سه‌شنبه 06 آذر 1403 - 03:08

کد خبر 3100

شنبه 05 فروردین 1402 - 12:00:00


اولین سریال‌هایی که برای ماه رمضان ساخته شدند


همشهری آنلاین/ لویزیون در دهه شصت رسم و برنامه‌ای برای سریال‌سازی در نوروز و ماه رمضان نداشت. در این دهه اگرچه سریال‌های فوق‌العاده‌ای مثل هزاردستان، سلطان و شبان، سربه‌داران، بوعلی سینا و امیرکبیر ساخته شدند، اما رسم بر ساخت و پخش سریال در نوروز یا ماه رمضان وجود نداشت.
 در دهه هفتاد و سال‌هایی که تازه جنگ تمام شده بود، تلویزیون تصمیم گرفت برای عید سریال و برنامه‌های نمایشی به سبک جدید داشته باشد. سریال‌هایی که اول بیننده‌هایشان را شوکه کردند، چون هم سبک جدیدی با بازیگران جدیدی داشتند و هم تا پیش از آن سریالی که هر شب پخش شود، وجود نداشت و بعد تبدیل به عادتی برای هر سال شدند. در این مجموعه گزارش‌ها نگاهی داریم به همین سریال‌ها و برنامه‌هایی که در دهه هفتاد و بعد از آن برای عید و ماه رمضان ساخته شدند و مخاطبان زیادی داشتند:
سال ۱۳۷۳ اولین سریال مناسبتی ماه رمضان پخش شد. پیش از این البته سریال «مهمان» کار خسرو ملکان در نوروز ۷۰ که عید نوروز و ماه رمضان همزمان شده بودند، پخش شده بود. اما این اولین سریال مناسبتی بود که فقط برای ماه رمضان ساخته شده بود.
این سریال ساخته مجید جعفری بود و داستان عشق مریم و جلال را روایت می‌کرد که پس از ۱۵ سال دوری همدیگر را پیدا می‌کنند. جلال فرزندخوانده خانواده‌ای است که آقابزرگ با بازی محمود عزیزی سرپرست آن است. جلال بعد از مجروح و معلول شدنش، خودش را پنهان کرده تا مریم بتواند زندگی عادی‌اش را ادامه دهد و ازدواج کند. اما او ۱۵ سال منتظر جلال می‌ماند.
اولین تجربه سریال مناسبتی، سریالی بود که با معیارهای آن روز موفق از آب درآمده بود و استاندارد بود. در این سریال به غیر از خود مجید جعفری جلال مقدم، مهین شهابی، ثریا قاسمی، عنایت‌الله بخشی، حسین کسبیان، تانیا جوهری، اکرم محمدی، محمود عزیزی، لادن طباطبایی، فاطمه طاهری، فریبا متخصص، فریده سپاه‌منصور و اصغر سمسارزاده بازی می‌کردند.
مجید جعفری خودش نقش جلال را بازی می‌کرد که دچار معلولیت شده بود و روی ویلچر می‌نشست. او جوان مذهبی بود که در انقلاب شرکت کرده بود و قربانی توطئه خان‌عمو و دوست ساواکی‌اش شده و سال‌ها از خانواده و محبوبش جدا افتاده بود. آنچه در باره او جالب بود این بود که آن‌قدر مریم را دوست داشت که پس از مجروحیت و معلولیتش، خبری از خود به او نداده بود تا مانع زندگی و ازدواج مجدد احتمالی‌اش نشود. جلال در بازگشت، نه‌تنها مسببان مصائبش را بخشید، که حتی تا جایی که از دستش ساخته بود کارهای آنها را پنهان نگه داشت.

نقش مریم را اکرم محمدی بازی می‌کرد. او دختر لجباز و عاشقی بود که پای عشقش مانده بود و حتی با خانواده‌اش هم لجبازی می‌کرد و مقابل پدری که بر ازدواج او اصرار داشت می‌ایستاد. از طرف دیگر باید پسرعمویش را هم که حالا دو باره یاد عشق قدیم افتاده بود، از خود می‌راند. او آنقدر پای عشقش ماند و مرگ او را که همه از آن دم می‌زدند، باور نکرد تا معشوق بالاخره رخ نمود.
نقش آقابزرگ را محمود عزیزی بازی می‌کرد. پیرمردی که بین جلال که او را مثل پسرش می‌دانست و برادرزاده اش، شریف، که در هوای رسیدن به مریم بود، معطل مانده بود. البته همراه با رازهایی که او می‌دانست و دیگران نمی‌دانستند.
عنایت بخشی در این سریال در یکی از منفی‌ترین نقش‌هایش، خان عمو را بازی می‌کرد. او به دلیل علاقه پسرش به مریم از جلال کینه داشت و در طول سریال به مثابه یک آدم بد واقعی هرچه توانست کرد تا به جلال ضربه بزند.
اما نقش شریف، پسرعموی بدجنس را فریبرز سمندرپور به عهده داشت. او پسر آقابزرگ بود که با وجود این که همسر داشت، در میانسالی همچنان چشمش دنبال مریم بود. در طی سریال دستش رو شد و مشخص شد که پیش از این با همدستی خان عمو، پدرش، با جلال و مریم چه بدی‌هایی کرده‌اند. سمندرپور از بازیگرانی بود که در دهه هفتاد سال‌های پرکاری را گذراند و در فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی بازی کرد. اما سال ۸۸ در سکوت و بدون این که کسی اطلاع پیدا کند، درگذشت. مرگش آنقدر بی سر و صدا بود که بعضی حتی تا سال‌های بعد هم از آن خبردار نشدند. حتی تاریخ دقیق مرگش و مزارش را فقط خانواده‌اش می‌دانند. این بی‌اطلاعی و بی‌خبری البته خودخواسته بوده است. هوشنگ توکلی در مصاحبه‌ای با جام جم گفته است: «سمندرپور ایده جالبی داشت و هر گاه درباره مرگ صحبت می‌کرد، آن را یک پدیده یا حادثه نمایشی می‌دانست. می‌گفت چقدر خوب است که انسان وقتی می‌میرد برای همه ابهام و شگفتی به وجود بیاورد، به خصوص برای کسانی که او را می‌شناسند. خودش هم در عمل این ایده را اجرایی کرد و در وصیتش خواسته بود هیچ‌کس به هیچ عنوان از مرگ او با خبر نشود. خانواده‌اش هم طبق وصیت‌نامه‌اش در یک سکوت خبری به خاکش سپردند. یکی دو سالی طول کشید تا دوستانی که سراغ سمندرپور را می‌گرفتند از واقعه فوت او باخبر شوند. خود من پس از یک سال ماجرا را متوجه شدم. با او تماس گرفتم تا دعوت به کارش کنم که پدرش جواب داد و قضیه را گفت.»
مهین شهابی از دیگر بازیگران این سریال است که دیگر در میان ما نیست. او نقش خانجان را بازی می‌کرد که زن سنتی بود با تمام اعتقادات و عادت این قشر. اولویتش هم فقط آقابزرگ، همسرش، بود.
حسین کسبیان بازیگر خوب و دوست‌داشتنی هم از دیگر بازیگران این سریال بود که حالا دیگر فقط خاطراتش مانده و بازی‌هایش. او نقش سرایدار خانه را بازی می‌کرد، چیزی شبیه مش قاسم دایی جان ناپلئون. یک تیکه کلام هم داشت که آن روزها سر زبان‌ها افتاده بود: ای بخت نامراد

گمگشته
گمگشته رامبد جوان، اولین سریال مناسبتی ماه رمضان نیست. ولی یکی از مهم‌ترین آنهاست و آنقدر در حافظه‌ها ماندگار شده که اصلا به عنوان اولین سریال مناسبتی ماه رمضان به یاد آورده می‌شود. رامبد جوان که تا پیش از آن نقشی بسیار کوتاه در سریال همسران بیژن بیرنگ و مسعود رسام بازی کرده بود و بعدتر با بازی در سریال خانه سبز از همین دو کارگردان به شهرت رسیده بود و اصلا به عنوان بازیگر کارهای طنز شناخته می‌شد، سال ۸۰ سریال گمگشته را با موضوعی اخلاقی و با رگه‌هایی از طنز برای ماه رمضان ساخت. داستان این سریال از این قرار بود که چند دزد به قصد اخاذی، فرد ثروتمند و خیری را می‌دزدند، اما هنگام تماس با خانواده او متوجه می‌شوند شخص اشتباهی را ربوده‌اند. آنها تصمیم می‌گیرند فرد ربوده شده را با شخصی که واقعا قصد ربایشش را داشتند، عوض کنند و از این طریق به اهداف خود برسند. همین جابه‌جایی به تعلیق اصلی قصه تبدیل می‌شود و جابه‌جایی دو فرد شبیه به هم که ادبیات و منش کاملا متفاوتی با هم دارند بخش کمیک داستان را شکل می‌دهند.
در گمگشته آتیلا پسیانی، فرامرز صدیقی آتنه فقیه نصیری، پژمان بازغی، حدیث فولادوند، صالح میرزاآقایی و زهره حمیدی بازی می‌کردند و آتیلا پسیانی برای نقشش در این مجموعه نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی از ششمین جشن حافظ شد.
دو نکته در باره این سریال مهم است. یکی این که موسیقی تیتراژ این سریال که مجید اخشابی آن را خوانده بود، بسیار مورد توجه قرار گرفت. این توجه باعث شد اصلا شکل موسیقی تیتراژ عوض شود. بعد از این سریال دیگر تمام سریال‌ها سعی می‌کردند حتما موسیقی تیتراژ خاصی داشته باشند و اصلا مدتی رقابت شدیدی بین خوانندگان برای این تیتراژخوانی وجود داشت.
نکته بعدی روایت داستان اخلاقی و مذهبی در بستری طنز بود که باعث می‌شد مخاطب ارتباط بیشتری با آن برقرار کند. بعد از این سریال هم این ترکیب داستان اخلاقی و طنز در سریال‌های دیگر تکرار شد.


پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط