سه‌شنبه 03 مهر 1403 - 16:04

کد خبر 32795

دوشنبه 04 اردیبهشت 1402 - 09:26:00


طنز/ ابراز محبت ناجور!


خراسان/ بنده خدا عموم یه مدتی به خاطر بیماریش تو خونه بستری بود و بعد هم فوت کرد. تو مراسمش جو خیلی غم‌انگیز بود. عمه‌ام داشت عزاداری می‌کرد و حسابی در حال گریه و زاری بود. یهو برگشت به دختر عموم گفت: «بمیرم... دیگه نمی‌خواد تو اون خراب‌شده زندگی کنین، چون هی یاد باباتون می‌افتین... هرچی زودتر خونه‌تون رو عوض کنین از اون خونه قراضه خلاص بشین.» وای دختر عموم مونده بود گریه کنه، بخنده، حرص بخوره، چی کار کنه! ما هم فقط سرمون رو گرفته بودیم پایین تو دست‌هامون و از خنده داشتیم غش می‌کردیم.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط