یک‌شنبه 04 آذر 1403 - 14:30

کد خبر 3064

شنبه 05 فروردین 1402 - 11:05:00


جنگ اوکراین، بحران قفقاز و نسبت آن با تحولات جهانی


هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

جهانگیر کرمی، استاد مطالعات روسیه دانشگاه تهران در سخنرانی ارائه‌شده در «سمینار معادلات ژئوپلیتیک قفقاز، نقش‌آفرینان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای» بنیاد مطالعات قفقاز دانشگاه تهران با صورت‌بندی مسائل عمده بین‌المللی، نظم جهانی کنونی را در آستانه تغییر ارزیابی کرده و از آمادگی قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای برای پذیرفتن نقش‌های جدید گفت. در ادامه متن کامل این سخنرانی را می‌خوانید.

در حال حاضر مهم‌ترین مسئله سیاست بین‌الملل، مسئله اوکراین است که روسیه در مقابل ناتو، اتحادیه اروپا، آمریکا و متحدان آن قرار گرفته است. به‌طور کلی این معادله در رأی‌گیری مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره جنگ اوکراین نشان داده شد که 144 رأی در مقابل 7 رأی طرفداران روسیه و 32 رأی کشورهای مستقل قرار گرفتند که البته این 32 رأی وزن مهمی داشت، چون کشورهایی مثل چین و هند و ایران و اندونزی در بین آنها بودند یعنی این 32 کشور به لحاظ جمعیتی تقریباً حدود 50 درصد جمعیت دنیا را نمایندگی می‌کردند.

مسئله دوم، مسئله چین و آمریکا است. آمریکایی‌ها تلاش‌شان این است که از طریق اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی، روسیه را محدود کنند و تحت فشار قرار دهند و با روسیه بجنگند و خودشان صرفاً حمایت‌کننده باشند. ولی در موضوع چین، تلاش آمریکا این است که خودش ورود کند و برای جلوگیری از ظهور چین، مجموعه‌ای از کشورها از ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان تا کشورهای عضو آسه‌آن و حتی هند، استرالیا، نیوزیلند، یعنی مجموعه‌ای از شرق و جنوب‌شرقی آسیا را در کنار خودش داشته باشد و در این مسیر از تحریم اقتصادی، فشار تکنولوژیک و محدودسازی فناوری و احیاناً حتی ورود به یک جنگ استقبال کند. در مورد چین این سیاست دنبال می‌شود، اما چینی‌ها شاید صبورتر از روس‌ها هستند و فعلاً وارد این دام نشدند‌ و باید در آینده دید چه اتفاقی خواهد افتاد.

غربی‌ها و اعضای‌ ناتو و آمریکا از ورود روسیه به جنگ اوکراین استقبال کردند، من نمی‌‌خواهم بدبینانه بگویم که این طعمه‌ای برای ورود روسیه بود، ولی تقریباً می‌شود گفت که خیلی مخالفت نکردند. حداقل هیچ اقدامی یا هیچ تلاشی برای جلوگیری از این بحران نکردند و شاید خوشحال هم بودند و به دنبال این هستند که روسیه را به‌عنوان یک مانع بزرگ محدود کنند. اگر نگوییم روسیه از زمان پترکبیر 300 سال است در مقابل کشورهای اروپایی است، حداقل از چند سال پیش تا امروز این رویارویی وجود دارد.

سومین مسئله بین‌المللی، پیرامون جمهوری اسلامی ایران است.‌ بحث‌های ایران و آمریکا بر سر مسائل هسته‌ای، بحث‌های ایران و عربستان و اسرائیل در مسائل منطقه‌ای پیرامون ایران مطرح است. به نظر می‌آید آمریکایی‌ها همان‌گونه که مهار روسیه را به کشورهای اروپایی سپردند، سیاست مهار ایران را هم به عربستان و اسرائیل و متحدان آنها سپرده‌اند.

بر این اساس باید گفت مسئله قفقاز یک مسئله بزرگ بین‌المللی نیست. یعنی در دستور کار سیاست بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ قرار ندارد و این مسئله را باید سطح محدودتر و در حوزه مسئله منطقه‌ای، بحث و دنبال کرد. نه‌تنها به معنای محدودش در منطقه ژئوپلیتیک قفقاز، بلکه حتی محدود به معنای اوراسیایی آن. اوراسیایی یعنی قلمرو 15 جمهوری جداشده از شوروی را شامل شود، ولی به نظر می‌آید این مسئله بیشتر برای قفقاز و تحلیل آینده قفقاز اهمیت پیدا می‌کند. چارچوب بحران‌های جهانی به ما این هشدار را می‌دهد که مسائل قفقاز اگر بحرانی شود، احتمال ورود آمریکا، چین، اتحادیه اروپا و همین‌طور روسیه هم محدود خواهد بود. در شرایط بین‌المللی کنونی که در حال شکل‌گیری است، خیلی‌ها از آن به‌عنوان شرایط گذار یاد می‌کنند، اما من آن را شرایط تعلیق می‌نامم، به این معنا که ساختار نظام بین‌المللی در حال تغییر است، اما هنوز نظم جدیدی جای آن را نگرفته است و در این شرایط تغییر معمولاً مسائل قفقاز در اولویت مسائل بین‌المللی نیست و در نتیجه امکان اینکه در سطوح منطقه‌ای اتفاقات خطرناکی بیفتد وجود دارد.

اما در چارچوب اوراسیایی؛ سیاست اوراسیایی محورش روسیه بوده است. یعنی از روزی که شوروی فروپاشید تا تقریباً سال‌های اخیر و به‌ویژه تا 2014 و آغاز بحران اوکراین محور مدار سیاست‌های اوراسیایی روسیه بوده و داستان هم این بود که از نگاه روس‌ها فروپاشی شوروی به معنای این نبوده که این کشورها سراغ سرنوشت خودشان بروند، بلکه به این معنا بوده که یک چارچوب جایگزین به اسم سی‌آی‌اس یا کشورهای مستقل مشترک‌المنافع یا آن‌گونه که در ایران گفته می‌شود، کشورهای هم‌سو درست شده و جایگزین اتحاد جماهیر شوروی شده است و قرار بود این جای شوروی را بگیرد و روسیه همچنان نقش محوری را داشته باشد و طبیعتاً یک نهاد امنیتی به اسم سازمان امنیت جمعی هم شکل گرفته و بعداً هم یک نهاد اقتصادی به اسم اتحادیه اقتصادی اوراسیا تشکیل شده است. اما مشکل این بود که روسیه قدرت حفظ این چارچوب را نداشته است.

اولاً کشورها به‌تدریج از آن سازمان سی‌آی‌اس خارج شدند. در پیمان امنیت جمعی هم همه کشورها وارد نشدند و سوم اینکه درحالی‌که روسیه در سال 2018 توافق اتحادیه اقتصادی اوراسیایی را تنظیم می‌کرد، محور آن سازمان قرار بود روسیه و اوکراین و سپس بقیه کشورها باشند که غربی‌ها اجازه ندادند اوکراین وارد این سازمان بشود و به‌نوعی سیاست‌های اوراسیایی روسیه هوا شد و کلاً به بن‌بست رسید و بعد از آن است که یک سیاست اوراسیایی جایگزین را در روسیه طراحی کردند که اصطلاحاً به آن طرح اوراسیایی بزرگ‌تر می‌گویند. این طرح اوراسیایی بزرگ‌تر به‌معنای آن نیست که دولت روسیه می‌خواهد از آن چارچوب اوراسیایی پیشین فراتر برود، بلکه به این معناست که سایر دولت‌ها و قدرت‌های منطقه‌ای اگر می‌خواهند در اینجا نفوذ و ارتباط داشته باشند، می‌توانند داشته باشند و روسیه تمرکزش را در جهان روسی خواهد داشت؛ اصطلاحی که خود روس‌ها می‌گویند روسیتمیر یا جهان روسی و منظور از جهان روسی یعنی کشورهایی که روس‌زبانان در آنجایند و روسی‌تباران جمعیت درخور توجهی هستند و این غیر از روسیه، اوکراین، بلاروس و قزاقستان و پنجم هم مولداوی است. یعنی برای روسیه خارج از این پنج کشور آن اولویتی که در اولویت سیاست خارجی‌اش باشد و بخواهد برای آن اقدام نظامی کند وجود ندارد و لذا شاهدیم سازمان‌هایی مثل سازمان‌ همکاری شانگهای گسترش پیدا می‌کنند. پاکستان و هند و بعداً جمهوری اسلامی ایران وارد می‌شود و این تغییر سیاست به معنای آن است که مسائل اوراسیایی وارد یک دوره جدیدی خواهد شد که در این دوره جدید روس‌تباران نقش محوری دارند و از همین‌جاست که ترکیه وارد می‌شود. در طرح اوراسیای بزرگ‌تر صراحتاً از ترکیه، ایران، چین، هند و پاکستان اسم برده می‌شود و ترکیه از این فضا استفاده می‌کند و روابطش را با روسیه گسترش می‌دهد و بعد به‌تدریج به مسائل قفقاز ورود پیدا می‌کند، چون آن محدودیت دوره گذشته را در پیش روی خودش نمی‌بیند.

لذا باید بدانیم بحران قفقاز اولاً یک مسئله سیاست بین‌المللی به‌معنای گذشته نیست. دوم اینکه، در چارچوب سیاست اوراسیایی هم یک مسئله حاشیه‌ای شده، چون در اولویت سیاست‌های امنیتی روسیه و جایی که روسیه بخواهد برای آن ورود پیدا کند قرار نمی‌گیرد. به همین خاطر هم هست که سازمان پیمان امنیت جمعی که ارمنستان هم عضوش هست حاضر نمی‌شود که کوچک‌ترین حمایتی، چه به لحاظ سیاسی و دیپلماتیک و چه به لحاظ امنیتی و نظامی از ارمنستان به عمل بیاورد.

در کنار این دو اتفاق یعنی از یک طرف تحول نظام بین‌الملل و از طرفی هم تحول سیاست اوراسیایی با محوریت روسیه منطقه قفقاز آن اولویت پیشین را ندارد اما یک اتفاق دیگر هم می‌افتد و آن جنگ اوکراین است. روسیه پا‌به‌پای تحول در سیاست اوراسیایی‌اش از 2014 دنبال این حق بوده که در اروپای شرقی به مقابله با ناتو بپردازد و جلوی گسترش ناتو را در اروپای شرقی بگیرد و به همین خاطر است که در سال 2021 طرحی را به اتحادیه اروپا و ناتو ارائه می‌کند که چهار بند دارد که در واقع یک بازتعریف از سیاست منطقه‌ای و بین‌المللی است که نشان می‌دهد که اعتمادبه‌نفس بالایی در روسیه وجود دارد که معتقد است که اگر بتواند اینها را محقق کند آن‌وقت لازم نیست که دیگر خودش را درگیر مسائل آسیای مرکزی و قفقاز کند، چون اصل پیروزی را به دست آورده است.

آن طرح‌ها عبارت‌اند از:

1- بی‌طرفی اوکراین

2- بازتعریف معادلات اروپایی

3- بازتعریف نظام بین‌المللی جدید از طریق یک کنسرت بین‌المللی با حضور قدرت‌های جهانی

4- همکاری گسترده اوراسیایی که کشورهای غربی هم حضور پیدا کنند

بقیه کشورهای منطقه‌ای هم آن‌گونه که در طرح اوراسیایی بزرگ‌تر هم آمده حضور پیدا کنند و چون غربی‌ها پاسخ مثبتی به پیشنهاد روسیه ندادند نهایتاً جنگ اوکراین شکل گرفت و جنگ اوکراین هم سرنوشتش تا الآن به‌گونه‌ای بوده که برخلاف تصور اولیه، روسیه پیروز این جنگ نشده، استراتژی نظامی‌اش را در سه مرحله تغییر داده و در مرحله فعلی روسیه دنبال این است که یک ضربۀ مؤثری به نیروهای اوکراینی وارد کند که بتواند سرنوشت جنگ را تغییر بدهد و اگر این کار صورت نگیرد که خیلی کار دشواری است، آن‌وقت ما با یک روسیه‌ای مواجه خواهیم بود که محدودتر از گذشته خواهد بود؛ سیاست‌های منطقه‌ای‌اش خیلی محدودتر خواهد بود. در حوزه قفقاز حتی در چارچوب طرح اوراسیایی بزرگ‌تر هم دیگر نفوذی نخواهد داشت و مسائل قفقاز به مسائل منطقه‌ای سپرده می‌شود و در این شرایط اگر مسائل مربوط به ایران در حوزه خاورمیانه به‌گونه‌ای باشد که بر ایران فشار وارد شود، طبعاً کشورهای قفقاز به‌شدت دچار چالش خواهند شد و در اینجا در گام اول ارمنستان خواهد بود. من اعتقادم این است که بعداً درباره گرجستان هم همین مسئله رخ خواهد داد چون همین مسائل به شکل محدودتر و به شکل نرم‌تری در مورد گرجستان هم وجود خواهد داشت و ما شاهد یک قفقاز متفاوت از گذشته خواهیم بود. با این ترسیمی که بنده از سیاست بین‌الملل و سیاست اوراسیایی و وضعیت شکننده قفقاز کردم، حالا باید بدانیم که جمهوری اسلامی ایران چه‌کار باید بکند.

اولین بحث این است که ارمنستان باید بتواند موجودیت خودش را تبدیل به یک امر بین‌المللی کند تا دست‌خوش تحولات منطقه‌ای در گذر تحولات بین‌المللی نباشد. چون اگر تحولات بین‌المللی شدت پیدا کند، آن‌وقت مسائل منطقه‌ای مناطق ژئوپلیتیک کوچک‌تر مثل قفقاز اساساً نادیده گرفته می‌شود.

نکته بعدی اینکه جمهوری اسلامی ایران باید به‌دنبال راهی برای خروج از فشار منطقه‌ای در حوزه عربی و خاورمیانه‌ای باشد. به این معنا که مثلاً از طریق حل مسائل‌اش با عربستان بتواند فشار در حوزه خاورمیانه را محدود کند که اگر حوزه قفقاز دچار چالش شد، بتواند آنجا ورود پیدا کند. چون اگر ایران در بازی خاورمیانه دچار آسیب و محدودیت شود،‌ آن‌وقت به‌طور طبیعی در حوزه قفقاز نخواهد توانست نقش مؤثری بازی کند و این می‌تواند خیلی برای کشورهای قفقاز و در درجه اول ارمنستان و در درجه بعدی گرجستان و بعد حتی خود جمهوری اسلامی ایران هم آسیب‌های زیادی را به‌دنبال داشته باشد.

برخلاف گذشته که تصور می‌شد مسئله قفقاز مسائل بین‌المللی است و موضوع گروه مینسک مطرح بود و نقشی که اتحادیه اروپا،‌ آمریکایی‌ها، ناتو و حتی کشورهای دیگر داشتند و اینها به‌نوعی یک بازی بین‌المللی را به‌وجود می‌آوردند، ولی در حال حاضر مسائل قفقاز به‌شدت منطقه‌ای شده و آن‌هم نه‌فقط منطقه قفقاز بلکه ترکیه، ایران و حداکثر روسیه بازیگران آن هستند. روسیه هم به‌عنوان یک بازیگری که اگر در اوکراین شکست بخورد که احتمالش هست، نمی‌توانیم بگوییم نیست، نقش‌اش محدودتر هم خواهد شد. تا حالا قدرت‌های بزرگی که در کشورهای کوچک شکست خورده‌اند، کم نبوده‌اند. در همین افغانستان، انگلیسی‌ها قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سه‌بار شکست خوردند. شوروی شکست خورد، آمریکا شکست خورد و اتفاقاً همین شکست آمریکایی‌ها باعث شد که روس‌ها احساس کنند که نظام بین‌الملل و اتحادیه غربی و ناتو و دنیا به‌گونه‌ای است که می‌توانند تکلیف خودشان را بعد از سی سال با غرب تسویه‌حساب کنند، ولی نتایج برعکس شد، چون غرب متحدتر شد، ناسیونالیسم اوکراینی باانگیزه‌تر شد، مقاومت افزایش پیدا کرد و روس‌ها نتوانستند و از همه مهم‌تر هم روایت‌سازی رسانه‌ای غرب و فضای مجازی هم مؤثر بود و امکانی که همین گوشی‌ها فراهم آورد، دولت اوکراین را نجات داد. در نتیجه احتمال شکست برای روسیه هست، ولی امکان اندکی است. احتمال پیروزی روسیه هست و آن‌هم خیلی اندک است و احتمال تداوم این بحران یا رسیدن به یک توافق یا فرسایشی شدن جنگ برای چندین سال به‌هرحال دور از ذهن نیست و در همه اینها قفقاز به‌شدت شکننده خواهد بود و کشورهای قفقاز و جمهوری اسلامی ایران باید به فکر این شرایط شکننده و این تحولات سیستم بین‌الملل و اوراسیایی باشند.
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط