یک‌شنبه 04 آذر 1403 - 10:23

کد خبر 1836

پنج‌شنبه 03 فروردین 1402 - 14:13:00


فرارو روایت کرد: چهار سناریو از آینده درگیری‌های ایران و اسرائیل


فرارو/متن پیش رو در فرارو منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

هم اسرائیل و هم جامعه جهانی، نسبت به تبعات هر گونه اقدام نظامی علیه ایران واقف هستند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که ایران در شرایطی فعلی، عراق سال ۱۹۹۱ یا افغانستان ۲۰۰۱ و حتی بغداد سال ۲۰۰۳ نیست که بتوان به آسانی در میدان نظامی به پیروزی دست پیدا کرد. هم در سطح نظامی مستقیم و هم در سطح نیابتی، جمهوری اسلامی ایرانی از توانایی مانور قابل توجهی برای پاسخ‌گویی برخوردار است. حتی در بدبینانه‌ترین حالت، ایران توانایی ورود به یک درگیری تمام‌عیار کوتاه مدت را دارد
 
«امکان وقوع درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل» گزاره‌ایست به قدمت چند دهه که از دیرهنگام در کانون توجه رسانه‌ها و تحلیل ناظران سیاسی بوده است. در هر دو سوی ماجرا، رهبران سیاسی در مناسبت‌ها و مقاطع مختلف با صراحت از امکان حمله به دیگری سخن گفته‌اند. طی یک دهه اخیر نیز که پرونده هسته‌ای ایران به عنوان موضوعی مهم و چالشی در عرصه معادلات نظام بین‌الملل مطرح بوده، فرضیه جنگ بیش از بیش تقویت شده است.

به گزارش فرارو، در حالی‌که همواره فرضیه درگیری نظامی میان تهران و تل‌آویو مطرح بوده، این روز‌ها این موضوع ابعاد جدی‌تر و جدیدتر به خود گرفته است. وبگاه خبری آمریکایی آکسیوس (Axios) دیروز –سه‌شنبه- در گزارشی مدعی شده، اسرائیل قصد خود را برای حمله به ایران در صورت غنی سازی اورانیوم این کشور به بالای ۶۰ درصد به اطلاع آمریکا و کشور‌های غربی رسانده است. این وبگاه توشته، اسرائیل از آمریکا خواستار دریافت تجهیزات سوخت‌گیری در هوا شده است.
همزمان شبکه خبری الجزیره نیز خبر مدعی شده که اسرائیل از واشنگتن خواسته تا در تحویل ۴ هواپیمای سوخت رسان نوع KC-۴۶ شتاب کند چرا که برای حمله احتمالی به ایران به آن‌ها نیازمند است. بنابر ادعای این شبکه، «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا نیز به اسرائیل گفته واشنگتن در تحویل هواپیما‌های سوخت رسان در اسرع وقت تلاش می‌کند.


قبل از این نیز در اوایل اسفند ماه خبرگزاری فاکس نیوز، در گزارشی مدعی شد: «با استناد به اطلاعات فاش شده اسرائیل در تدارک حمله به ایران است». در گزارش این خبرگزاری آمده بود که تصمیم برای اقدام احتمالی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران پس از نشست‌های محرمانه میان بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، مسئولان ارشد وزارت دفاع و سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل اتخاذ شده است.

انتشار این گزارش کافی بود که بیش از هر زمان دیگری فرضیه امکان حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران، در محافل رسانه‌ای و مراکز مطالعات استراتژیک مورد توجه واقع شود. بسیاری از رسانه‌ها رویکرد نتانیاهو مبنی بر توسل به «تهدید موثق نظامی» در مقام بهترین راه برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران را بازنشر دادند. برخی نیز تلاش کردند، صورت مساله «وقوع جنگ» را جدی‌تر و واقعی‌تر از گذشته معرفی کنند.

در چنین بستری پرسش قابل طرح این است که تا چه اندازه تهدید نظامی نتانیاهو برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران یا یک جنگ فراگیر جدی است؟ و اگر حمله‌ای صورت بگیرد، احتمالا چگونه خواهد بود و چه پیامد‌هایی به همراه دارد؟ در پرداختن به این پرسش یا به عبارت بهتر رمزگشایی از داستان درگیری نظامی میان اسرائیل و ایران می‌توان چهار سناریو را مطرح کرد:

۱) درگیری مستقیم و یک‌جانبه با ایران
نخستین سناریوی قابل طرح در رابطه با چگونگی و سطح درگیری احتمالی نظامی میان ایران و اسرائیل، ورود به درگیری مستقیم در وضعیت یک‌جانبه است. بدین شرح که در نتیجه افزایش سطح نگرانی‌های اسرائیل از برنامه هسته‌ای ایران، سیاست‌مداران این رژیم، بدون توجه به اراده متحدان غربی خود -به ویژه آمریکا- اقدام نظامی یک‌جانبه علیه ایران را آغاز می‌کند.

در تایید روی میز بودن سناریوی حاضر، می‌توان به گفته‌های آویو کوخاوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل اشاره داشت. او در اواخر دی ماه، از آماده بودن سه سناریو برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران در سال ۲۰۲۲ سخن گفته بود. سه سناریویی که ظاهرا هر سه در قالب اقدام یک‌جانبه اسرائیل قابل ارزیابی هستند. ابعاد این سناریو هم می‌تواند محدود باشد و هم گسترده. می‌تواند محدود به حمله به تاسیسات نظامی ایران باشد یا می‌تواند ابعاد گسترده‌تری به خود گرفته و شمایل یک جنگ فراگیر را پیدا کند.

این سناریو با پیشران‌هایی محدود و پسران‌هایی گسترده مواجه است. تنها ظرفیت و پیشران موجود برای محقق شدن این سناریو، طیف تندرو‌های داخلی اسرائیل هستند که در هر لحظه و هر مقطعی حمله به ایران را همچون یک رسالت مورد تقدیس و دفاع قرار می‌دهند. حتی شاید تندروترین مخالفان ایران در آمریکا و برخی کشور‌های عربی از چنین سناریویی حمایت نکنند.

بر خلاف ظرفیت‌های محدود، این سناریو با پسران‌ها یا محدودیت‌هایی بسیار جدی مواجه است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: «واکنش غیرقابل پیش‌بینی ایران به هر گونه اقدام نظامی یک‌جانبه اسرائیل، مواجه شدن سرزمین‌های اشغالی با جنگ بزرگ ایران و نیرو‌های نیابتی‌اش، عدم حمایت آمریکا و اروپا از توسل به اقدام نظامی جانبه، نبود حمایت و مشروعیت بین‌المللی، مخالفت طیف میانه‌رو و چپ جامعه سیاسی اسرائیل و گسترده‌تر بودن ابعاد جنگ به فراتر از درگیری دو طرفه.»

سناریوی مذکور را می‌توان در دسته سناریو‌های غیرواقع‌بینانه و بدبینانه قرار داد. چرا که مقام‌های رژیم اسرائیل نیز به وضوح نسبت به این امر واقف هستند که تبعات جنگ مستقیم و یک‌جانیه علیه ایران می‌تواند بسیار سنگین و غیر قابل پیش‌بینی باشد. فارغ از یک طیف اقلیتیِ بسیاری اندک، اکثریت قاطع سیاسیون حاکم در تل‌آویو نسبت به این امر واقف هستند که درگیری با جمهوری اسلامی ایران به صورت یک‌جانبه، می‌تواند در مقام یک خودکشی برای آن‌ها باشد.

این سناریو بدبنیانه نیز هست؛ چرا که واقعیات میدانی یا اجرایی شدن چنین فرضیه‌ای انطباق ندارند؛ لذا می‌توان چنین سناریویی را از نظر امکان اجرایی شدن در سطح محدود مورد ارزیابی قرار داد. حتی این سناریو، از حیث مطلوبیت نیز برای اسرائیلی‌ها در درجه بسیار پایینی قرار دارد. همان‌گونه که مورد اشاره واقع شد، پیامد‌های این سناریو نیز می‌تواند برای موازنه قوا در سطح منطقه‌ای و حتی آینده معادلات در نظام بین‌الملل بسیار خطرناک باشد.

۲) وقوع جنگ بزرگ در قالب مشارکت اسرائیل در یک ائتلاف منطقه‌ای تحت رهبری آمریکا
دیگر سناریوی قابل طرح در رابطه با احتمال درگیری نظامی اسرائیل و ایران در وضعیت آتی، در ارتباط با وقوع حمله در قالب یک ائتلاف بزرگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. اساس سناریوی حاضر این است که اسرائیل با ورود به یک ائتلاف بزرگ جهانی طرح حمله نظامی به ایران را پیش خواهد برد. ائتلافی بزرگ همانند جنگ اول خلیج‌فارس در ۱۹۹۱ علیه صدام. رهبری این ائتلاف احتمالی را آمریکا بر عهده دارد و قدرت‌های اروپایی، کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس، کانادا و شاید بازیگرانی همچون استرالیا، ژاپن و حتی کره جنوبی در آن حضور داشته باشند.

در این سناریو، جنگ علیه ایران فراگیر و همه جانبه خواهد بود و می‌توان از آن به عنوان ایده‌ئال‌ترین سناریو برای دولت‌مردان اسرائیل یاد کرد. این سناریو، حداقل در شرایط فعلی و با توجه به معادلات حاکم بر نظام بین‌الملل از پیشران‌های اندکی برخوردار است. با این وجود در مقام یک سناریوی جدی از سوی آمریکا و اسرائیل، می‌توان در دستور کار باشد. ایجاد یک ائتلاف فراگیر علیه ایران از دیرهنگام مطرح بوده است.

در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ ایجاد ائتلافی تحت عنوان ناتوی عربی و ائتلاف عربی – عبری، جدی‌تر از هر زمان دیگری مطرح شد. در ماه‌های اخیر نیز برگزاری بزرگ‌ترین رزمایش مشترک آمریکا و اسرائیل و شائبه شبیه‌سازی حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران ظرفیتی برای تحقق این سناریو است. اخیرا نیز مانور مشترک نظامی آمریکا با ۵۰ کشور در منطقه برگزار شده که همه‌گی به عنوان پیشران‌های سناریوی فوق قابل طرح هستند.

حمایت طیف تندرو و جنگ طلب آمریکا و اسرائیل دیگر پیشران مهم سناریوی فوق است. در سطح جهان عرب نیز رهبرانی همچون محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی، از حامیان اصلی چنین سناریویی هستند.

بر خلاف پیشران‌های محدود، سناریوی وقوع جنگ بزرگ در قالب مشارکت اسرائیل در یک ائتلاف منطقه‌ای، با محدودیت‌ها و موانع کثیری مواجه است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: «نبود اراده جامع برای شکل‌گیری ائتلاف نظامی علیه ایران، تبعات غیرقابل پیشینی اقدام نظامی، بر هم خوردن موازنه قوا در سطح منطقه‌ای، ایجاد خلاء قدرت استراتژیک در منطقه و امکان تبدیل شدن هر گونه اقدام نظامی به جنگی فراگیر و مخرب علیه منافع کلان بازیگران درگیر.»

چنین سناریویی بر روی کاغذ محتمل است، اما در زمینه میدانی تا حدود زیادی ایده‌آل و غیرقابل تحقق به نظر می‌رسد. سناریوی فوق بدترین سناریو برای ایران و بهترین سناریو برای اسرائیل خواهد بود. در عرصه میدانی نیز محقق شدن آن در کوتاه مدت ناممکن به نظر می‌رسد. پیامد‌های سناریوی مذکور، همانند احتمال نخست بسیار خطرناک و چند بُعدی نیز می‌تواند باشد.

۳) ورود به درگیری محدود و کنترل شده
دیگر سناریوی در بحث برخورد نظامی احتمالی میان ایران و اسرائیل، تحت عنوان «ورود به درگیری محدود و کنترل شده» قابل طرح است. در این سناریو، بر خلاف فرضیات نخست، درگیری با اهداف مشخص و کنترل شده در دستور کار قرار می‌گیرد. دایره بازیگران حاضر در سناریو می‌تواند اسرائیل به تنهایی یا یک ائتلاف منطقه‌ای با حضور آمریکا و کشور‌های عربی باشد.

در سناریوی حاضر اقدام نظامی به منظور هشدار و اعمال فشار در کانون توجه است. حمله محدود به چند پایگاه هسته‌ای و نظامی، نهایت اهدافی است که در طرح حمله مورد وثوق قرار می‌گیرند. از نظر زمانی نیز به هیچ عنوان جنگ ادامه‌دار و طولانی مدت مورد توجه نیست. از نظر پیشران‌ها چنین سناریویی به نسبت سناریو‌های قبلی طرفداران بیشتری دارد؛ چرا که در ظاهر امر هدف‌گذاری نهایی یعنی نرمش و تسلیم ایران در موضوع هسته‌ای می‌تواند محقق شود. حتی در صورت هر گونه طرح پنتاگون برای حمله به ایران در باب موضوع هسته‌ای، این سناریو می‌تواند محبوب‌ترین باشد.

هر چند پیشران‌های سناریوی حمله محدود نسبتا محکم و قوی هستند، اما همانند سناریو‌های گذشته موانع قابل توجهی پیش‌روی اجرایی شدن چنین سناریویی خواهد بود که مهم‌ترین آن‌ها عبارتست از: «محدود نماندن دایره جنگ با توجه به واکنش احتمالی ایران.» این‌که چنین تصور شود، اسرائیل به صورت یک‌جانبه یا در قالب یک ائتلاف چند حمله محدود را انجام دهد و ماجرا ختم به خیر شود، بسیار ساده‌بینانه است. به طور حتم واکنش ایران در برابر هر گونه اقدام نظامی ستیزه‌جویانه، سکوت یا انفعال نخواهد بود. واکنش تهران می‌تواند دایره بحران را گسترده و فرضیه جنگ محدود را ناکام بگذارد.

در ارتباط با هم‌آهنگی و نزدیک بودن به واقعیات میدانی، سناریوی حاضر را تا حدی می‌تواند واقع‌بینانه و محتمل مورد ارزیابی قرار بگیرد، اما پیامد‌های اجرای این سناریو هم همانند سناریو‌های گذشته می‌تواند خطرناک باشد.

۴) تداوم استراتژی خرابکاری‌های نقطه‌ای و مقطعی
تداوم استراتژی خرابکاری‌های نقطه‌ای، دیگر سناریوی موجود برای آینده منازعات میان ایران و اسرائیل است. این سناریو به نوعی تداوم وضعیت فعلی و موجود در میدان درگیری‌های دو طرف خواهد بود. اساس سناریوی فوق این است که آن‌چه به عنوان تهدید به حمله نظامی به تهران از سوی رهبران تندروی اسرائیلی مطرح می‌شود، بیشتر جنگ لفظی بوده و در واقعیات میدانی قابلیت تحقق ندارد.

در دفاع از این سناریو، حتی می‌توان با اظهارات اخیر یائیر لاپید، نخست‌وزیر سابق و یکی از رهبران احزاب اپوزیسیون اسرائیل رجوع کرده که گفته بود، «اگر نتانیاهو دست از دروغ گفتن درباره آمادگی (اسرائیل) در موضوع ایران بر ندارد، من مجبور خواهم بود تمام خلأ‌ها و غفلت‌هایی را که او مسئول آن بود، توضیح دهم تا زمانی که او را جایگزین کنیم.» مطابق سناریوی حاضر درگیری‌ها میان ایران و اسرائیل در سطح خرابکاری‌ها و انجام عملیات‌های مقطعی و نقطه‌ای، باقی خواهد ماند.

نه این‌که سناریوی فوق پیشران‌های تحقق فوق‌العاده‌ای داشته باشد، اما می‌توان آن را منطقی‌ترین وضعیت در آینده منازعات میان اسرائیل و ایران مورد ارزیابی قرار داد. هم اسرائیل و هم جامعه جهانی، نسبت به تبعات هر گونه اقدام نظامی علیه ایران واقف هستند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که ایران در شرایطی فعلی، عراق سال ۱۹۹۱ یا افغانستان ۲۰۰۱ و حتی بغداد سال ۲۰۰۳ نیست که بتوان به آسانی در میدان نظامی به پیروزی دست پیدا کرد. هم در سطح نظامی مستقیم و هم در سطح نیابتی، جمهوری اسلامی ایرانی از توانایی مانور قابل توجهی برای پاسخ‌گویی برخوردار است. حتی در بدبینانه‌ترین حالت، ایران توانایی ورود به یک درگیری تمام‌عیار کوتاه مدت را دارد.

قواعد حقوق بین‌الملل نیز به هیچ عنوان ضامن هر گونه حمله نظامی مستقیم به تاسیسات ایران نبوده و نخواهد بود. اخیرا نیز رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تهران هرگونه حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را به درستی غیرقانونی خوانده بود.

با مجموع تفاسیر فوق می‌توان اظهار داشت علی‌رغم تمامی جوسازی‌های رسانه‌ای و اظهارات نتانیاهو مبنی بر آماده شدن برای جنگ، همچنان محتمل‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین سناریو، تداوم استراتژی خرابکاری‌های نقطه‌ای و مقطعی است. از نظر پیامد‌ها هم جامعه جهانی درگیری در این سطح را تجربه کرده که خود تایید کننده واقع‌گرایانه بودن پیش‌بینی تداوم وضعیت فعلی است.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط