دوشنبه 28 آبان 1403 - 13:11

کد خبر 136894

دوشنبه 02 مرداد 1402 - 12:10:00


چگونه دختران یک ژنرال نازی جاسوس شدند؟


فرارو/متن پیش رو در «فرارو» منتشر شده و انتشارش در «آخرین خبر» به معنای تایید آن نیست

با به قدرت رسیدن هیتلر دو دختر یک ژنرال ارشد آلمان به جاسوسان حزب کمونیست تبدیل شند. یک کتاب بیوگرافی جدید داستان زندگی آن دو دختر را روایت می کند و نشان می دهد چگونه نفرت از فاشیسم و همدستان اشرافی آن باعث شد تا آن دختران به خائنان طبقه شان تبدیل شوند.
 
"کورت فون هامرشتاین" از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۴ رئیس فرماندهی عالی ارتش آلمان بود. دخترش "ماری لوئیز" بخش عمده عمر خود را در محافل نخبگان راستگرا گذراند، اما داستان زندگی اش یک پیچ و تاب داشت: او یک کمونیست فداکار بود و از این نزدیکی به طبقه حاکم برای سرقت اسناد محرمانه از پدرش استفاده می‌کرد و آن اسناد را در اختیار روزنامه‌های چپگرای آن زمان قرار می‌داد. این دختر مارکسیست برای سرویس اطلاعاتی حزب کمونیست آلمان (KPD) کار می‌کرد. "ماری لوئیز فون هامرشتاین" که خانواده اش او را «بوتزی» صدا می‌زدند یک انقلابی مستقل بود. او رابطه‌ای کوتاه و پرشور با همکار دانشجوی حقوق اش به نام "ورنر شولم" داشت. با این وجود، رویکرد افراطی شولم و مخالفت اش با جوزف استالین رهبر شوروی منجر به اخراج او از رهبری حزب کمونیست آلمان شد.

به گزارش ژاکوبن، سال گذشته، یک استاد بازنشسته در کانادا زندگینامه‌ای به زبان آلمانی از سه دختر بزرگ هامرشتاین با عنوان " مروری بر دختران هامرشتاین: خانواده‌ای اصیل بین سنت و مقاومت" چاپ کرد. "گوتفرید پاشه" محقق بی طرفی نیست: او نوه "کورت فون هامرشتاین" و پسر "ماریا ترز" دومین دختر آن ژنرال است. پاشه با استناد به آرشیو‌های خانوادگی و گفتگو‌های خصوصی با نزدیکان اش روایتی را ارائه کرده که اهمیت آن بیش از کشف صرف اسرار خانوادگی است. در آن خانواده نه یک بلکه دو جاسوس جسور حضور داشتند. ماری لوئیز در سال ۱۹۲۹ میلادی نامه‌ای را از میز پدرش به سرقت برد. آن سند به زودی در روزنامه کمونیستی "پرچم سرخ" (Die Rote Fahne) چاپ شد. "هلگا" خواهر کوچک‌تر او از هفده سالگی جاسوسی را آغاز کرد و به این کار ادامه بود. هلگا در اوایل سال ۱۹۳۳ میلادی متن سخنرانی مخفیانه‌ای که آدولف هیتلر در مقابل ژنرال‌های آلمان ایراد کرده بود را دزدید. هیتلر در آن سخنرانی که جاسوسان کمونیست فورا به مسکو ارسال کردند اهداف تهاجمی خود را علیه اتحاد جماهیر شوروی آشکار ساخت.

بخش عمده‌ای از تاریخ آلمان در داستان این خانه اشرافی کوچک خلاصه شده است. دو پسر کورت فون هامرشتاین در توطئه علیه هیتلر در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ شرکت داشتند. دو دخترش کمونیست بود. از سوی دیگر پدربزرگ آنان یعنی پدر زن کورت "والتر فون لوتویتز" یک ژنرال راستگرای افراطی بود که کودتا علیه جمهوری وایمار را در سال ۱۹۲۰ میلادی رهبری کرد. در نتیجه، در ضیافت‌های خانوادگی هامرشتاین نمایندگانی از کل طیف‌های سیاسی آن زمان حضور داشتند!

این ژنرال محافظه کار پروسی آزادی عمل زیادی به فرزندان اش داده بود. او به دوستان اش که نسبت به تمایلات فرزندان خانواده ابراز نگرانی می‌کردند می‌گفت: "آنان جمهور‌ی خواهانی آزاد هستند".

دختران خانواده بین املاک و مدارس شبانه روزی در رفت و آمد بودند و در این میان به جنبش جوانان ضد بورژوایی "واندرووگل" پیوستند وابستگی‌ای که در آن زمان برای دختران غیر عادی و برای فرزندان اشراف تقریبا ناشناخته بود. آنان به دور از خانه خود در غرب ثروتمند برلین فاصله گرفتند و به باشگاه دانش آموزان سوسیالیست پیوستند و با افکار کارل مارکس آشنا شدند. بوتزی حتی در طی تظاهرات غیرقانونی اول مه ۱۹۲۹ "روز خونین ماه مه" برلین دستگیر شد. هنگامی که ماری لوئیز و یکی از دوستان اش برای پیوستن به حزب کمونیست آلمان درخواست ارائه دادند. آن دو در واقع در یک خانه در داخل دفتر مرکزی نظامی آلمان همراه با یک ژنرال زندگی می‌کردند. چه کسی می‌توانست منبع بهتری برای کسب اطلاعات باشد؟ آنان به "لئو راث" جوانی یهودی معرفی شدند که نقش اصلی را در جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی در آلمان نازی ایفا می‌کرد و به زودی دوست صمیمی هلگا شد.

در دهه ۱۹۲۰ کورت فون هامرشتاین گاهی اوقات "ژنرال قرمز" خوانده می‌شد. نه بدان خاطر که با سوسیالیسم همدردی می‌کرد بلکه به دلیل آن که در همکاری مخفی بین ورماخت* آلمان و ارتش سرخ شرکت داشت و احترام دوستانه‌ای برای اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کرده بود.

با این وجود، در میان افسران آلمانی هر رگه‌ای از چپ بودن با برچسب "سرخ" و دنباله روی از شوروی همراه بود. مهم‌تر از همه آن که هامرشتاین در مورد توازن قوای ارتش دیدی واقع بینانه داشت و تاکید کرده بود که قصد جنگ علیه روس‌ها را ندارد. زمانی که هیتلر به قدرت رسید هامرشتاین احساس اضطراب عمیقی داشت.

محافظه کاران و لیبرال‌ها اغلب او را به عنوان یک مبارز ضد فاشیست یا یک مبارز مقاومت قلمداد کرده اند. در روایت رسمی تاکید می‌شود که هامرشتاین پس از قدرت‌گیری هیتلر مدتی با این اندیشه درگیر بود که وضعیت فوق العاده اعلام نموده هیتلر را بازداشت کرده و با حزب سوسیال دمکرات آلمان متحد شود. این در حالیست که هامرشتاین در عمل راه را برای پیروزی فاشیسم همراه کرد.

او در طول انقلاب ۱۹۱۹ - ۱۹۱۸ برای ایجاد صلح و نظم به برلین فرستاده شد. سربازان او هزاران کارگر انقلابی را قتل عام کردند. او به راه اندازی گروه‌های شبه نظامی راست افراطی از جمله فریکورپس و پروتوفاشیست کمک کرد که بعدا در حزب نازی ادغام شدند. البته او با لوتویتز پدر زن اش در سال ۱۹۲۰ میلادی زمانی که او سعی در ایجاد دیکتاتوری نظامی داشت همکاری نکرد. او قصد داشت یک جمهوری محافظه کار به رهبری اشراف تاسیس شود. او در سال ۱۹۳۴ پیش از آغاز نسل زدایی هیتلری از ارتش آلمان کنار گذاشته شد و در سال ۱۹۴۳ بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.

گشتاپو سال‌ها ماری لوئیز را دنبال می‌کرد و پرونده‌های مخفی مربوط به جاسوسی او را از سال ۱۹۲۹ کشف کرده بود. هلگا با کمک راث به استاد مخفی کاری تبدیل شد. چند نفر از اعضای خانواده در ماه‌های پایانی جنگ بازداشت شدند. ماری لوئیز پس از سال ۱۹۴۵ بالاخره توانست دوباره خود را آشکار سازد و بیش از پانزده سال پس از اولین لحظه نزدیک شدن اش به حزب به شاخه مونیخ حزب کمونیست آلمان پیوست. پس از مدتی زندگی با خانواده اش در برلین غربی به بخش شرقی تحت نفوذ شوروی نقل مکان کرد، زیرا می‌خواست فرزندان اش را در کشوری بدون معلمان و قضات نازی بزرگ کند.

او به عنوان وکیل در جمهوری دموکراتیک آلمان (دولت کمونیستی آلمان شرقی) کار کرد و لقب اشرافی "فون" را از نام خود حذف کرده و به "ماری لوئیز هامرشتاین" تبدیل شد. او زمانی که چندین دهه بعد گزارشی درباره کار جاسوسی خود نوشت به عنوان یک مبارز مقاومت ضد فاشیست مدال و مستمری دریافت کرد.

در مقابل، هلگا در برلین غربی زندگی می‌کرد و با یک آرشیتکت مشهور (یکی دیگر از کمونیست‌های سابق) ازدواج کرد. او تا پایان عمر ساکت باقی ماند. او در سال ۱۹۳۶ میلادی در ایستگاه قطار زوریخ با لئو راث معشوق اش خداحافظی کرد. راث در جریان پاکسازی‌ها بازداشت شد. او در سال ۱۹۳۷ تیرباران شد. راث در آن زمان تنها بیست و هفت سال سن داشت. هلگا نه تنها عشق بزرگ خود را از دست داد بلکه حتی قادر نبود درد خود را با کسی در میان بگذارد.

کتاب "پاشه" بر روی مادر او دومین دختر هامرشتاین متمرکز است. ماریا ترزا نیز در بیزاری خواهران اش از محیط اجتماعی و نفرت عمیق شان از فاشیسم با آنان سهیم بود، اما هرگز کمونیست نشد. او ابتدا در صهیونیسم به دنبال مدینه فاضله بود و دیداری با دوستان یهودی اش در کیبوتص در فلسطین داشت و سپس به فرقه آنتروپوزوفی پیوست که توسط رودولف اشتاینر تاسیس شده بود و یک فرقه باطنی راستگرایانه بود. او که نتوانست جو آلمان نازی را تحمل کند به همراه همسرش به ژاپن نقل مکان کرد و ساده لوحانه امیدوار بود که در آنجا کشوری آرام و بردبارتر را تجربه کند. در نهایت، آنان پس از جنگ به امریکا رفتند و دیگر به آلمان بازنگشتند.


فاجعه بزرگ جاسوسان کمونیست آلمان این بود که فداکاری آن‌ها کاملا هدر رفت. ماموران سرخ در کشور‌های مختلف هشدار‌های دقیق و به موقعی در مورد نقشه‌های فاشیستی برای حمله به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۴۱ ارائه کردند. با این وجود، استالین با تکیه بر پیمان خود با هیتلر تمام آن هشدار‌ها را نادیده گرفت.

کتابی سال‌ها چاپ نشده داستان سرویس‌های اطلاعاتی کمونیست در وایمار آلمان را روایت می‌کند. این کتاب جذاب توسط مورخان داخلی وزارت امنیت دولتی آلمان شرقی گرآوری شده، اما در فضای پارانوئید سرویس مخفی اطلاعاتی آلمان شرقی به صورت طبقه بندی شده باقی ماند و در نهایت در سال ۱۹۹۷ میلادی به صورت یک کتاب منتشر شد و زندگی نامه کوتاه صد‌ها جاسوس کمونیست را شامل می‌شد. بسیاری از آنان از گشتاپو دوری کردند و با هویت‌های جعلی به آلمان نازی رفتند و از آنجا خارج شدند. با این وجود، آنان توسط مافوق‌های خود بازداشت شده و به قتل رسیدند.

همانطور که "هرمان وبر" مورخ می‌گوید استالین برای کمونیست‌های آلمانی چهره‌ای مرگبارتر از هیتلر بود. داستان دختران هامرشتاین تصویری از پیوستن افراد به سرویس جاسوسی کمونیستی بود. بسیاری از آنان به طبقه خود خیانت کردند، زیرا انتقال اطلاعات بهترین گزینه برای مبارزه با فاشیسم بود.
 
* به معنای لغوی نیروی دفاعی عنوان اطلاقی به نیرو‌های مسلح یکپارچه کشور آلمان در دوره رایش سوم از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ بود. ورماخت پس از زیر پا نهاده شدن محدودیت‌های اعمال شده توسط پیمان ورسای با استفاده از ساختار رایش پدید آمد و به سرعت گسترش یافت.

 
 



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط