابم گفت خانه‌ای که برای من در خاک عراق گرفته شده، روبه‌روی ریل قطار است و من روزها می‌بینم که وسایل و تجهیزات بسیار سنگین نظامی دارد به سمت مرز با ایران حمل می‌شود. اینها وسایلی نیست که به کار کودتا و قیام بخورد. من با دکتر بختیار تماس گرفتم و این موضوع را به او اطلاع دادم.» بختیار در پاسخ به هشدار نصیرخانی به او می‌گوید: «این افسر مالیخولیایی شده است.» همانگونه که نصیرخانی پیش‌بینی کرده بود عراق در تدارک حمله گسترده به ایران بود و هرگز منتظر پیروزی کودتا نبود.

پس از شکست کودتا برخی از افسران نیروی هوایی به پیشنهاد شاپور بختیار به عراق پناهنده شدند تا پس از مدتی از آنجا به یک کشور ثالث بروند. حمید نعمتی خلبانی که قرار بود به جماران حمله کند به عراق رفت و پس از پناهنده شدن به عراق، استخبارات این کشور از خروج آنها جلوگیری و به‌دنبال آغاز رسمی جنگ ایران و عراق، آنها را مجبور به همکاری کرد، بسیاری این درخواست را نپذیرفتند اما حمید نعمتی این درخواست را پذیرفت و به بازجویان عراقی در بازجویی از خلبانان اسیر ایرانی کمک کرد و خلبانان هم‌دوره‌ای‌اش را به افشای اطلاعات محرمانه و همکاری با بازجویان ترغیب کرد.

سرتیپ بازنشسته محمدرضا صلواتی و سرتیپ ۲ حسین ذوالفقاری خلبانان جنگنده فانتوم ۲ که در تاریخ ۳ و ۸ مهر ۱۳۵۹ به‌دنبال ساقط شدن هواپیماهایشان در عراق اسیر شدند، حمید نعمتی را با لباس شخصی در جریان بازجویی‌هایشان مشاهده کردند که به آنها بی‌احترامی کرده و صحیح یا دروغ بودن جزئیات بازجویی‌هایشان را به بازجوها اطلاع می‌داد؛ امری که حتی منجر به تشدید شکنجه خلبانان اسیر ایرانی و بدتر شدن شرایط نگهداری‌شان در زندان می‌شد. حمید نعمتی از سوی استخبارات عراق مجری یکی از برنامه‌های فارسی رادیو بغداد شد و در برنامه‌هایش به زبان فارسی به خلبانان نیروی هوایی ایران پیشنهاد می‌کرد تا دست از مقابله با عراق بردارند و به این کشور پناهنده شوند.


روابط اویسی و بختیار نیز با حکومت صدام‌حسین پس از آغاز جنگ ادامه یافت. ۱۴ مهر 1359، دو هفته پس از آغاز جنگ، الین شیولینو، خبرنگار هفته‌نامه نیوزویک در تهران به سفارت لندن در تهران گفت: «اویسی کاملاً مخالف عراق نیست، ولی بختیار همچنان امیدوار است که از عراق به‌عنوان سکوی پرشی برای بازگشت به قدرت استفاده کند. اخیراً از بختیار پرسیده‌اند که همکاری با عراق چگونه با ناسیونالیسم تطابق دارد؟ او گفته‌است: چون او ناسیونالیست است، وظیفه او نخست جنگ با خمینی است و بعد حفظ ایران از تجاوز عراق.»

مجید تفرشی، کارشناس تاریخ براساس گزارش‌های تازه آزادشده انگلیسی درباره نخستین روزهای آغاز جنگ ایران و عراق، مدعی است که «اویسی و بختیار، بر این باور بودند که با حمله عراق به ایران ظرف یک هفته ارتش ایران شکست خواهد خورد و در طول یک ماه حکومت اسلامی سرنگون شده و دولت جدید تحت حمایت عراق در تهران، یا دست‌کم مناطق اشغالی مستقر خواهد شد.»

چرا فریب؟
عملیات کودتای نوژه یا آنگونه که طراحان می‌نامیدند، کودتای نقاب از نظر بسیاری از خلبانان نیروی هوایی ارتش و مورخانی چون سرتیپ بازنشسته علیرضا نمکی در حقیقت برای شکست طراحی شده بود. از لحاظ سیاسی با وجود حمایت مردمی از انقلابی بزرگ و فرهمند امکان پیروزی کودتا حتی در صورت رسیدن به اهداف نظامی ناممکن بود و کودتاچیان برای استقرار باید به قتل‌عامی گسترده و جنگی داخلی با نیروهای مدافع انقلاب تن می‌دادند. به لحاظ عملیاتی هم اصلی‌ترین رکن پیروزی کودتا بر هدف قرار دادن محل سکونت امام خمینی و سایر رهبران مهم انقلاب مبتنی بود و در صورت عدم موفقیت این بخش کودتا به یک اقدام نظامی بی‌ثمر بدل می‌شد و این مهم بدون تعیین محل دقیق منزل امام در جماران و اطمینان از هدف گرفتن آن ممکن نبود که در کودتا پیش‌بینی نشده بود و کودتا در صورت وقوع به مهمترین هدف خود دست نمی‌یافت. گستردگی درگیر شدن تعداد زیادی از خلبانان و نیروهای زبده در عملیات کودتا و برخی عوامل رده‌پایین که تعداد افراد مطلع از کودتا را از ماه‌ها قبل به صدها نفر افزایش داده بود عملاً امکان لو رفتن آن را افزایش داده بود. بسیاری از روایت‌های لو رفتن کودتا بر نقش حزب توده و افسران عضو سازمان نظامی این حزب متکی است و ارتباط اطلاعاتی حزب توده و شوروی و همچنین وابستگی دولت عراق به شوروی در این مقطع روشن است. محسن رفیق‌دوست، وزیر وقت سپاه در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «در سال ۶۲ به بلغارستان رفتم و رئیس‌جمهور بلغارستان گفت ۲ هفته قبل از حمله عراق به ایران طه یاسین‌رمضان، معاون صدام اینجا پیش من آمد و گفت که ما ۲ هفته دیگر به ایران حمله می‌کنیم و من از او پرسیدم که ارباب (شوروی) می‌داند؟ و او گفت که بله با اجازه شوروی است.» با این ترتیب می‌توان درک کرد که چگونه شوروی و عراق با همکاری هم افشای کودتا و دستگیری و اعدام بهترین نیروهای نظامی ایران را برنامه‌ریزی و هدایت کرده‌اند. این نکته را هم می‌توان در نظر گرفت که چگونه احزاب چپ مرتبط با شوروی چون حزب توده و چریک‌های فدایی خلق در ماه‌های نخستین انقلاب به‌دنبال انحلال ارتش بودند. عراق پس از وقوع انقلاب در ایران و با تصور ضعف ایران، در چارچوب بحران خلق عرب در خوزستان از ماه‌ها پیش برای اقدام نظامی علیه ایران آماده شده بود اما نیروی هوایی قدرتمند ایران و تمرکز زرهی ارتش در مرزهای مشترک با عراق می‌توانست حمله را با مشکل مواجه کند. پایگاه هوایی نوژه در همدان و لشکر زرهی خوزستان در دزفول دو دژ دفاعی ایران در غرب و در مقابل صدام بودند که با کودتای نوژه دچار آسیب جدی شدند به‌گونه‌ای که ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده تکاوران نیروی دریایی مدافع خرمشهر در روزهای نخستین جنگ نقل می‌کند، در خرمشهر با گروه زرهی تانک مواجه شده که یک افسر رده‌پایین مخابرات فرماندهی آن را برعهده داشته است چراکه همه افسران زرهی مرتبط اعدام یا اخراج شده بودند. همانگونه که پیشتر گفته شد دخالت لشکر زرهی خوزستان در عملیات کودتا بسیار غیرمنطقی و دور از ذهن بود که منجر به شکستن سد دفاعی ایران در روزهای نخستین جنگ شد و با این حال رشادت‌ها و جان‌فشانی‌های ملت بزرگ ایران بود که توانست نقشه شوم صدام را نقش برآب کند. هرچند که تأمل و درنگ و تجسس بیشتر خنثی‌کنندگان کودتا درباره ماهیت و اهداف واقعی این کودتا، می‌توانست به ندامت و بخشودگی بخشی از عوامل درگیر در آن منجر شود و از آسیب گسترده‌تر بر شاکله ارتش که نقشی بی‌نظیر و دیده‌نشده در مقاومت ملت ایران در دوران دفاع مقدس ایفا کرد، جلوگیری کند.  



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط