یک‌شنبه 08 مهر 1403 - 10:58

کد خبر 278689

پنج‌شنبه 25 آبان 1402 - 14:34:00


داستان زیبای امید به زندگی


آخرین خبر/ پیرمرد از دختر پرسید :غمگینی ؟ نه
مطمئنی ؟ نه
چرا گریه می کنی ؟دوستام منو دوست ندارن
چرا ؟چون قشنگ نیستم
خودشون اینو به تو گفتن ؟نه

ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم ، ، ،

راست میگی ؟آره ، از ته قلبم میگم ، ، ،

دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید ، شاد شاد ، شاد . . .

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد ، کیفش رو باز کرد ، 

عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت ، ، ،

امید به زندگی رو از هیچ کس نگیرید ، 

حتی اگر خوبیهاش رو نمی بینید ، ، ، ،  


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط