سه‌شنبه 10 مهر 1403 - 05:16

کد خبر 433084

پنج‌شنبه 16 فروردین 1403 - 11:07:22


شاعرانه/ هرچه کنم نمی‌شود تا بروی تو از دلم


آخرین خبر/ هرچه کنم نمی‌شود تا بروی تو از دلم

از تو فرار می‌کنم باز تویی مقابلم

پای کشیده‌ام ز تو تا بروی ز خاطرم

باز به کوچه باغ غم، دستِ تو شد حمایلم

آبِ رُخم تو بُرده‌ای، خواب و خورم گرفته‌ای

نی تو مرا رها کنی نی به تو باز مایلم


آب شوم، تو جوی من، جوی شوم، تو آبِ من

حل کنم اَر مسایلی باز تویی مسایلم

عقل به جنگ تن به تن، عشق، تمامِ حرفِ من

عقل چه قائله به پا کرده به عشق قایلم

دل به جهان نبسته را، تاجِ شهان شکسـته را

از چه گدای خود کنی؟ رو زِ بَرم، نه سائلم 

لحظه به لحظه سوختم، جان شده، لب بدوختم

کی غمِ دل فروختم؟ این نشد از فضایلم؟

صورت من رصد مکن درد مرا به صد مکن

داسِ نگاه تو... عجب!!، کی برسد به حاصلم؟!

نقصِ مرا نه یک، هزاردیده خدای مهربان

من که نگفته‌ام چنین مرد خدا و کاملم

کودکی‌ام به عاشقی، طی شد و لطفِ ایزدم

عمر، به خوانِ هفتم ومثلِ همان اوایلم

بادِ خزان وزیده شد باز گرفته این دلم

کی تو بهار می‌رسی؟ حل شود آه مشکلم

 
طارق_خراسانی 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط