دوشنبه 28 آبان 1403 - 03:59

کد خبر 288724

جمعه 03 آذر 1402 - 19:13:11


داستانک/ همه چیز خاکستر شد


تبیان/ هر روز دخترک به آشپزخانه می‌رفت و با چشم‌های درشت مشکی‌اش به دست‌های ظریف مادر نگاه می‌کرد که چطور عاشقانه برای او دسر محلبی درست می‌کند! این دسر او را به یاد اذان‌ ماه رمضان و سفره افطاری می‌انداخت که همه خانواده را دور خود جمع می‌کرد، آن روزها که همه حالشان خوب بود و با لبخندی بر لب خدا را شکر می‌کردند.

در تمام این روزهای سخت جنگ و از دست دادن‌های بسیار، مادر ذکر «حسبی الله و نعم الوکیل» از دهانش نمی‌افتاد و به یاد روزهای خوش، قول خود را از یاد نبرده بود و هر روز برای دختر دسر درست می‌کرد. زمزمه‌هایی از آتش‌بس شنیده می‌شد و شاید زندگی کمی رنگ‌ و بو می‌گرفت؛ اما انگار دشمن طاقتش از دیدن خوشی‌های کوچک طاق شده باشد، درست یک روز قبل از اجرای آتش‌بس، بمب‌های وحشی خود را به محله آن‌ها روانه کرد، خانه ویران شد و دختر یتیم از همه‌جا! 

 دختر حتی فکرش را نمی‌کرد روزی روی تخت بیمارستان در حالی‌که از عزای خانواده‌اش در شوک است، از دسر مورد علاقه‌ای که مادر هر روز برایش درست می‌کرد صحبت کند! دسری که مزه‌اش با همان بمباران خانه نابود شد و بوی خون گرفت، نفرین به بمبی که باعث بدقولی مادر شد و خنده پدر را از دختر گرفت، همه چیز در یک چشم بهم زدن نابود شد.



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط