دوشنبه 26 شهریور 1403 - 23:43

کد خبر 204105

یک‌شنبه 26 شهریور 1402 - 22:15:00


روز شعر و ادب، از فردوسی تا شهریار و نیما


آسیانیوز/ فصیح‌ترین گویشور پارسی‌زبان و به قول قدما افصح‌المتکلمین ما سعدی است که گلستان او قرن‌ها در دبستان‌ها و مکتب‌خانه‌ها کتاب درسی و آموزشی بود. محبوب‌ترین شاعر ما حافظ است که حافظه مردم ماست و مردم دیوان او را سر سفره هفت سین نوروزی می‌گذارند و در شب چله با دیوان او به‌عنوان لسان‌الغیب فال می‌گیرند.
مولانا هم بزرگترین شاعرعارف ما و مثنوی او‌ شاهنامه عرفانی ما در کنار شاهنامه حماسی فردوسی است. حالا چرا شورای انقلاب فرهنگی به جای رودکی و فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا، روز شعر و ادب را اختصاص به شهریار داده و به جای روز تولد، روز در گذشت شهریار را انتخاب کرده است، به‌راستی جای سوال دارد!
من به نیمه پر لیوان نگاه می‌کنم و می‌گویم هرچه باشد، نامگذاری یک روز از سال به عنوان روز شعر و ادب، قابل تحسین است، اما باز باید با افسوس و دریغ بر قلم آورم که چرا ما قدر بزرگان خودمان را تا در قید حیات‌اند، نمی‌دانیم؟

به‌عنوان خالق شاهنامه امین مفتخرم که کتاب هفت جلدی من زیر سایه فردوسی و زیر چتر شاهنامه فردوسی یعنی به مثابه مکمل و متمم شاهنامه فردوسی شناخته شود، اما بسیار ناراحتم که مقتدا و پیشوای من در سخن، حکیم ابوالقاسم فردوسی در حیات خود وقتی که به سن و سال امروز من رسیده بود، در این کشور ادب‌دوست و ادب‌پرور و قدردان علم و حکمت! هنوز دغدغه معاش داشت و در حسرت یک زندگی معمولی متوسط کسی که نان و آبش برقرار و دخل و خرجش برابر باشد، می‌زیست و می‌گفت:
هوا پرخروش و زمین پر ز جوش/ خنک آن که دل، شاد دارد به نوش

درم دارد و نقل و نان و نبید/ سر گوسفندی تواند برید
مرا نیست! خرم کسی را که هست/ ببخشای بر مردم زیردست
من شرمنده فردوسی‌ام که پدران من در خراسان در زمان زندگی او از حال این بزرگ این‌قدر بی‌خبر و به زندگی او این‌قدر بی‌اعتنا بودند که اگر نه یک گوسفند درسته، بلکه شاید حتی قسمتی از گوشت قربانی و نذری خودشان را هم با عزت و احترام به در خانه حکیم توس نبردند تا او مجبور شود، فریاد برآورد: «ببخشای بر مردم زیردست» خاک بر سر من که شاعر ملی کشورم در آرزوی آبگوشت شعر گفته باشد.
به قول نیما «آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!/ یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان» آی آدم‌ها! به فکر معیشت شاعران و نویسندگان و هنرمندان و اندیشمندان و منتقدان و دگراندیشان و البته کارگران و کارمندان و بازنشستگان و مستمری‌بگیران و زنان سرپرست خانوار و کودکان کار و این‌همه مرد و زن و دختر و پسر جویای کار هم‌روزگار خودمان باشیم.

وقتی سخنوران در مجامع ادبی و قلم ‌به دستان در رسانه‌ها مرا فردوسی این روزگار خطاب می‌کنند، احساس غرور می‌کنم که هم حکیم و هم خالق شاهنامه دوم ایران باشم، اما از این‌که زندگی من هم در کشورم چنان آشفته باشد که من هم مثل فردوسی در حسرت نان و‌گوشت بمانم و از عهده نیازهای اولیه زندگی برنیایم، از خودم نه از کسانی که موجب این زندگی اسفبار برای حکیمان روزگار خود می‌شوند، متنفر می‌شوم.‌



پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط