شنبه 26 آبان 1403 - 13:31

کد خبر 15232

پنج‌شنبه 17 فروردین 1402 - 19:58:00


همکاری خلل ناپذیر؟


هم میهن/ متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر آن به معنای تاییدش نیست

تحلیل انستیتو خاورمیانه درباره نزدیک شدن بیشتر ایران و روسیه و راهبردی که غرب در قبال آن می‌تواند در پیش گیرد

الکس وطن‌خواه-مدیر برنامه ایران/عبدالرسول دیوسالار-پژوهشگر مهمان برنامه ایران| با گذشت بیش از یک سال از آغاز جنگ اوکراین در فوریه 2022، روابط ایران و روسیه در حال تجربه کردن همه سطوح است. درحالی‌که روابط دوجانبه هنوز با تمرکز شدید بر مسائل امنیت و دفاعی شکل می‌گیرد، اما دو طرف در حال گشایش چندین زمینه جدید همکاری نیز هستند. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در 29 مارس در سفر خود به مسکو اعلام کرد که هر دو طرف در حال نهایی کردن «توافقنامه همکاری راهبردی بلندمدت» هستند؛ سندی که جایگزین توافق مشابهی خواهد شد که در سال 2001 توسط سیدمحمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت ایران امضا شد. در واقع، مفهوم سیاست خارجی فدراسیون روسیه که به‌تازگی منتشر شده است، سرنخ‌هایی از جامعیت روابط آینده روسیه و ایران ارائه می‌دهد. این سند خواستار «توسعه همکاری‌های همه‌جانبه و قابل اعتماد با جمهوری اسلامی ایران» است و در این سند، ایران در میان کشورهای جهان اسلام رتبه اول را به خود اختصاص داده است.

جنگ در اوکراین نقطه‌عطفی برای روابط مسکو و تهران بوده است. امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه اعلام کرده که تجارت بین دو کشور در سال 2022 دوبرابر شده است. احسان خاندوزی وزیر دارایی ایران نیز گفته، روسیه در سال مالی جاری 76/2میلیارد دلار در این کشور سرمایه‌گذاری کرده و به بزرگترین سرمایه‌گذار خارجی ایران تبدیل شده است. مسکو و تهران در چندین جبهه با یکدیگر همکاری می‌کنند؛ نظیر تسهیل تجارت دوجانبه، تسریع روند تکمیل مسیرهای ترانزیتی (شامل کریدور ترانزیتی شمال-جنوب و قسمت دریای خزر آن) و تسهیل تراکنش‌های مالی بین سیستم‌های مالی دو کشور. هدف همه این اقدامات دور زدن تحریم‌های غرب و تقویت چارچوب‌های چندجانبه خارج از نهادهای غربی است. اما چه چیزی مسکو و تهران را برای سرمایه‌گذاری در تقویت روابط دوجانبه با توجه به همه مخاطرات و هزینه‌های احتمالی ترغیب کرده است؟ آیا تضاد منافع و رقابت می‌تواند شکافی را در این رابطه رو به رشد ایجاد کند؟ و غرب در برابر این رابطه چه می‌تواند بکند؟

چه چیزی دو کشور را به هم نزدیک می‌کند؟
هسته اصلی این همکاری جدید، درک دو طرف از فشارهای خارجی و داخلی و احساس فوریت است. دو کشور حداقل از دو زاویه غرب را به‌عنوان یک تهدید مشترک می‌بینند. اولاً، مسکو و تهران این تصور را دارند که قدرت‌های غربی آزادی عمل آنها را در صحنه بین‌المللی و توانایی‌شان را برای دفاع از منافع اصلی امنیتی خود با منزوی کردن و کنار گذاشتن آنها محدود می‌کنند. دوم، آنها غرب را متهم می‌کنند که حامی اصلی قیام‌ها و جنبش‌های اعتراضی است که قدرت دولت‌های دو کشور را هدف قرار می‌دهد و هدف‌شان تسهیل تغییر رژیم است. کشورهای غربی هم در مسکو و هم در تهران، به یک اندازه، خطرناک‌ترین دولت تلقی می‌شود. در این راستا، هر دو طرف نظرات مشترکی در مورد ثبات دولت و امنیت خود دارند. آنها همچنین در مورد منبع تهدیدات احتمالی توافق دارند و نارضایتی‌های مشابهی در مورد آنچه که به‌عنوان اقدامات ناعادلانه غرب عنوان می‌کنند، دارند.

درک تهدید مشترک و همدلی راهبردی مسکو و تهران به محور نزدیک‌شدن آنها تبدیل شده است. با این حال، مانند بسیاری دیگر از حوزه‌های سیاست خارجی، شکاف عمیقی در ایران در مورد ارزش و قابل اطمینان بودن روسیه به‌عنوان یک شریک استراتژیک وجود دارد. بعید است که این شکاف به این زودی‌ها از بین برود. قدرت‌های غربی نیز این واقعیت را می‌شناسند و بر روی آن سرمایه‌گذاری خواهند کرد.  برای برخی چهره‌های تندرو در تهران، روابط نزدیکتر با مسکو یک بیمه‌نامه در برابر تهدیدات غرب است. از نظر‌ آنها این محاسبه خیلی ساده است؛ هرگونه بهبود در روابط ایران و غرب، ضرر خالص برای اردوگاه تندروها در تهران و منافع سیاسی و اقتصادی فراوان آن خواهد بود. در مقابل، جناح به اصطلاح میانه‌رو/پراگماتیک ایران و افکار عمومی ایران معتقدند که روسیه متحد طبیعی یا شریک استراتژیک مناسبی برای همکاری اقتصادی نیست. در عوض، تنها راه‌حل انزوای بین‌المللی و درمان دردهای اقتصادی ایران، گفت‌وگوی مستقیم با آمریکایی‌ها و حداقل احیای توافق هسته‌ای 2015 است. تردید این جناح در مورد روسیه مدت‌هاست که مشهود بوده و اخیراً زمانی که رئیس‌جمهور، ابراهیم رئیسی در ژانویه 2022 از مسکو بازدید کرد، ابراز شد. بدبین‌ها در تهران گفتند که این فقط یک سفر خوشایند برای اردوگاه تندروها بود و آنها به‌زودی متوجه خواهند شد که وعده روابط استراتژیک با روسیه چیزی جز یک رویا نیست.

اما با وجود این شکاف‌ها، با قدرت‌ یافتن تندروها بر اهرم‌های قدرت در تهران، موازنه نیروهای داخلی در ایران به‌نفع روسیه متمایل می‌شود. از دید مقامات ایران، دو کشور با یک تهدید مشترک روبه‌رو هستند و این تهدید مشترک ایران و روسیه را به متحدان طبیعی تبدیل می‌کند که باید منابع‌شان را برای محافظت از خود در یک محیط استراتژیک خصمانه ترکیب کنند. بنابراین، هرگونه مشکل و تضاد منافعی که ممکن است مانع این رویکرد شود، جزئی تلقی می‌شود و باید به‌خاطر هدف استراتژیک بزرگتر یعنی تضمین امنیت دولتی، حل‌وفصل شود. این رویکرد توضیح می‌دهد که چرا، به‌رغم تضاد منافع در بخش انرژی، جایی که هر دو کشور برای سهم بیشتری از بازار رقابت می‌کنند، و به‌رغم حداقل حمایت مردمی از مشارکت قوی‌تر دو کشور با هم، همکاری‌های روسیه و ایران در حال پیشرفت است.

دیدگاه مسکو و تهران این است که عدم همکاری ممکن است برای هر دو کشور گران تمام شود، درحالی‌که در صورت همکاری با یکدیگر فرصت‌های زیادی وجود خواهد داشت. به این ترتیب، بیش از هر زمان دیگری، تحولات اخیر، هر دو کشور را به یکدیگر وابسته کرده است. هرگونه شکست برای روسیه پوتین، یک ضرر استراتژیک برای جمهوری اسلامی خواهد بود، زیرا حامی اصلی خود را در صحنه بین‌المللی از دست خواهد داد.

مقامات در تهران معتقد هستند که اگر تهران به‌خوبی بازی کند، جنگ در اوکراین و وخامت روابط بین روسیه و غرب می‌تواند به این ختم شود که روسیه چتر امنیتی خود را به سمت ایران بگستراند. به‌ویژه وقتی پای پرونده هسته‌ای به میان می‌آید. در این مرحله، تصور اینکه روسیه از هرگونه ابتکار غربی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد حمایت کند، سخت است. این به تهران زمان کافی برای پیشبرد فعالیت‌های هسته‌ای می‌دهد.

به همین ترتیب، سقوط جمهوری اسلامی ضربه‌ای به روسیه در قبال غرب خواهد بود، زیرا مسکو را از شریکی که در مقاومت در برابر نظم ایالات متحده در جناح‌های جنوبی روسیه مؤثر بوده است، محروم می‌کند. بنابراین، تا زمانی که یک حکومت ضدآمریکایی در تهران قدرت را در دست داشته باشد، مسکو می‌تواند با حداقل هزینه از سمت جنوب احساس امنیت کند. پس از شروع جنگ در اوکراین و تا حدی به دلیل فوریت، مسکو حتی به ارزش ایران در پیشبرد منافع امنیت ملی خود آگاه‌تر شده است. به این ترتیب، درحالی‌که هیچ تعهد رسمی بین مسکو و تهران برای ایجاد یک اتحاد کامل وجود ندارد، یک تعهد نانوشته، عمدتا در سطح دولت عمیق، در خصوص حمایت متقابل دو کشور از هم وجود دارد.

آیا موانع همکاری را از مسیر خارج خواهند کرد؟
موانع ناشی از رقابت و تضاد منافع بین مسکو و تهران قبلاً دو طرف را از پیگیری روابط نزدیکتر باز می‌داشت. اما آیا تضاد منافع، همچنان تلاش مسکو و تهران برای گسترش همکاری را خنثی خواهد کرد؟ بخش انرژی نمونه خوبی برای نگاه دقیق‌تر به این موضوع است.

تا سال 2022، شرکت‌های روسی در معامله با ایران محتاط بودند، زیرا منافع گسترده‌ای در غرب داشتند و از تحریم‌های آمریکا علیه ایران بیم داشتند. با این حال، این روند در سال 2022 به‌طور قابل‌توجهی تغییر کرد. در ژوئیه سال 2022،  زمانی که پوتین به تهران سفر کرد، شرکت ملی نفت ایران و گازپروم روسیه قراردادی به ارزش 40 میلیارد دلار برای توسعه بخش‌های نفت و گاز ایران امضا کردند. به گفته منابع ایرانی، این قرارداد برای حمایت از پیشرفت پروژه‌های توسعه در تعدادی از میادین نفت و گاز ایران طراحی شده است. گفته می‌شود این فهرست شامل سرمایه‌گذاری 10 میلیارد دلاری در میدان گازی پارس شمالی می‌شود که قرار است تا سال 2026 گاز تحویل دهد. این میدان که نزدیک به بزرگترین میدان گازی ایران، یعنی پارس جنوبی است، پیش از این پروژه‌ای بود که به یک شرکت چینی واگذار شده بود. اما توسعه این میدان اکنون به حالت تعلیق درآمده است. با این حال، با بررسی دقیق‌تر، این معامله سوالاتی فوری را ایجاد می‌کند.

به گفته شرکت ملی نفت ایران، مشارکت جدید با گازپروم بر روی تکمیل کارخانه نیمه‌کاره گاز مایع ایران برنامه‌ریزی شده است. کار بر روی این نیروگاه LNG واقع در استان بوشهر، 15 سال پیش آغاز شد و به دلیل تحریم‌ها و سوءمدیریت‌ها تکمیل نشد. اگرچه ایران تاکنون 5/2میلیارد دلار در این نیروگاه سرمایه‌گذاری کرده است. از قضا، نیروگاه LNG بوشهر برای تکمیل در سال 2017 به گازپروم داده شده بود، اما شرکت روسی پس از اعمال مجدد تحریم‌های دولت ترامپ علیه ایران در سال 2018، از این پروژه خارج شد. این مسئله تردیدهای جدی در خصوص قابل اعتماد بودن گازپروم به‌عنوان یک شریک استراتژیک در پروژه‌های بزرگ اقتصادی ایران ایجاد می‌کند. ایران همچنان در زمینه توسعه ظرفیت LNG خود از همسایه خود قطر عقب است. دو کشور در میدان گازی پارس جنوبی/گنبد شمالی، مشترک هستند. گاز این میدان قرار است گاز نیروگاه LNG بوشهر را تامین کند و قطر بسیار جلوتر از ایران است. در سال 2022، قطر در کنار ایالات متحده به‌عنوان بزرگترین صادرکننده LNG در جهان شناخته شد. دوحه همچنین برنامه‌های عظیمی برای توسعه ظرفیت صادرات گاز دارد و در سال 2022 ExxonMobil، TotalEnergies، Shell و ConocoPhillips را برای تحقق این اهداف به خدمت گرفت. در همین حال، طی 20 سال گذشته، ایران به دلیل تحریم‌ها و عدم برنامه‌ریزی جدی اقتصادی، عمدتاً نتوانسته است سرمایه‌گذاری خارجی قابل‌توجهی را در میدان گازی مشترک خود جذب کند.

محسن خجسته‌مهر، رئیس شرکت ملی نفت ایران، اساساً استدلال کرده است که تحریم‌های جدید غرب علیه مسکو، احتمال خروج گازپروم از این قرارداد را بسیار کمتر می‌کند. به گفته وی، «تحریم‌های [غربی] به این [معامله ۴۰ میلیارد دلاری] و قراردادهای بعدی آن آسیبی نمی‌زند، زیرا ایران و روسیه تصمیم گرفته‌اند روابط استراتژیک خود را تحت تحریم‌ها پیگیری کنند». این یک اذعان آشکار است که حاوی واقعیت‌های ژئوپلیتیکی است و نه منطق تجاری. و همین واقعیات همکاری جدید روسیه و ایران در بخش انرژی است. اظهاراتی مانند این، تردیدهایی را در مورد اهمیت و دوام این معامله ایجاد کرده است.

حمیدرضا صالحی، رئیس کمیسیون انرژی در اتاق بازرگانی ایران، در انتقادی واضح به گازپروم و شرکت ملی نفت ایران، این سوال را مطرح کرد که آیا مسکو مایل است به ایران در ایجاد زیرساخت‌های لازم برای صادرات گاز به بازارهای اروپایی کمک کند؟ صالحی همچنین منطق به انتظار گازپروم نشستن برای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های LNG ایران را مورد تردید قرار داد، زیرا به گفته وی، «این شرکت تجربه کمی در تبدیل گاز طبیعی به LNG و حمل و نقل دارد» او افزود: «ایران باید منتظر بماند تا ببیند آیا روس‌ها این کار را انجام می‌دهند یا خیر و در خصوص سرمایه‌گذاری در ایران جدی هستند یا خیر.»

صالحی دو نکته مهم را مطرح می‌کند که در بسیاری از انتقادات درباره قرارداد شرکت ملی نفت ایران و گازپروم منعکس شده است. موضوع اول به سیاست تجارت انرژی مرتبط است. برخلاف قطر، ایران هرگز تصمیم راهبردی برای اولویت دادن به توسعه صنعت LNG نگرفته است و همچنین بر اروپای تشنه انرژی، به‌عنوان بازار صادراتی کلیدی تمرکز نکرده است. شبهه همیشه این بوده که مسکو بر تهران فشار می‌آورد تا از بازار گاز اروپا دور بماند، زیرا تا زمان شروع جنگ اوکراین، روس‌ها تقریبا نیمی از گاز مصرفی اروپایی‌ها را تامین می‌کردند. به زبان ساده، مسکو تمایلی به ظهور تهران به‌عنوان تامین‌کننده انرژی اروپا نداشته است. روس‌ها نه‌تنها از رسیدن گاز ایران به اروپا جلوگیری می‌کنند، بلکه با پروژه‌های گازی کشورهایی مانند ترکمنستان که ایران و ترکیه را در مسیر اروپا در بر می‌گیرند نیز مخالف هستند.

پوتین در مبارزه خود علیه غرب آشکارا به صادرات انرژی به‌عنوان یک سلاح اشاره کرده است. او پیشنهاد کرده است که صادرات گاز روسیه به اروپا ممکن است در سطوح بسیار پایین‌تری باقی بماند. کمیسیون اروپا حتی هشدار داده است که ممکن است تحویل گاز روسیه به اروپا به‌طور کامل متوقف شود. در مواجهه با چنین رقابت ژئوپلیتیک شدیدی که می‌تواند برای سال‌های آینده به طول انجامد، هیچ دلیلی وجود ندارد که روسیه به ایران کمک کند تا زیرساخت‌های انرژی خود را با در نظر گرفتن بازارهای اروپایی به‌عنوان مقصدی بالقوه برای نفت و گاز خود، به‌روز کند. در واقع، بدبین‌ها در تهران حق دارند که برعکس این سیاست را از سوی مسکو در نظر می‌گیرند. حرف‌ آنها این است که روس‌ها متعهد می‌شوند در پروژه‌های نفت و گاز ایران سرمایه‌گذاری کنند، اما فقط برای به دست آوردن کنترل بر آنها. این کار به روسیه این توانایی را می‌دهد که سرعت ظهور ایران را به‌عنوان صادرکننده جایگزین نفت و گاز به بازارهای اروپایی کاهش دهد تا تهران جایگزین مسکو نشود. هم‌اکنون نشانه‌های روشنی از این رقابت بین ایران و روسیه دیده می‌شود. برخی از مقامات ایرانی در صنعت نفت و گاز معتقدند که ایران تنها یک راه برای مقابله با تهدید روسیه برای تصرف بازارهای صادرات نفت در آسیا دارد. ایران به‌جای رقابت با روس‌ها در آسیا از طریق ارائه تخفیف برای نفت خود، باید به‌دنبال صادرات بیشتر نفت به اروپا باشد. اما مدافعان روابط نزدیک‌تر انرژی با روسیه، معتقدند که جنگ اوکراین فرصتی کلیدی در مبارزه حماسی بین غرب و کشورهای غیرغربی مانند روسیه، چین و ایران است. آنها این استدلال را مطرح می‌کنند که تهران باید از نظر همسویی جهانی خود بزرگ فکر کند و دستاوردهای اقتصادی تاکتیکی را بر روابط سیاسی عمیق‌تر با مسکو ترجیح ندهد. دوری طولانی‌مدت روسیه از غرب برای این گروه بسیار اغواکننده است، زیرا از نظر این گروه این امر غرب را بیشتر تضعیف کرده و موقعیت جهان غیرغربی را ارتقاء خواهد داد. دیدگاه دیگر این است که این گروه شکاف روسیه با غرب را کمک مستقیم به بقای ایران به‌عنوان یک الگوی سیاسی ضدآمریکایی می‌داند. به این ترتیب، در تقابل با خرد متعارف که رقابت ناشی از تضاد منافع احتمالاً همگرایی روسیه و ایران را محدود می‌کند، هر دو طرف چنین محاسبه می‌کنند که ارزش استراتژیک همکاری بلندمدت،‌ حائز امتیازات اقتصادی است. به همین دلیل، برای غرب سخت است که روی شکاف‌ها و اختلافات بین مسکو و تهران به‌عنوان راهی برای برهم زدن این مشارکت حساب باز کند.

غرب کار دشواری را پیش رو دارد
در کوتاه‌مدت، به نظر می‌رسد که ایالات‌متحده و اروپا نمی‌توانند کاری برای متوقف کردن مسکو و تهران از توسعه بیشتر روابط انجام دهند. این ناتوانی به دلیل ماهیت همکاری آنهاست که به کاهش ترس از تهدید وجودی در میان نخبگان در هر دو کشور کمک می‌کند. برای قدرت‌های اروپایی، فشار حداکثری و اقدامات قهری بیشتر گزینه‌های روی میز خواهد بود که بر ادراک جمهوری اسلامی از آسیب‌پذیری افزوده و به توجیه حمایت از روسیه کمک می‌کند. الگوی مشابهی را می‌توان در طرف روسی نیز مشاهده کرد. تجاوز روسیه به اوکراین هرگونه شانس عادی‌سازی نزدیک در میان‌مدت با غرب را از میان برده است. در عوض، فشار غرب بر روسیه، منطق استراتژیک دوستی مسکو با تهران را تقویت می‌کند. به بیان ساده، تا زمانی که غرب به کمپین فشار خود علیه روسیه و ایران ادامه می‌دهد، مسکو و تهران احتمالاً به دنبال نزدیکی بیشتر خواهند بود تا بتوانند واکنش جمعی داشته باشند. با این حال، در میان‌مدت، غربی‌ها به لحاظ سیاسی از چندین جهت می‌توانند گسترش روابط روسیه و ایران را مدیریت کنند.

ایالات متحده می‌تواند در این زمینه با چین تعامل کند. البته در مورد اینکه آیا رهبری چین از پیامدهای  روابط نزدیک‌تر روسیه و ایران و به‌ویژه تأثیر بالقوه آن بر امنیت منطقه‌ای در خاورمیانه خشنود است یا خیر، تردید وجود دارد. در واقع، درحالی‌که روسیه و ایران به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان تخریب‌کننده نظم مورد نظر غرب عمل می‌کنند، منافع چین و ایالات‌متحده به هم نزدیک می‌شود. زیرا هر دو کشور ارزش ثبات منطقه‌ای را در خلیج‌فارس و خاورمیانه با اهمیت می‌دانند.

ائتلاف غربی می‌تواند به استراتژی افزایش هزینه‌های ایران برای ارائه کمک‌های امنیتی به روسیه ادامه دهد. فراتر از بیانیه‌های سیاسی تند و تحریم‌های نمادین اروپا، غرب می‌تواند سیگنال‌های نظامی راهبردی روشن‌تری را به تهران ارسال کند. سازمان پیمان آتلانتیک‌شمالی (ناتو) می‌تواند با به حداقل رساندن منافع امنیتی برای تهران از شراکت با مسکو، نقشی حیاتی در این روند ایفا کند. این هدف را می‌توان از طریق مانور تاکتیکی ناتو در خلیج‌فارس، از جمله تقویت مشارکت با کشورهای عربی در تلاش برای برجسته کردن پیامدهای متقابل نقش‌آفرینی ایران در امور امنیتی اروپا، محقق کرد. درحالی‌که منطقه خلیج‌فارس در مفهوم استراتژیک سال 2022 ناتو اولویت بالایی ندارد، اگر این ائتلاف دیپلماسی عمومی فعال‌تری را دنبال کند و نمایش قدرت بیشتری در منطقه ارائه دهد، ممکن است تهران متقاعد شود که حمایت از مسکو امنیتش را در کوتاه‌مدت افزایش نخواهد داد.

و در آخر، ایالات‌متحده نیاز به حفظ همکاری فنی با روسیه در مورد موضوع هسته‌ای ایران دارد. این موضوع در حال حاضر حیاتی‌تر است، زیرا تحلیل‌های اخیر نشان داده است که روسیه سیاست سازگارانه‌تری را در قبال برنامه هسته‌ای ایران اتخاذ می‌کند. حفظ همکاری فنی با روسیه می‌تواند مانع از این شود که روسیه از برنامه هسته‌ای ایران که در آستانه گریز هسته‌ای است برای محقق کردن اهداف بزرگ‌ترش استفاده کند.  اما مهمتر از آن، این همکاری، مسکو را به پایبندی به تعهدات خود در زمینه عدم اشاعه سوق می‌دهد و خطرات بلندمدت برنامه هسته‌ای ایران را برجسته می‌کند. روسیه هم از به رسمیت شناخته شدن به‌عنوان یک شریک در این روند سود می‌برد، اما منافع استراتژیک بسیار مهم‌تری برای غرب از حفظ گفت‌وگو با مسکو در مورد آینده برنامه هسته‌ای ایران وجود دارد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط