دوشنبه 02 مهر 1403 - 06:51

کد خبر 162040

دوشنبه 23 مرداد 1402 - 08:30:00


شاعران کشور از حادثه تروریستی شاهچراغ (ع) سرودند


ایبنا/ عصر  یکشنبه 21 مرداد، یک تروریست تکفیری با ورود به حرم مطهر شاهچراغ (ع) با اسلحه گرم شروع به تیراندازی به حاضران در حرم کرد. در این حادثه تروریستی یک نفر شهید شد و هفت نفر دیگر مجروح شدند و تروریست نیز بلافاصله دستگیر شد.
اهالی شعر و ادب کشور نیز با سرودن شعر و روایت‌های ادبی خود، با خانواده شهید و مجروحان این حمله تروریستی همدردی کردند.
در ادامه بخشی از شعر و قطعات ادبی اهالی فرهنگ و ادب کشور که در پی این حادثه تروریستی سروده شده‌اند را می خوانید.
کاربران نیز می‌توانند اشعار و قطعات ادبی خود را با موضوع حمله تروریستی به حرم شاهچراغ (ع) برای خبرگزاری ایبنا در حساب کاربری شبکه‌های اجتماعی خود در پیام رسان‌های بله، ایتا روبیکا و شاد به آیدی ibnaadmin@ ارسال کنند.

پدرام اکبری

هُرم مــُحرّم در حَرَم تکرار داغ
پندارمان این بوده لاله سهم باغ
ما وارثان این نهالستان عشقیم...
سرسبزی ِ شـیراز از شاه چـراغ

ایوب پرندآور
غلامعباس عباسی عزیزم
گل مریم گل یاسی عزیزم
برای جلب لبخند خداوند
شدی یک لاله عباسی عزیزم

سجاد حیدری قیری

ای داغ سپید، ای شتک سرخ به شیراز
برخیز و بگو درد دلی سبز به آواز
تا با تو بگرییم به زخم سر گیلاس
تا با تو بگرییم به سجاده ی بی یاس
ای کاش که می‌بست مرا هم به گلوله
آن کس که گرفته ست خدا هم به گلوله
 این عطر که از شاهچراغ آمده داغ است
ای وای به ما، صاحب عزا شاهچراغ است
اما نتوان گفت که ما خسته ی داغیم

ما تازه درختان تبر خورده ی باغیم
ماییم که لبریز بهاریم و هَزاریم
ما بلبل خوش نغمه ی دستان بهاریم
بادا که از این مثنوی آواز بشورد
حاشا که کسی خون شتک خورده بشوید
تنها نه هر آن بال کمین خورده شهید است
هر کس که در این صحن، زمین خورده شهید است
تا روز قیامت دل ما داغ به داغ است
شیراز مکدر ز غم شاهچراغ است



نجمه آرمان
پر از آه و پر از غم بود امشب
حرم لبریز ماتم بود امشب
دوباره گل به گل داغ کبوتر
محرم در محرم بود امشب

محمّدجوادطهرانی‌ نوبندگانی
خونین شده باغ ، تسلیت می‌گوییم
از این همه داغ ، تسلیت می‌گوییم
گل‌های عزیزِ حَرَمَت را چیدند
ای شاهچراغ ! تسلیت می‌گوییم

ساجده تقی‌زاده
پابوس تو این بار به سر می آییم
از صحن و رواق و بام و در می آییم
 حالا که در شهادت اینجا شده باز
ما را بکشند! زنده‌‎تر می آییم

هاشم کرونی
از داغ حرم که شعله ور می گردیم
در دایره خوف و خطر می گردیم
ما امت عشقیم و امام ما گفت
ما را بکشید زنده تر می گردیم

مهدی قنبری
دل مشغولِ دوباره خون خوردن شد
هر لاله که رُست، خود، هزاران تن شد
با نور شهید، می‌شود روشن، راه
ای شاه! چراغ دیگری روشن شد

معصومه مرادی
باز از حرم چیدند
غنچه‌‌غنچه باور را
از لب پرستوها
خنده‌های آخر را
باز از حرم چیدند
واژه‌های پرپر را
روی خاک پاشیدند
تکه تکه گوهر را
صحن احمدی امشب
باز صحنه‌ی داغ است
این حرم پر از لاله سبز
مثل یک باغ است
کاش زائرت بودم
مهربان‌ترین آقا
چرخ می‌زدم دورت
مثل بچه‌کفترها
کاش مثل سربازی
من مراقبت بودم
شاه مهربانی‌ها
کاش خادمت بودم
می‌پریدم از صحنت
تا ستاره‌ها امشب
می‌رسیدم از اینجاتا
خود خدا امشب

پدرام اکبری
تاریخ مدعی شده سرها بریده اند
با خون چه نقش‎‌های غریبی کشیده‌اند
ای وای زائران غریبی که آن غروب
در پیشگاه شاه چراغ آرمیده‌اند
گل‌های زخم خورده ی چادر نماز زن
 جان ها به سنگ فرش زمانه دمیده‌اند
تقدیم کودکان هراسان در حرم
مشتی گلوله شد به تقاصی که دیده‌اند
هم دیده‌اند حرمت ناب حریم را
هم عارفانه جرعه معنا چشیده‌اند
یک عده مدعی حقوق بشر ولی
در دخمه های شک و توهم خزیده اند
احد ده بزرگی
دلم از غم سراغی سرخ دارد
بروی داغ داغی سرخ دارد
به محراب شهید عشق و ایمان
شهادت چلچراغ سرخ دارد

میثم جعفری
شلیک، از اعتقاد ما کم نکند
شیرازِ بهشت را جهنم نکند
ایرانی اگر جان بدهد هم هرگز
سر پیش یزید زاده ها خم نکند

یوسف ملایی
شوربختانه دوباره «شاه چراغ» دوباره شلیک
دوباره تیر، دوباره ترور
جامه‌ای که بوی بهار نارنج نه، بوی خون می‌دهد
و چندباره داعش
از خراسان تا خوزستان
از خاور تا باختر
دوباره خون، دوباره ایران، دوباره همدلی.

بهزاد پودات
خورده است در این حرم لگدها گل سرخ
روییده ولی دوباره صدها گل سرخ
آقا سرتان سلامت این هدیه ی ماست
تقدیم شما شود سبدها گل سرخ

اصغر ملایی محمدآبادی
دوباره دست تبرپیشه ی ترور از نو
بساط کهنه ی کشتن به پا نمود ای وای!

بهزاد پودات
پرواز قشنگ است ولی با پر خونی
تقدیم خداوند و شما شد سر خونی
مانند مدینه است حرم مثل بقیع است
یادآور مادر و پسر ، یک در خونی
افتاده زنی با پسرش پشت در اما
انداخته بر روی سرش معجر خونی
این شاه چراغ است که آغوش گشوده است
برداشته از روی زمین پیکر خونی
آقا سرتان باد سلامت نفست گرم
می گفت کسی با غم و با حنجر خونی
ما اول راهیم هنوز ای شط پر خون
باید که ببینی پس از این محشر خونی
هرگز نهراسیم از این کشته شدن ها
برخاسته ایم از دل صد سنگر خونی
پا پس نکشیم از حرمت گر چه ببینیم
قرآن و مفاتیح و انگشتر خونی
فرمانده تویی امر کنی حاضرم آقا
تا عهد ببندم سر این باور خونی
 



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط