دوشنبه 28 آبان 1403 - 23:19

کد خبر 291295

یک‌شنبه 05 آذر 1402 - 18:23:22


گوناگون/ از اسم اعظم و آثار آن چه می‌دانید؟


تبیانسم اعظم در بین امت‌های پیشین نیز مطرح بوده است. به اعتقاد شیعه، اسم اعظم یکی از اسماء خداوند است که با بر زبان آوردن آن درخواست گوینده برآورده می‌شود.

اسم اعظم، اسمی الهی است که جامع، مرجع و منتهای همه اسما و صفات الهی به شمار می‌رود و همه حقایق را در بردارد. (المیزان، ج۸، ص۳۵۴)

دیدگاه‌های مختلف درباره حقیقت اسم اعظم 

بسیاری از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، ترکیبی از حروف و الفاظ دانسته‌اند.

برخی اسم اعظم را اسمی معین نمی‌دانند. بلکه معتقدند هر اسمی که بنده غرق در معرفت الهی و انقطاع فکر و عقل از غیر خدا بر زبان آورد، اسم اعظم است. (شرح اسماءاللّه الحسنی، ص۹۲). 

اما برخی دیگر، آن را اسمی معین می‌دانند، اما دلیل پنهان بودن اسم اعظم را از این جهت می‌دانند که مردم توجه بر ذکر و یاد همه اسمای الهی مراقبت کنند به این امید که اسم اعظم نیز بر زبانشان جاری شود. (شرح اسماء اللّه الحسنی، ص۱۰۲) این افراد معتقدند که اسم اعظم یکی از موارد زیر است: «اللّه» (جامع البیان، ج۱۴، ج۲۸، ص۷۲)، «هو» (شرح اسماء‌اللّه الحسنی، ص۹۴)، «الحیّ القیّوم» (مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۹۶)، «ذوالجلال والإکرام» (مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۴۹)، حروف مقطعه (جامع‌البیان، ج۱، ص۱۳۰)، برخی نیز اسم اعظم را از ۱۱ حرف «أهَمٌ، سَقَکٌ، حَلَعٌ، یَصٌ» مرکب و جامع عناصر چهارگانه (آتش، خاک، هوا و آب) دانسته‌اند. (فی ملکوت اللّه، ص۳۷)

از طرفی شاید یکی از راز‌های پنهان بودن اسم اعظم، در امان ماندن آن از دست نامحرمان است و این خود نوعی تقدس و تنزیه اسم خداوند است.

اسم اعظم در نگاه علامه طباطبایی (ره)

دیدگاه علامه طباطبایی (ره) بر این است که هیچ یک از نام‌های خدا را نمی‌توان بزرگ‌تر از دیگر نام‌ها دانست؛ بلکه هر نامی را بنده از روی التجاء و انقطاع کامل از ماسوا (هر آنچه غیر خدا) بر زبان آورد و به آن توسل کند، همان برای او اسم اعظم است. (المیزان، ج۸، صص ۱۸۰-۱۸۶) همچنین گوید اسم اعظم از سنخ الفاظ و حروف نیست، بلکه حقیقتی عینی و خارجی است. بر اساس نظر علامه اگر اسمای الهی در عالم مؤثّر بوده و واسطه‌های نزول فیض از ذات الهی هستند، الفاظ یا معانی آن‌ها چنین اثری ندارد، بلکه حقایق آن‌ها منشأ چنین آثاری است و اگر کسی درباره یکی از نیازهایش از همه اسباب، منقطع و به پروردگارش متّصل شود، به حقیقتِ اسمی که با نیاز وی مناسب است متّصل شده است، پس حقیقت آن اسم، تأثیر گذاشته و حاجت شخص برآورده می‌شود. حال اگر کسی به حقیقت اسم اعظم متّصل شود و دعا کند هر خواسته‌ای که داشته باشد مستجاب خواهد شد. (المیزان، ج‌۸، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۵۶)

دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی درباره اسم اعظم

آیت الله جوادی آملی نیز بر این باور است که اسم اعظم خدا، از جنس واژه و لفظ نیست بلکه مقامی است که هر کس روی این کرسی بنشیند، می‌تواند به اذن خدا، کار خدایی انجام دهد. (تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۶، ص۲۶۶)

آثار اسم اعظم

بر اساس روایات حضرت عیسی (ع) بر اثر بهره‌گیری از اسم اعظم توانست مردگان را زنده و کور مادرزاد و شخص مبتلا به بیماری پیسی را شفا دهد. (الکافی، ج۱، ص‌۲۳۰) و آصف‌بن‌برخیا با اسم اعظم، تخت بلقیس را از یمن به شام آورد. (الکافی، ج‌۱، ص‌۲۳۰) 

همچنین کسی که اسم اعظم را بداند دعایش مستجاب و هرچه از خدا بخواهد به او عطا می‌شود. (بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۵) و از علم غیب به اندازه‌ای که خدا بخواهد آگاهی می‌یابد و دارای معجزه یا کرامت می‌شود (میزان‌الحکمه، ج‌۲، ص‌۱۳۶۷) و همه خیرات و برکات بر او فرود می‌آید. (المیزان، ج‌۸، ص‌۳۵۴)

با بررسی و توجه در روایات و دعا‌های مربوط به اسم‌اعظم، درمی‌یابیم که با اسم اعظم کار‌هایی از قبیل پدیدآوردن، نابودکردن، ابدا، اعاده، روزی‌دادن، زنده‌کردن، میراندن، جمع‌کردن و متفرق ساختن و ... را می‌شود انجام داد. (رسائل توحیدی، ص‌۷۳)

روایات بسیاری اسم اعظم را قابل انتقال و آموزش به دیگران می‌داند، و اینطور نیست که فقط شخصی که قابلیت معنوی آن را بدست آورده، مختص خودش باشد و قابلیت انتقال را نداشته باشد. چنانچه پیامبران اسم اعظم را به فرزندان و اوصیای خود آموزش می‌دادند. (بحارالانوار، ج‌۱۱، ص‌۲۲۷، ۲۴۶)

عمربن‌حنظله می‌گوید: از امام باقر (ع) خواستم اسم اعظم را به من بیاموزد. فرمود: آیا توان آن را داری؟ گفتم بلی. ولی حالتی پیش آمد که از خواسته خویش منصرف شدم. (رسائل توحید، ص‌۷۳)

بر اساس روایات بسیاری در صدر اسلام، یادگیری اسم اعظم درخواست و آرزوی خیلی‌ها بود و برخی از اصحاب ائمه و همسران پیامبر درخواست یادگیری آن را داشتند. (البرهان، ج۴، ص۲۱۹) 

در روایاتی به این نکته توجه داده شده که یادگیری اسم اعظم نیازمند ظرفیت، قابلیّت و لیاقت است و اسم اعظم را به هرکسی نمی‌توان آموخت.

آثار آگاهی از اسم اعظم برای خود فرد

تسلط بر امور تکوینی: در آیه ۴۹ سوره آل‌عمران چگونگی سلطه و نوعی دخل و تصرف در نظام تکوین حضرت عیسی (ع) را بیان می‌کند: بر او را به عنوان رسول و فرستاده به سوی بنی‌اسرائیل (قرار داده، که به آن‌ها می‌گوید) من نشانه‌ای از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‌ام، من از گِل، چیزی به شکل پرنده می‌سازم، سپس در آن می‌دمم و به فرمان خدا، پرنده‌ای می‌گردد؛ و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی می‌بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم، و از آنچه می‌خورید، و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم، مسلما در اینها، نشانه‌ای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید.

بالارفتن درجه: اگر اسم اعظم از طرف خداوند به فرد تعلق گرفته باشد باعث بالا رفتن درجه و مقام دارنده آن می‌شود. در آیات ۱۷۵ و ۱۷۶سوره اعراف در مورد بَلْعَم باعور سخن می‌گوید که: برای آن‌ها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم، ولی (سرانجام) از (دستور) آن‌ها خارج گشت و شیطان به او دست یافت و از گمراهان شد و اگر می‌خواستیم (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می‌بردیم، ولی او به پستی گرائید و از هوای نفس خویش پیروی کرد. (براساس روایات نقل شده، مقصود از «ءایـتنا»، اسم اعظم الهی است)

این آیه داستان کسی را نقل می‌کند که ابتدا در صف مؤمنان بوده و حامل اسم اعظم و علوم الهی، سپس از این مسیر خارج شده و شیطان وسوسه‌اش کرده، و در نهایت گمراه و بدبخت شده است. (تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۲)

علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود ذیل آیه می‌نویسد: پدرم از حسین‌بن خالد از امام رضا (ع) برایم نقل کرد که امام فرمود: بلعم باعورا دارای اسم اعظم بود، و با اسم اعظم دعا می‌کرد و خداوند دعایش را احابت می‌کرد. ولی در آخر به سمت فرعون مایل شد، و از درباریان او شد. تا روزی که فرعون برای دستگیری موسی و یارانش از بلعم خواست که از خدا بخواهد موسی و اصحابش را به دام او بیندازد. بلعم بر الاغ خود سوار شد تا به جستجوی موسی برود. الاغش از راه رفتن امتناع کرد. بلعم حیوان را زد. الاغ به اذن خدا به زبان آمد و گفت: وای بر تو برای چه مرا می‌زنی؟ آیا می‌خواهی با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمی با ایمان نفرین کنی؟ بلعم این را که شنید آنقدر آن حیوان را زد تا مرد، و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد. (تفسیر صافی، ج۲، ص۲۵۳/مجمع‌البیان، ج۴، ص۳۹۴)

تعیین اسم اعظم الهی

در مورد تعیین اسم اعظم الهی روایات فراوانی وارد شده که به برخی اشاره می‌کنیم:

امام عسکری (ع) فرمود: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»، به اسم اعظم نزدیک‌تر است از سیاهی چشم به سفیدی آن. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۱)

در برخی روایات گفتن یکصد مرتبه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، لاحول ولا قوه الاّ باللَّه العلیّ العظیم» بعد از نماز صبح را اسم اعظم الهی گفته‌اند.

در روایاتی نیز نام‌های مقدّس دیگری از نام‌های خداوند و اسمای حسنی را اسم اعظم گفته‌اند. (بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۲۳) 

 امام باقر (ع) فرمود: نام اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که آصف یک حرف آن را می‌دانست و آن را به زبان آورد. (بحارالأنوار، ج۱۴، ص۱۱۳) 

بنابراین اگر کسی اسم اعظم خداوند را داشته باشد، آثاری در او ایجاد می‌شود که هر دعایی کند مستجاب شده و قادر به تصرف در جهان طبیعت می‌شود.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط