چهارشنبه 15 آبان 1404 - 00:22

کد خبر 15324

پنج‌شنبه 17 فروردین 1402 - 21:05:00


قصه‏‌گوی تمام‌عیار


هم میهن/ متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشر آن به معنای تاییدش نیست

آدم نمی‌داند پوراحمد را قصه‌گویی آشنا به سینما بشناسد یا سینماگری آشنا به قصه‌گویی

مهدی افروزمنش| کیومرث پوراحمد شمایل یک قصه‌گو بود. کسی که بلد بود از هیچ چیز برای تعریف کردن خلق کند. ندیده‌ها را ببیند و نشنیده‌ها را بشنود. قصه‌گو کسی است که سرگرم‌ می‌کند، اما به ابتذال نمی‌افتد، کسی که حرف‌های بزرگ و مهمی را به زبان ساده ترجمه می‌کند و کسی که می‌تواند تجربه‌های شخصی‌اش را به روایتی قابل‌فهم برای همه تبدیل کند؛ طوری‌که مخاطب بعد از خواندن یا شنیدنش فکر می‌کند «اینکه حرف من بود»، یا حتی بادی به مغزش می‌اندازد که «همین؟ این‌رو هم که منم بلد بودم». قصه‌گو حضور ندارد، جریان دارد. رد و نشانی در اثر ندارد، اما خالق و صاحب آن است و کیومرث پوراحمد تمام اینها بود؛ طوری‌که آدم نمی‌داند او را قصه‌گویی آشنا به سینما بشناسد یا سینماگری آشنا به قصه‌گویی. چه در «قصه‌های‌ مجید» و چه در «شب یلدا» یا «خواهران غریب»، «تیغ‌و‌ترمه» و «اتوبوس‌شب» پوراحمد کارهای روزمره، زندگی پیش‌رو و آداب معمول را به روایتی برای تعریف کردن تبدیل کرد. کاری که بی‌شک احمد‌محمود و اسماعیل فصیح در قله‌های آن ایستاده‌اند. از این نظر او با سنت داستان‌گویی زادگاهش فاصله دارد. پوراحمد از آن راویانی بود که قصه را از راه تماشا خلق می‌کرد، بعد ورزش می‌داد و در نهایت روایت می‌کرد. قصه برای او ابتدا رخ می‌داد و بعد ساخته می‌شد. شاید به همین‌خاطر هم سینما را برای ارائه انتخاب کرد. جایی که نگاه‌کردن عنصر غالب برقراری ارتباط است.

در بیشتر آثارش مخاطب لحظه‌های آشنایی می‌بیند، تکه‌هایی از زندگی خودش، اتفاق‌ها، دیالوگ‌ها، بحث‌ها، جدل‌ها و کنایه‌ها و متلک‌هایی که انگار از زندگی خودش برداشته شده است. او طی سال‌ها قصه‌هایی گفت که انگار از زندگی خود ما برداشته شده است؛ «قصه‌های مجید»، «خواهران غریب» و حتی روایت شخصی‌اش در «شب‌یلدا» نمونه و نشانه متقنی از این برداشت است و همچنین زندگی و حضورش بیرون از آثارش. پوراحمد در پیرسالی هنرمندی امروزی بود. کنش واکنش‌هایش به پیرامون مصداق عمل روشنفکری است، هنرمندی که هنر را عنصر جدا از اطرافش ندید و نشناخت. ای‌کاش نمی‌رفت، و یا لا‌اقل تصمیمش را تا ساختن اثری از حرکت اخیر به تعویق می‌انداخت. ما برای ثبت این روزها احتیاج مبرمی به نگاه و دقت او داشتیم اما واقعیت با آرزو ساخته نمی‌شود، او تصمیمش را گرفت و درست مانند لحظه‌های ناب در «قصه‌های مجید» همه‌چیز را یکهو در برابر ما به‌نمایش درآورد. سفرتان خوش آقای پوراحمد، برای ما در قصه‌هایتان زنده خواهید ماند.
مطلب قبلی: سدسازی یا تغییرات اقلیم؟ بعدیمطلب بعدی: هرکسی که مخالف حرف زد، نباید یقه‏‌اش را گرفتقبلی 
 


پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط