شنبه 31 شهریور 1403 - 11:53

کد خبر 229100

دوشنبه 17 مهر 1402 - 10:30:00


شعر هایی از سید حسن حسینی


خراسان/ شاهد مرگ غم انگیز بهارم ، چه کنم ؟
ابر دلتنگم ، اگر زار نبارم ، چه کنم ؟
نیست از هیچ طرف ، راه ِ برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم ، چه کنم ؟
از ازل ایل و تبارم ، همه عاشق بودند
سخت دلبسته این ایل و تبارم ، چه کنم ؟
من کزین فاصله ، غارت شده  چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم ، چه کنم ؟
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم ، چه کنم ؟
***
شعر دوم:
ای شکوه کهکشان‌ها پیشِ چشمانت حقیر
روح خنجر خورده‌ام را از شب مطلق بگیر
رشکِ مرغان رها در باد شد پرواز من
تا شدم در تار و پود خلعت عشقت اسیر
طرح لبخند غیورت مثل باران مهربان
جنگلِ سبز حضورت مثل دریا دلپذیر...
کوچه‌کوچه هفت شهر عاشقی را گشته‌ام
مثل تو پیدا نکردم ای شگفتِ بی‌نظیر
ای کریمِ آسمانی با نگاهِ روشنت
سکه مهتاب را دادی به شب‌های فقیر!
***
شعر سوم:
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
این آیه به گونه‌ای دگر می‌گویم:
«دیگر نشوید تا دگرگون نشوید»!
***
شعر چهارم:
 ای مست هوا! خدا تو را می‌بخشد
کانون ریا! خدا تو را می‌بخشد
بتخانه شدی اگرچه، نومید مباش
ای دل! به خدا، خدا تو را می‌بخشد
****
شعر پنجم:
 ای رانده! فراخواندۀ او خواهی شد
در حافظۀ خاک فروخواهی شد
تا چند اسیر آرزوهای دراز؟
با مرگ خلاصه روبه‎رو خواهی شد

زنده یاد سید حسن حسینی


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط