سه‌شنبه 22 آبان 1403 - 02:40

کد خبر 154507

سه‌شنبه 17 مرداد 1402 - 08:59:43


« تبعیدی‌ها »؛ روایتی از روزهای اسارت حاج مهدی کرمی منتشر شد


ایبنا/ کتاب «تبعیدی‌ها؛ روایتی از روزهای اسارت حاج مهدی کرمی» به قلم حمید رستمی از سوی انتشارات حماسه یاران روانه بازار نشر شد.
این کتاب داستان اسارت پاسدار شجاعی است که به خاطر مخالفت فرماندهانش، بعنوان بسیجی به جبهه می‌رود و پس از یک نبرد سهمگین، با تنی مجروح و نیمه‌جان اسیر دشمن بعثی می‌شود.
فصل جدید زندگی حاج محسن کرمی، پر از فراز و فرودهای جذاب و منحصر به فردی است که با شکنجه، تحقیر، تبعید، خیانت، شیطنت، تدبیر و امید به آینده رقم می‌خورد و پس از دوسال، از دل تاریک اسارت با سربلندی به میهن باز می‌گردد.
تبعیدی‌ها داستان اسارت «نیکبخت»؛ یا همان «حاج محسن کرمی» است.
محسن با نام «عابد ابراهیمی» در سپاه کردستان فعالیت اطلاعاتی می‌کند ولی دلش گیر جبهه است و می‌خواهد هرطور شده راهی خط مقدم شود. از چهار سال قبل که پاسدار شده، اجازه‌ی جبهه رفتن را ندارد. به‌ناچار در یک فرصت مناسب خودش را بین بسیجی‌ها جا می‌زند و راهی جبهه می‌شود. بعد از یک نبرد سهمگین، با بدنی مجروح و نیمه‌جان در تک شلمچه - 1367 اسیر دشمن می‌شود.
ماجراهای اسارت حاج محسن از همان لحظات اول که او را با فرمانده مهمی اشتباه می‌گیرند شروع می‌شود و تا پایان اسارت ادامه دارد. بعثی‌ها که خیالشان از ثبت نشدن نام حاج محسن و تعداد زیادی از اسرا راحت بود، هر بلایی می‌خواستند سرشان می‌آوردند. 


حاج محسن جزو افرادی بود که بعثی‌ها آنها را جماعت شَغب یا خرابکار می‌نامیدند و مدام از این آسایشگاه به آسایشگاه دیگر و از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر تبعید می‌کردند. بیشتر تبعیدی‌ها یا پاسدار بودند یا طلبه. تبعیدی‌ها زیر انواع شکنجه و تحقیر، کلاس‌های درس و آموزش قرآن و معارف را برپا کردند و با وجود ممنوعیت شدید، کارشان را تا پایان اسارت ادامه دادند. حاج محسن در یکی از همین کلاس‌ها با بسیجی نوجوانی آشنا شد که بعثی‌ها او را به خاطر یک بیماری ساده به بیمارستان بغداد بردند. بعدها خبر رسید که دانشجوهای پزشکی عراق او را در اتاق تشریح مُثله (تکه تکه) کرده‌اند!

ماجرای مطرب‌ها و نسق کشی یوسف خنزیر که می‌خواست پاسدارها خودشان را معرفی کنند، و با تهدید اینکه اگر پاسدارها از جمع بیرون نیایند به اسرای نوجوان تعرض جنسی می‌کنند، به شورشی عمومی تبدیل شد که کار به یگان ضد شورش کشید.
خیانت چند نفر از اسرا به بقیه، خون تبعیدی‌ها را به جوش آورده بود. بعد از تحقیق کافی، در یک برنامه‌ی هماهنگ و منظم برنامه‌ی تنبیه و مجازاتشان را عملی کردند و آن‌ها را خونین و مالین تحویل ارباب‌هایشان دادند. اردوگاه به وضعیت قرمز در آمد و سه روز بدون غذا و آب در آسایشگاه‌ها زندانی شدند. برای اینکه بقیه بیشتر آسیب نبینند، سیزده نفر از تبعیدی‌ها از جمله حاج محسن، خودشان را معرفی کردند و راهی انفرادی شدند. انفرادی اتاقک کوچکی بود که این‌بار به‌جای یک نفر، هر سیزده نفرشان را داخلش چپاندند. اتفاقاتی که در این انفرادی افتاد از شکنجه‌ها و رساندن آب و غذا توسط اسرای ملحق به تبعیدی‌ها، خواندنی است.

ماجراهای تلخ و شیرین اسارت حاج محسن و تبعید‌های پرتکرارش، حتی پس از حرکت به سمت آزادی و مرز‌های ایران! بی‌تردید کتاب تبعیدی‌ها را متفاوت و خواندنی می‌کند.
جمع آوری اطلاعات فریب‌خورده‌هایی که از گروهک منافقین جداشده و به عنوان اسیر ایرانی به حزب بعث تحویل شده بودند و نحوه‌ی انتقال این اطلاعات مهم به ایران هم از بخش‌های جذاب این کتاب است.



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط