یک‌شنبه 01 مهر 1403 - 02:45

کد خبر 183282

چهارشنبه 08 شهریور 1402 - 15:00:00


پروین جان تازه‌ای در کالبد مناظره دمید


ایبنا/ ابراهیم اقبالی، پژوهشگر ادبی، یادداشتی را به مناسبت برگزاری همایش پروین اعتصامی نوشته و در اختیار ایبنا قرارداده است.
براهیم اقبالی: تجلیل از بزرگان فکری و فرهنگی هر ملتی دو فایده عمده دارد. یکی اینکه آیین قدردانی و حق‌شناسی را که یکی از فضایل بزرگ اخلاقی است به اهل جامعه تلقین می‌کند، دیگری اینکه برای مردم، خصوصاً جوانان الگوسازی می‌شود. انگیزه‌ای در جامعه جوان ایجاد می‌شود که درتشبه به این شخصیت از یکدیگر سبقت بگیرند و بکوشند تا با تخلق به اخلاق وی خود را به قله‌ تهذیب و فرهیختگی بکشند. اگر دقت کنیم این هر دو فایده به جامعه برمی‌گردد و شامل حال مردم می‌شود. فایده سوم نیز به خود آن شخصیت بر می‌گردد که در کار خویش مصمم‌تر شود و با علاقه و شوق بیشتری به فعالیت بپردازد. البته فایده سوم زمانی حاصل می‌شود که آن بزرگوار در حال حیات باشد؛ بنابراین توصیه بزرگان ما همه بر اعراض از مرده‌پرستی و تشویق به تجلیل انسان‌های بزرگ در زمان زندگی آنان است:
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
در فرهنگ ایرانی - اسلامی، ما شکر و سپاس از کار نیک جایگاهی بس رفیع دارد. شکر و حمد را در وهله نخست از آن خدای عزوجل می‌داند که همه ما بر سفره بی‌دریغ احسان او نشسته‌ایم و گردن جان به رشته عبودیت او بسته‌ایم. خدایی که همه نیکی‌ها از او و به اوست. در همین راستاست که شکر و سپاس از خلق خدای نیز واجب می‌شود. چون همان گونه که خلق پرتوی از ذات ازلی و ابدی حضرت حقند؛ نیکی و احسان آنان نیز، ریزه‌ای از خوان کرم و گنجینه نعمت‌های بی‌کران اوست. پس شکر از مردم نیز، در حقیقت شکر از حضرت باری‌تعالی است. چه زیبا فرمود: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»
در کشور ما و حتی در سطح جهانی از بسیاری از شعرا و بزرگان ما تجلیل به عمل می‌آید و حتی روزهایی را در خلال ایام سال به نام ایشان، متبرک می‌سازند. بیست و پنجم فروردین‌ماه روز بزرگداشت عطار نیشابوری، اول اردیبهشت‌ماه جلالی روز بزرگداشت سعدی، بیست و پنجم اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و بیست و هفتم شهریور روز بزرگداشت شهریار، نابغه قرن بیستمی شعر ایران و اما بیست و پنجم اسفند حال و هوای دیگری دارد. این روز به نام ستاره رخشنده آذربایجان بلکه ایران متبرک شده است.
رخشنده اعتصامی در بیست و پنجمین روز اسفند ۱۲۸۵ شمسی در تبریز و در خانه یوسف اعتصامی اعتصام‌الملک آشتیانی متولد شد. پروین در هفت‌سالگی به همراه پدر به تهران کوچید. پدر که به زبان‌های فرانسه و عربی مسلط بود و مجله وزین بهار را منتشر می‌کرد به تربیت دختر نابغه خویش همت گماشت. پروین در مدرسه اناثیه آمریکایی به تحصیل مشغول شد. پس از فارغ‌التحصیلی در کتابخانه دانشسرای عالی و با عنوان کتابدار به استخدام دولت درآمد. کسانی چون مرحوم دکتر محمد معین و سیمین دانشور در ایام دانشجویی از دست پروین کتاب گرفته‌اند. پروین با پسرعموی پدر خویش که رئیس شهربانی کرمانشاه بود ازدواج کرد؛ ولی بیش از دو ماه و نیم، زندگی مشترک را تجربه نکرد و از شوهر بی‌بندوبار خود طلاق گرفت.
علاقه‌ای که استاد شهریار نسبت به ازدواج با پروین اظهار می‌کرد، خیلی جالب بود. استاد می‌‌گفت پروین در هفت‌سالگی به تهران رفت و من در چهارده‌سالگی بنابراین پروین، هفت سال زودتر از من با محیط ادبی تهران آشنا شد. هم چنین نقل می‌کردند که خانه پدر پروین واقعاً یک انجمن ادبی بود بزرگانی چون ملک‌الشعرا و دهخدا اغلب در منزل ایشان بودند و به مباحث ظریف ادبی و شعرخوانی می‌پرداختند. استاد، تصویر پروین را که از مدرسه می‌آمده و کیف و کتاب را به گوشه‌ای پرت می‌کرده و دنبال کار خویش می‌رفته، طوری با هنرمندی بازگو و ترسیم می‌کرد که هر کسی عمق عشق و حسرت را از نگاه‌ها و نفس‌های گرم وی احساس می‌کرد. این آرزوی مقدس در شعری از استاد نیز انعکاس یافته است. استاد معتقد بود که اگر پروین با وی ازدواج می‌کرد حتماً خوشبخت می‌شد.
 نبوغ شعری پروین به حدی بود که برخی در اصالت شعرهای وی شک می‌کردند و بعضی گمان می‌بردند که این اشعار، سروده یک مرد است که البته پروین در قطعه‌ای اظهار کند که پروین مرد نیست. این حرف و حدیث‌ها آن چنان شیوع داشته که شخصی بنام فضل اله گرگانی کتابی به نام تهمت شاعری می‌نویسد و ادعا می‌کند که سراینده اشعار پروین، علامه علی‌اکبر دهخداست. البته پوچی این نظر در همان زمان بر اهل‌نظر و عامه مردم روشن شد.
تنها علتی که نویسنده بر این ادعا می‌آورد اینکه چشم راست پروین قدری لوچ است و چهره زیبایی ندارد و پدرش برای دلجویی دخترش سفارش داده تا این اشعار را به نام وی بنویسند درحالی‌که از لابه‌لای کلام نویسنده بر می‌آید خود دچار درد شدید با و زمین‌گیر است و در دانش‌سرای عالی خدمت پروین رسیده و با سردی و بی‌مهری وی روبرو شده است و چه‌بسا که این عوامل چون عقده‌ای در دل و اندرون وی مانده و او را تحقیر و بر علیه پروین تهییج کرده است.
نخستین شعرهای پروین در مجله بهار پدر چاپ می‌شود و حتی نقل شده که مرحوم اعتصامی اشعاری از ادبیات فرنگ یا ادبیات کلاسیک ایران به پروین می‌داده تا آنها را ترجمه و بازسرایی کند تا به این ‌طریق و با تمرین و ممارست مداوم در پهنه ادبیات، قلل رفیع اندیشه و ذوق را فتح کند و پا جای پای بزرگان ادبی کشور بگذارد.  وقتی دیوان پروین، چاپ شد همه ادبا و صاحبان ذوق از این همه هنر و استعداد انگشت‌به‌دهان ماندند. شاعر و منتقد بزرگ معاصر، محمدتقی ملک‌الشعرای بهار بر آن مقدمه نوشت که هنوز هم بهترین منبع برای شناختن افکار و سبک شعری پروین است.
پروین را به حق حکیم بانوی شعر ایران خوانده‌اند. حکمت ترجمه فلسفه یونانی است. حکمت به دو بخش عمده حکمت نظری و حکمت علمی تقسیم می‌شود. حکمت نظری شامل فلسفه اولی یا خداشناسی و طبیعیات می‌شود. حکمت عملی هم سیاست مدن، تدبیر منزل و تهذیب نفس را در برمی‌گیرد. پروین در همه این شاخه‌های حکمی، شعر گفته و شعر عالی و ماندگار سروده است. استاد شهریار می‌گفت: پروین شعر ضعیف ندارد همه اشعار وی خوب و حکیمانه‌اند. پروین درتوحید، قصاید و قطعاتی دارد که با قصاید حکیم ناصرخسرو، پهلو می‌زند. اشعاری نظیر «ای‌عجب این راه نه راه خداست/ زان که در آن اهرمنی رهنماست».
 پروین در سیاست و مملکت‌داری نیز، ناصحی امین برای حکومت‌هاست آنان را از سنم به مردم باز می‌دارد و به احسان و نیکی به خلق خدا تشویق می‌کند. قطعه «اشک یتیم» درس‌نامه سیاسی برای همیشه تاریخ است. شاعر در این شعر درخشان، درخشندگی تاج گوهرنشان پادشاه را نه‌تنها افتخار نمی‌داند، بلکه به‌خاطر ریختن اشک ده‌ها کودک یتیم و خوردن خون‌جگر صدها پیرزن مظلوم، ننگی ابدی بر دامن ستمگران می‌خواند پروین حکومتی را که مال مردم می‌خورد، گدا لقب می‌دهد که چنین حکومتی از جاده اصلی وظایف خویش که سرپرستی جامعه است خارج شده و چون گرگی خون‌خوار به جان مردم جامعه افتاده است و هیچ اعتمادی بین حاکم و خلق وجود ندارد:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن
پروین به کج‌روان سخن از راستی چه سود
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
پیداست آن قدر که متاعی گران‌بهاست
این اشک دیده من و خون‌دل شماست
این گرگ سال‌هاست که با گله آشناست
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
قطعه «مست و هوشیار» پروین شاید درخشان‌ترین شعر سیاسی - اجتماعی معاصر باشد. وی در این شعر، شخص مستی را به‌عنوان قهرمان داستان خود بر می‌گزیند که در ظاهر از خود بیخود و به‌اصطلاح لایعقل است و ازاین‌جهت شرعاً و قانوناً قابل‌تعقیب نیست و همین دست شاعر را باز می‌گذارد تا انتقادات خود را از وضع سیاسی و اجتماعی روزگار خود، به‌روشنی و بی‌پرده بازگوید. همان کاری که عطار در منطق‌الطیر خود می‌کند و اعتراض خویش را از گلوی مجانین العقلا برمی‌آورد. در این شعر، مست، رندانه در برابر اتهاماتی که محتسب بر وی واردمی‌کند، جواب‌های قاطع می‌دهد و همه‌ نارسایی‌ها را به بی‌کفایتی مسئولان منسوب می‌کند و ثابت می‌کند در راه‌های ناهمواری که پیش پای مردم گذاشته‌اند، راهی جز کج‌روی برای خلق نمی‌ماند:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
گفت مستی زان سبب افتان‌وخیزان می‌روی
گفت می‌باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت جرم راه‌رفتن نیست راه هموار نیست
گفت رو صبح آی قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت کار شرع کار در هم و دینار نیست
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
پروین در اشعار اخلاقی نیز ید طولایی دارد. او درست مانند حکیمی دانا، اسباب سعادت و شقاوت انسان را بر می‌شمارد یا به قول صاحب «کیمیای سعادت» منجیات و مهلکات بشری را احصا می‌کند و انسان‌ها را از رذایل مهلک منع می‌کند و به فضایل منجی، رهنمون می‌شود، اما مردم را بر حذر می‌دارد که مبادا زهد و پارسایی را تنها در جامه پاک منحصر کنند. بلکه باید بدانند که پارسایی نیت پاک می‌طلبد و عمری باید ریاضت کشید تا پله‌ای در نردبان آسمان بالا رفت.
هر که با پاکدلان صبح و مسایی دارد
زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک
سوی بتخانه مرو پند برهمن مشنو
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد
بت‌پرستی مکن این ملک خدایی دارد
در تدبیر منزل نیز اندیشه‌های پروین قابل‌ستایش است. پروین فضای خانه را فضایی سراسر از مهر و عاطفه و شفقت می‌بینید. وی در تمثیلی زیبا خانه را به وجود انسان تشبیه می‌کند و زن را دل این وجود؛ یعنی همان گونه که زندگی و حس وجود آدمی، همه از دل است، سرزندگی و شادابی خانه نیز وابسته به گل وجود زن است.
پروین علی‌رغم اینکه خود، یک زن است اعتقادی به  فمینیسم غربی ندارد.  او زن و مرد را دوشادوش هم می‌بیند که در ورطه مشکلات پشت‌درپشت هم به‌مواجهه امواج می‌روند تا کشتی خانواده را به‌سلامت به ساحل امن و آرامش و اطمینان قلبی برسانند. در تمثیل پروین از نقش ‌زن و مرد در خانه، یک نکته بسیار ظریفی وجود دارد که بر بنیاد فکری او استوار است. او در دریای حوادث روزگار، زن را کشتی و مرد را کشتیبان می‌داند.
 به این بیت دقت کنید:

وظیفه زن و مرد ای حکیم دانی چیست؟
 یکی است کشتی و آن دیگری است کشتیبان
طبق صنعت الف و نشر مرتب لفظ کشتی به زن و لفظ کشتیبان به مرد برمی‌گردد و این درست منطبق با نظر دین مبین اسلام است که می‌فرماید: الرجال قوامون علی النساء. بله طبق اندیشه دینی زن و مرد هر دو در خانه مسئولیت دارند؛ ولی این مرد است که باید به سرپرستی خانواده برخیزد و بال حمایت بر سر همسر و فرزندان خویش بگسترد و آنان را به راه دین و اخلاق هدایت کند. همین نکته توجه به بنیاد منظومه فکری پروین است که بسیاری از پرسش‌ها را در مورد زندگی وی پاسخ می‌دهد. مثلاً با این پیش‌زمینه دینی پروین می‌توان به‌راحتی پذیرفت که دختری که در محیطی دینی پرورش‌یافته است و اعتقادی تام به روابط صحیح زن و مرد و رفت‌وآمدهای خانوادگی دارد، بی‌بند و باری‌ها وبی ملاحظگی‌ها و رفتارهای غیردینی شوهر را نپذیرد و سرانجام کارش به طلاق بکشد یا رفتار پروین در مورد مقوله حجاب نیز از همین منظر قابل‌توجیه است.
پروین چون از خانواده اشرافی و به‌اصطلاح جلو چشم و پیش ساکنان دربار شناخته شده بود نمی‌توانست هر چند در مجامع رسمی کشف حجاب نکند؛ ولی پیداست که این کار از ته ‌دل و جان و از سر اعتقاد نبوده است چرا که می‌بینیم پروین کمتر عکسی دارد که در آن روسری و یا حداقل کلاه نداشته باشد. در ضمن ما هرگز شعری از پروین نمی‌بینیم که در تشویق به بی‌حجابی سروده باشد. درحالی‌که بسیاری از معاصران وی ذوق‌زده در مدح و تشویق بی‌حجابی شعر گفتند و حتی میرزاده عشقی به تقلید از رضاخان، چادر را کفن سیاه نامید و در تقبیح حجاب دست به این تمثیل زد که چادر پوشیدن زنان درست مانند این است که نیمی از مردم ایران در کفنی سیاه پیچیده شوند وزنده زنده در گور روند پروین برعکس آنها تلویحاً زن را به حفظ حجاب و عفت خویش دعوت می‌کند و او را به قول قرآن از تیرج جاهلی باز می‌دارد:
برای گردن و دست‌زن نکو پروین
 سز است گوهر دانش نه گوهر الوان
پروین برای زن مقام والایی قابل است. وقتی که به او توصیه می‌کند که از خودآرایی بپرهیزد برای تحقیر او نیست؛ بلکه او زن را معلم جامعه می‌داند و این هوسک‌ها برای کسی که تربیت جامعه‌ای را به عهده گرفته کسر شان است. پروین، جامعه‌ای را بزرگ می‌داند که معلمان آن، یعنی مادران آن بزرگ باشند چراکه چه افلاطون باشد چه رستم چه حکیم باشد چه پهلوان همه در دامن زن و در مکتب خانه تربیت‌ یافته‌اند. ما در تربیت زنان امروز خیلی نیازمند احیای نظرات بلند پروین هستیم:
در آن سرای که زن نیست انس و شفقت نیست
زن از نخست بود رکن خانه هستی
اگر فلاطن و سقراط بوده‌اند بزرگ
چه پهلوان و چه سالک چه زاهد و چه فقیه
همیشه دختر امروز مادر فرد است
چو آب‌ و رنگ فضیلت به چهره نیست چه
سود برای گردن و دست ‌زن نکو، پروین
در آن وجود که دل‌مرده، مرده است روان
که ساخت خانه بی پای‌بست و بی‌بنیان
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
شدند یکسره شاگرد این دبیرستان
زمادر است میسر بزرگی پسران
زرنگ جامه زریفت و زیور رخشان
سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان

یکی از پرسش‌های بحث‌برانگیز که مخالفان اندیشه و هنر پروین مطرح کرده‌اند و بر پایه بنیاد تفکر دینی وی به‌آسانی پاسخ داده می‌شود، اینکه ما در شعر پروین، زنانگی نمی‌بینیم و این به اصالت شعر او لطمه می‌زند.
پاسخ این است که اگر منظور این افراد، از زنانگی، استفاده شاعر از محیط زنانه و مواد و اسباب واثات خانه باشد که این موارد به‌وفور در شعر پروین، انعکاس یافته است. ولی اگر منظور از زنانگی، طرح مسائل بی‌پرده جنسی و عشق‌های تند و هوس آلوده باشد، باید گفت اعتقادات و عفت ذاتی پروین چنین اجازه‌ای را به او نمی‌دهد؛ بنابراین به‌وضوح می‌بینیم که بدون تسلط بر بنیاد فکری پروین، درک شعر او غیرممکن است و هر چه در مورد شعر او بگوییم از آفت کج‌فهمی به‌دور نخواهد بود.
این بحث‌ها در مورد محتوای شعر پروین بود. وی در قالب چندان اهل تنوع نیست که این مسئله نیز مربوط به محتوای اشعار او می‌شود و موضوعات اشعارش با قالب‌هایی که انتخاب می‌کند، کاملاً مناسب است. پروین در سه قالب قصیده، قطعه و مسمط نو شعر گفته است.
قالب غزل را جز در دو سه مورد نیازموده است. چیزی که ویژه شاعری پروین محسوب می‌شود، همانا قطعات وی است. قطعات او در قالب مناظره سروده شده‌اند. مناظره، ژانری کهن در ادبیات فارسی است حتی نمونه‌ای از آن به زبان پهلوی نیز به‌یادگارمانده که مناظره‌ای است میان بز و درخت آسوریک. مناظره یا سؤال‌ و جواب و یا مصاحبه در شعر شاعرانی چون انوری و ابن‌یمین فریومدی بالید و کمال یافت؛ ولی مدتی نیز مورد غفلت قرار گرفت و جز در شعر غنایی خصوصاً غزل و به شکل گفتم –گفت، ظهور و بروزی نداشت.
از شعرای قرن ششم که بسیار به مناظره توجه کرده، نظامی است. مناظره میان خسرو و فرهاد در منظومه خسرو و شیرین این شاعر بزرگ یکی از شاهکارهای بزرگ ادبی جهان است. به جرأت می‌توان گفت که نزدیک به چهل درصد این منظومه بزرگ شش هزار و هشت‌صد بیتی را مناظرات و به‌ویژه مناظرات خسرو و شیرین، اشغال کرده است. تا اینکه مناظره به دست پروین رسید و از نو احیا شد و معنی و عظمت دیگری به خود گرفت.
 پروین با آوردن موضوعات حکمی، عرفانی، اجتماعی و سیاسی جان تازه‌ای در کالبد مناظره دمید و مناظره را از میان انسان‌ها به میان حیوانات، گیاهان و حتی موجودات بی‌جان برد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط