شنبه 07 مهر 1403 - 02:47

کد خبر 270093

جمعه 19 آبان 1402 - 21:00:00


داستان ضرب المثل « پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»


آخرین خبر/ تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه.  بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند 

یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.

شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد. 

صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. 

به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .

قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را . 

قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ 

ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. 

قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند. 

قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟

تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت:

ولی من دزد را شناختم.

دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند. 

ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند . 

قاضی گفت: 

دزد همین است.

 تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.

از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند : 

 «پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»





پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط