شنبه 08 دی 1403 - 13:39

کد خبر 445676

سه‌شنبه 28 فروردین 1403 - 08:27:00


نقوی حسینی: قالیباف و متکی گزینه مطلوبی برای ریاست مجلس هستند اما....


خبرآنلاین/ نقوی حسینی گفت: در مجلس آینده، به تعبیری از کُندترین جریانات و افراد گرفته تا تندترین جریانات و افراد حضور دارند بنابراین چون طیف گسترده‌ای از جریانات سیاسی حضور دارند یقینا تقسیم کرسی‌ها بین این جریانات کار بسیار دشواری است.

«پشم» مخفف پایداری، شریان و مصاف؛ این اصطلاحی است که سیدحسین نقوی حسینی از چهره‌های سیاسی اصولگرا و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی برای طیفی از راهیافتگان به مجلس آینده به کار می‌برد، او که در لابه‌لای و مابین سخنانش، گاه و بی‌گاه کنایه‌های تند و تیزی به گروه و حزب سیاسیِ سابق خود یعنی پایداری‌ها می‌زند با لحنی طنزگونه و البته طعنه‌آمیز می‌گوید: «پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند!

نقوی حسینی که سابقه سه دوره نمایندگیِ مجلس را در کارنامه سیاسی‌اش دارد بر این باور است که مجلس دوازدهم، مجلسی ترکیبی است که در تصمیم‌ها و اقدامات مختلف، با چندگانگی روبرو خواهد شد. نقوی حسینی در گفت و گو با خبرگزاری خبرآنلاین ضمن اشاره به اینکه مجلس دوازدهم در بحث ریاست، نُواب، اعضای هیئت رئیسه و کمیسیون‌ها، بحث‌ها و تنش‌های بسیاری خواهد داشت پیش‌بینی می‌کند که اداره کردن مجلس دوازدهم، کار بسیار سخت و دشواری است.

او در ادامه گفت وگو با خبرآنلاین، به چالش‌های پیش روی دولت و مجلس و به طور کلی کشور در سال ۱۴۰۳ می‌پردازد و ضمن بیان اما و اگرهایی در حوزه دیپلماسیِ دولت، با تأکید بر بحث اقتصادی و لزوم باز شدن گره‌های کور در این حوزه، می‌گوید: در حوزه اقتصادی، نیازمند یک سری جراحی‌ها و اقدامات بسیار اساسی هستیم.

او گریزی هم به علل کاهش مشارکت مردم و افزایش آراء باطله در انتخابات‌های اخیر می‌زند و بر ضرورت بررسی عقلای حاکمیت درباره این موضوعات تأکید دارد.

در ادامه گفت و گوی خبرگزاری خبرآنلاین با سیدحسین نقوی حسینی از چهره‌های سیاسی اصولگرا و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی را می‌خوانید؛

******

*آقای نقوی حسینی! مجلسی که طی ماه‌های آینده روی کار خواهد آمد و همچنین منتخبان آن (از چهره‌های سرشناس و نام آشنا گرفته تا چهره‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند) را چطور می‌بینید؟

بنده اصطلاحی را ابداع کردم تحت عنوان «پشم» (با خنده). از نگاه بنده مقدرات مجلس آینده در اختیار «پشم» است یعنی پایداری، شریان و مصاف. که این اصطلاح، توضیح مختصر و مفید این سه کلمه است.

«پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند!

بنابراین آنچه پیداست «پشم» مقدرات مجلس آینده را تعیین می‌کند. اینطور که به نظر می‌رسد مجلس دوازدهم به لحاظ ترکیب‌بندی و ساختار جریانات، یک مجلس ترکیبی است و این مجلس ترکیبی، هم مدیریت و هم انسجام‌بخشی آن بسیار دشوار و مشکل است از سوی دیگر نیز کمیسیون‌ها یقینا دچار فراز و فرودهای مدیریتی خواهند شد علاوه بر اینها، ایجاد همگرایی و انسجام‌بخشی در صحن برای مخالفت و موافقت با طرح‌ها، لوایح، استیضاح‌ها، تحقیق و تفحص و سوال از وزرا و غیره دچار یک چندگانگی خواهند شد.

پایداری‌ها نشان دادند برخلاف ادعاهایشان اهل معامله هستند!

در مجالسی که دارای یک اکثریت قاطع است و علاوه بر آن، شاهد یک اقلیت هستیم تکلیف بسیار روشن است مانند مجلس یازدهم که حدود ۲۵۰ نفر در فراکسیون انقلاب اسلامی بودند، از این رو تکلیف رئیس مجلس، نواب و اعضای هیأت رئیسه و کمیسیون‌ها مشخص و روشن بود چون به راحتی تصمیم می‌گرفت و این تصمیم را در همه بخش‌های مجلس نیز اعمال می‌کرد یا در مخالفت‌ها و موافقت‌ها با لوایح و طرح‌ها، کارها بسیار آسان‌تر انجام می‌شد این در حالی است که در حال حاضر وضعیت تا حدود زیادی دشوار و با مشکل روبرو است چون یک اقلیت اصلاح‌طلب در مجلس حضور دارند که تعدادشان ۴۰ نفر است، جریان دیگری تحت عنوان شورای وحدت نیز حضور دارند که تعدادشان بیش از ۶۰ نفر است که در حوزه‌های مختلف کشور توانستند رأی کسب کنند همچنین شریان نیز بخشی از کرسی‌های مجلس را به خود اختصاص داده است، شورای ائتلاف نیروهای انقلاب هم بخش دیگری از کرسی‌های مجلس را به دست آورده که جبهه پایداری نیز در داخل این ائتلاف قرار گرفت که برخلاف آن گفتمان و ادعاهایی که قبل از انتخابات مطرح می‌کردند، بود بدین‌گونه که با نحوه مدیریت قالیباف در مجلس مخالف بودند و همواره این موضوع را مطرح می‌کردند که لیست مستقلی معرفی خواهند کرد و حتی مدعی بودند اگر این لیست مستقل رأی نیاورد باز هم لیست مستقل معرفی می‌کنیم اما در نهایت شاهد بودیم که اهل معامله هستند و آن گفتمان و ارزش‌ها نیز برای آنها چندان مهم نیست بلکه کرسی‌ها برای آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است.

بنابراین علاوه بر جبهه پایداری، بخشی از کرسی‌ها به مصاف، همچنین صبح ایران و سایر گروه‌هایی که حضور دارند اختصاص می‌یابد. به نظر می‌رسد مجلس بسیار سختی خواهیم داشت در واقع مجلس سه فراکسیونی داشتیم

تنش‌های غیرقابل پیش‌بینیِ مجلس دوازدهم در انتخاب ریاست مجلس

به عنوان مثال، مجلس دهم، مجلس سه فراکسیونی بود که شامل اصلاح‌طلب‌ها، اصولگراها و مستقلین بود اما در این مجلس ۵،۴ فراکسیون تشکیل خواهد شد که اگر این فراکسیون‌ها به این شکل با توجه به تقسیم کرسی‌ها تشکیل شود مدیریت و انسجام‌بخشی و همگرا کردن مجلس، کار بسیار دشواری خواهد شد به بیان دیگر درباره بحث ریاست، نُواب، اعضای هیئت رئیسه و کمیسیون‌ها، بحث‌ها و تنش‌های بسیاری خواهند داشت بنابراین به نظر می‌رسد اداره کردن مجلس دوازدهم، کار بسیار سخت و دشواری است.

* یعنی می‌گویید تصمیمات و مصوباتی که در مجلس آینده اتخاذ می شود نقش جریانات تندرو امثال پایداری و شریان بسیار پررنگ خواهد بود؟

به نظر می رسد اختلاف نظر بسیاری رخ می‌دهد به بیان دیگر در مجلس آینده، به تعبیری از کُندترین جریانات و افراد گرفته تا تندترین جریانات و افراد حضور دارند بنابراین چون طیف گسترده‌ای از جریانات سیاسی حضور دارند یقینا تقسیم کرسی‌ها بین این جریانات کار بسیار دشواری است.

حدود ۵۰,۶۰ نفر از نامزدهای مستقل وارد این مجلس شدند که از همین حالا در حال تشکیل فراکسیون مستقلین هستند که آقای نوری قزلجه در حال مدیریت آن است. به نظر می‌رسد مجلس آینده کار بسیار سختی در پیش رو خواهد داشت و اختلاف نظر در این مجلس به وضوح دیده می‌شود.

چند فراکسیونی بودن مجلس دوازدهم تصمیم‌گیری را دشوار می‌کند

* آیا از دیدگاه شما، فراکسیون مستقلین می‌توانند در مجلس اثرگذار باشند؟ در صورت موثر بودن، این تاثیرگذاری تا چه میزان خواهد بود؟

به نظر می رسد چون فراکسیون ها به مثابه وزنه ای در مجلس هستند این وزنه ها به هر سمت و سو، سوق داده شوند یا میل پیدا کنند می‌توانند آن طرف را سنگین کنند البته در مجلس دوازدهم چنین تصوری سخت است به عنوان مثال مجلس دهم در تصمیم‌گیری‌ها، اگر فراکسیون مستقلین به سمت فراکسیون امید می‌رفت آنها اکثریت را کسب می‌کردند اگر به سمت اصولگراها می رفت طبیعتاً اصولگراها در مجلس اکثریت را کسب می کردند چون سه فراکسیونی بود مستقلین به هر سمت و سو که میل پیدا می کرد آن فراکسیون سنگین وزن می شد اما در این مجلس آینده، سه فراکسیون نداریم که یک فراکسیون مستقلین بتواند نقش موازنه بین آنها ایفا کند بلکه چند فراکسیون داریم بنابراین این کارکرد از فراکسیون ها گرفته می شود.

قالیباف و متکی گزینه مطلوبی برای ریاست مجلس هستند اما....

* به انتخابات هیئت رئیسه اشاره کردید با توجه به اینکه آراء آقای قالیباف دچار ریزش شده و در حال حاضر نیزمورد هجمه بسیاری قرار می گیرد در بین گزینه هایی که برای ریاست مطرح هستند آیا آقای قالیباف خیرالموجودین محسوب می شود؟ آیا شما این دیدگاه را قبول دارید یا خیر؟

در حال حاضر برای ریاست مجلس چند گزینه مطرح هستند آقایان قالیباف، منوچهر متکی، آقاتهرانی و حمید رسایی ( که ادعای ریاست را دارد هر چند رد می کند) مطرح هستند.

* به نظر می رسد آقای رسایی با هدف ریاست مجلس شدن، وارد انتخابات مجلس شده است...

احتمالا شریان برای انتخابات ۱۴۰۴ هم هدف دارد و در عین حال هدف‌گذاری هایی را انجام می دهد در همین راستا، برای ریاست مجلس هم مدعی خواهد بود. براساس شنیده ها، آقای نبویان هم مطرح برای ریاست مجلس مطرح هستند با توجه به اینکه ایشان رأی بالای تهران را کسب کردند از این رو ممکن است مطرح شود.

هدف برخی برای ورود به مجلس برخورد با قالیباف است

در بین افرادی که برای ریاست مجلس مطرح هستند به نظر می رسد قالیباف و متکی بیشتر مورد توجه هستند آقای متکی به دلیل مقبولیت بین الفراکسیونی، موقعیت نسبتا خوبی دارد آقای قالیباف هم تجربه ریاست مجلس را در کارنامه اش دارد و به لحاظ کرسی ها نیز کرسی های قابل توجهی هستند که تمایل بیشتری به آقای قالیباف داشته باشند البته آقای قالیباف مخالفان سرسخت و جدی نیز دارد در حالی که آقای متکی، این مخالفان جدی را ندارد چون برخی با این هدف وارد مجلس شدند که با آقای قالیباف برخورد کنند بنابراین به سادگی زیر بار ریاست وی نمی روند.

در انتخابات مجلس دوازدهم کاندیداهای مشهور اصولگرا و غیراصولگرا رأی نیاوردند

* در چند انتخابات اخیر به تعبیری با زایش هایی در اردوگاه های سیاسی سنتی روبرو بودیم، خصوصا در جریان اصولگرا مشخصا در انتخابات اخیر چند لیست شدن و کنار زدن ائتلاف های سیاسی اصلی را از سوی خرده تشکل ها را شاهد بودیم، این زایش ها را نتیجه چه چیزی می دانید؟

به نظر می رسد چندین عامل در این بحث موثر است نخست اینکه این تفکر در همه جریانات سیاسی وجود دارد مبنی بر اینکه جوان تر ها میدان داری کنند و سالخورده‌ها و مُسن‌ترها در قالب مشورت و مشاوره و هدایت جریانات سیاسی نقش‌آفرینی کنند این تمایل در همه جریانات وجود دارد به همین دلیل ما شاهد ظهور و بروز قشر جدیدی از نمایندگان مجلس هستیم که هم جوان، تحصیلکرده، خوش فکر و هم جویای نام هستند، در نتیجه تمایل طبیعی در بین جریانات سیاسی یکی از دلایل این زایش‌ها است.

دلیل دوم از پایه رأی‌دهی مردم نیز شروع می شود که تا حدودی بزرگترها و شیوخ جریانات سیاسی موفق عمل نکرده‌اند به بیان دیگر مردم احساس می‌کنند که این شیوخ موفق نبوده اند که این همه گرفتاری ها و مشکلات موجود در جامعه وجود دارد چرا که مسئولیت‌ها به آن ها سپرده شده بود.

بنابراین بهتر است این افراد ناموفق در تصاحب کرسی های مجلس تکرار نشوند، در نتیجه این تمایل در بین رأی دهنده ها نیز وجود داشت. به عنوان مثال ما حوزه هایی را داریم که هم جریانات اصولگرا و غیر اصولگرا، کاندیداهای بنام و مشهوری را در صحنه انتخابات داشتند اما از بین کاندیداها، فردی رأی کسب کرده که هیچ نسبتی با این جریانات ندارد، گفتمان دیگری دارد و در نهایت موفق شده رأی قابل توجهی به خود اختصاص دهد.

صداوسیما برای مجلس دوازدهم به تنهایی لیست جدایی داشت

* افرادی که تحت عنوان پاجوش ها در بحث انتخابات مجلس دوازدهم مطرح شده‌اند را چطور می‌بینید؟ امثال برخی مجریان صدا و سیما و...

به نظر می رسد در این دوره از انتخابات، صداوسیما به تنهایی لیست جدایی داشته است ( با خنده) و باید گفت لیست صداو سیما و یا فراکسیون صداوسیما در این انتخابات نقش آفرین بوده است چه افرادی که در برخی شهرستان ها رأی آوردند چون چهره های صداوسیمایی بودند و چه کسانی که مورد توجه صداوسیما بودند توانستند رأی بیاورند. این موضوع هم پویش جدیدی در جریان انتخابات تلقی می شود مبنی بر اینکه به یک جوان انقلابی اعتماد می شود.

توصیه بنده به این دوستانی که با این پویش، به مجلس راه پیدا کرده آمد این است که این دوره را دوره آموزش و آمادگی برای کارهای مهم تر قلمداد کنند و از تندروی و موضع گیری های افراطی و رادیکال، پرهیز کنند به بیان دیگر بیشتر تجربه آموزی کنند چراکه به هر حال جوانان در آینده باید مجلس و دولت را اداره کنند. در واقع این دوره، دوره اندوختن تجربه است که باید با همه جریانات و شخصیت های داخل مجلس تعامل داشته باشند تا در آینده بتوانند نقش های معماری ایفا کنند.

دلیل اصلی ظهور پاجوش‌های انتخاباتی

* این انشقاق موجود در اردوگاه‌های سیاسی اصلی، بدنه رأی ها و افکارعمومی‌های مرتبط با این جریانات سیاسی را سردرگم نخواهد کرد؟

نخست اینکه علت ظهور این پاجوش‌ها، انشقاق‌ها و انفکاک‌هایی است که صورت می‌گیرد و به تعبیری دلیل اصلی شکل‌گیری جریانات نو در بین طیف‌های سیاسی، عدم وجود یک چهارچوب قانونمند تحزب در کشور ما است در واقع ما حزب نداریم هر چند گفته می شود ۲۵۰ حزب در کشور داریم اما همین موضوع که گفته می شود ۲۵۰ حزب داریم بدین معناست که حزب نداریم! مگر سوپرمارکت و فروشگاه زنجیره‌ایِ سرای ایرانی است که ما ۲۵۰ حزب داشته باشیم؟!

معمولاً در کشورهای دموکراتیک که رقابت سیاسی-حزبی صورت می‌گیرد دو الی چهار حزب وجود دارد که دو حزب آن، احزاب اصلی هستند و در کنار آنها، یک الی دو حزب به صورت فرعی فعالیت داشتن باشند مثل آلمان و فرانسه. در واقع رقابت بین دو حزب اصلی اتفاق می افتد وقتی که دو حزب اصلی مثل آمریکا، صحنه گردان هستند و به طور قانونمند و براساس قوانین انتخاباتیِ تحزبی، فعالیت می کنند هیچ پاجوشی ایجاد نمی‌شود، هیچ گرایشی جدا نمی شود، هیچ جریان جدیدی به وجود نمی آید و در نهایت هیچ تفکیکی صورت نمی گیرد بلکه همه در چهارچوب حزب، فعالیت خودشان را انجام می دهد اما وقتی که ما حزب نداریم، جبهه، شورا و مجمع داریم چنین مشکلاتی رخ می دهد در واقع مجمع تعریف مشخصی ندارد.

به عنوان مثال یک فرد ممکن است یک روز عضو مجمع باشد اما فردا عضو آن نباشد چون تعهدی به آن ندارد بلکه ممکن است پس از خروج از آن مجمع، برود مجمع بزرگتری تشکیل دهد! علت مهم دیگری که احزاب در کشور پا نمی گیرند این است که قانون انتخابات ما حزبی نیست اگر قانون انتخابات، حزبی باشد و فرد خارج از حزب، امکان بروز و ظهور پیدا نکند طبیعی است که همه وارد حزب می شوند و در چهارچوب حزب فعالیت می کنند نه اینکه دیگران در کشورهایی که با رقابت حزبی، انتخابات برگزار می کنند نمی توانند ظهور و بروز داشته باشند بلکه بقیه هم وارد صحنه انتخابات می شوند اما اصلا امکان رأی آوری و زمینه رأی آوری برایشان وجود ندارد چون مردم به حزب رأی می دهند و قانون، این اجازه را به آنها می دهد.

در واقع کرسی بین احزاب، تقسیم می شود و احزاب براساس آراء شان، در پارلمان به آنها کرسی هایی اختصاص داده می شود نه اینکه فرد به تنهایی کرسی را به دست آورد.

نمایندگان بدون تابلو و برنامه مشخص به هیچکس پاسخگو نخواهد بود

بارها و بارها در انتخابات ها شاهد بودیم که فرد در یک حزب سیاسی و گروه سیاسی است اما پشت میکروفون با صدای بلند اعلام می کند که به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستم!! آن را برای خود افتخار می داند در حالی که در یک رقابت سیاسی-حزبی، این موضوع نه تنها افتخار نیست بلکه ایراد بزرگی محسوب می شود مبنی بر اینکه مشخص نیست تابلوی آن فرد مشخص نیست و وقتی که تابلوی آن فرد مشخص نباشد بدین معناست که برنامه آن هم مشخص نیست.

سوالی که مطرح می شود این است که آن فرد طبق چه برنامه ای می خواهد رقابت سیاسی انجام دهد؟ وقتی‌که آن فرد بدون تابلوی مشخص و برنامه مشخصی است بعد از انتخابات هم مورد بازخواست قرار نمی گیرد؟! به تعبیری مردم نمی دانند یقه چه کسی را بگیرند؟! بنابراین این ایرادات به عدم وجود ساختار حزبی باز می گردد و تا زمانی که این ساختار حزبی شکل نگیرد ما هر روز شاهد انشقاق ها، انفکاک ها، ائتلاف ها، شوراها و... خواهیم بود، کاربرد همه اینها نیز انتخابات است و وقتی انتخابات به پایان می رسد همه چیز تعطیل خواهد شد و هر کسی دنبال کار خودش می رود و به ما مردم پاسخگو نیستند که به این شورای ائتلاف، شریان، صبح ایران و ... رأی دادیم الان باید یقه چه کسی یا کسانی را بگیریم و بازخواست کنیم و چه برنامه های را باید بخواهند؟! در حالی که همه آنها تعطیل می شوند و می روند.

ایفای نقش لیدری در جریانات سیاسی به تنهایی موجب انفکاک می شود

*چقدر بی لیدر بودن جریانات سیاسی را دلیل چنین فضایی می دانید؟

اگر در همین انتخابات توجه کرده باشید لیدرها در رأی آوری مورد توجه بودند هر کسی که توانست لیستی ارائه دهد و خودش سرلیست باشد یقینا آن سرلیست ها در بین ۱۵ نفر اول قرار گرفته است بنابراین ایفای نقش لیدری در جریانات سیاسی به تنهایی موجب انفکاک می شود چون جریان سیاسی نمی توانند ۱۰ لیدر داشته باشند بلکه یک الی دو لیدر دارند. وقتی یک شخص می بیند نمی تواند در جریانی لیدر شود خودش به تنهایی جریان سازی می کند و خودش لیدر جریان جدید می شود.

در روز انتخابات بارها خواستم اشک بریزم و گریه کنم زیرا...

*مشارکت ۴۱ درصدی و عدم مشارکت ۶۰ درصدی از نگاه بسیاری از تحلیلگران یک زنگ خطر جدی است، برای به صحنه آوردن آن ۶۰ درصد چه پیش زمینه هایی لازم است؟

نخست اینکه این موضوع جای تأمل و تفکر و در عین حال برنامه ریزی دارد به بیان دیگر حاکمیت باید روی این موضوع بنشیند آنالیز و تجزیه تحلیل کند که چرا انتخابات ما به این سطح از مشارکت می رسد؟ یقینا کاهش مشارکت در این سطح، تک علتی هم نیست ما نمی توانیم بگوییم به یک علت، مشارکت کاهش یافته است یقینا چند علتی است. بنابراین به معنای واقعی ضروری است عقلای حاکمیت درباره این موضوع بیاندیشند، دلایل مختلف را بررسی کنند و در جهت رفع موانع مشارکت تلاش کنیم.

بنده در روز انتخابات بارها خواستم اشک بریزم و گریه کنم که چرا وضعیت مشارکت اینگونه شده است؟! صندوق و یا مسجدی که طی سال های گذشته برای رأی دادن به آنجا می رفتم به عنوان مثال ساعت۴ و ۵ بعدازظهر، صف بود و شلوغ بود حتی بین رأی دهنده ها تنش ایجاد می شد و....

اما در این دوره از انتخابات، افراد به صورت تکی رأی می دادند و شاهد تجمع و صف نبودیم این وضعیت خوشحال کننده نیست بلکه غم‌انگیز است دوست داشتم گریه کنم که چرا انتخابات به این سطح از مشارکت تقلیل پیدا کرده است؟!

آراء باطله در اکثر حوزه ها اگر اول نبود دوم و سوم بود

منظور بنده این نیست که ۴۱درصد مشارکت درصد ناامیدکننده ای است چرا که در اغلب کشورهای دموکراتیک دنیا هم همین وضعیت است اما نظام ما، نظام مردم پایه است در واقع یک نظام عادی نیست یک نظام انقلابی، مبتنی بر جمهوریت و تکیه بر مردم و حضور مردم است. به عنوان مثال وقتی بحران و مشکلی در کشور رخ می دهد مردم هستند که آن بحران و مشکل را حل می کنند بنابراین برای نظام جمهوری اسلامی، این درصد از مشارکت خوشحال کننده نیست.

*در دو انتخابات اخیر «آراء باطله» نقش زیادی داشتند، پیام این آرا به حاکمیت چیست؟ به سیاسیون و احزاب چیست؟

در همه حوزه ها این گونه بود که آراء باطله اگر اول نبود در رده دوم قرار داشت حتی اگر دوم نبود در رده سوم قرار داشت در اغلب حوزه های انتخاباتی، وضعیت آراء باطله بدین گونه بود این بدین معناست که مردم احساس می کنند از انتخاب های خودشان نتیجه نگرفتند.

بنده اثرگذاری رسانه ها و بوق‌های رسانه های معاند و بیگانه، دشمنان خارجی و داخلی را نادیده نمی گیریم بلکه در حال حاضر مورد بحث کنونی نیست. آن ها هم معاند هستند و همواره تلاش می کنند که مردم پای صندوق های جمهوری اسلامی نیایند چون دشمن از خلوت بودن صندوق های رأی خوشحال می شوند اما همین معاندین و دشمنان در انتخابات مجلس هشتم، نهم و دهم هم بودند. بنده در مجلس دهم، از حوزه انتخابیه ام، توانستم ۹۶ هزار رأی کسب کنم اما در این دوره دوازدهم، کل کاندیداها، ۹۵ هزار رأی کسب کردند.

این موضوع قابل تأمل است و خوشحال کننده نیست. به نظر می رسد عقلا و بزرگان حاکمیت باید دور هم بنشینند و بررسی کننده چرا مردم خسته اند، چرا استقبال نمی کنند و چرا درصد مشارکت مردمی تقلیل پیدا کرده است؟ بنابراین باید آن موانع را از سر راه بردارند.

یقینا حوزه اقتصادی محور اصلی این دلایل است اگر مردم از نظر اقتصادی و رفاه راضی باشند و امید به آینده شان افزایش یابد یقینا مشارکت می کنند. حوزه اقتصادی به طور قطعی موثر است. عدم نتیجه گیری از انتخاب های مختلفی که انجام شده نیز از دلایل دیگری است.

همواره عملکرد دولت مستقر در انتخابات اثرگذار است اینکه دولت مستقر بتواند خدماتی ارائه دهد که بتواند مردم را خوشحال و تشویق کند و یا برعکس به گونه ای عمل کند که مردم احساس ناامیدی کنند و مشکلاتشان حل نمی شود یقینا روی کاهش مشارکت آنان در انتخابات تاثیرگذار است همانطور که عملکرد دولت روحانی در انتخابات قبلی تاثیر گذاشت بنابراین عملکرد دولت رییسی هم همین تاثیر را داشت و نتوانست در این مدت حدود دو سال و نیم، اقداماتی انجام دهد که مردم را خوشحال کند و آنها را تشویق کند که پای صندوق های رأی بیایند.

* دولت مستقر و مجلسی که روی کار آمده چقدر توانایی و کارآمدی مقابله با این چالش ها را دارد؟

آقای رئیسی در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، نکته ای را بیان کردند که مورد قبول اغلب دلسوزان نظام است مبنی بر اینکه اکثر مشکلات کشور، منشأ خارجی ندارد، تحریم ها دلیل آن مشکلات نیست بلکه مدیریت است بدین معنا که اگر مدیریت اصلاح شود بخش عمده ای از این مشکلات، مرتفع خواهد شد.

این حرف، حرف درستی است و بنده آن را رد نمی کنم. اگر مشکل ما در نحوه مدیریت و اداره کشور است در این مسیر، متاسفانه، توصیه ها و منویات مقام معظم رهبری نیز کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وقتی دولت ها مستقر می شوند در مسیرهای دیگری حرکت می کنند و منویات رهبری، عملیاتی نمی شود.

اعتقادات بنده بر این است که به واقع مشکل ما در مدیریت کشور، در قوه‌ مجریه، در قوه مقننه است چون کسی نمی تواند بگوید کشور ما در حوزه اقتصادی، مشکل منابع و درآمد دارد چون ما در حوزه مالیات و دریافت مالیات از مردم، هم سابقه طولانی داریم و هم در فروش منابع سابقه داریم یعنی هر دو منبع درآمدی را در کشور داریم ولی اینکه چرا مردم از مشکلات اقتصادی رنج‌ می برند مشخص است که این منابع به درستی مدیریت نمی شود.

نیازمند جراحی اقتصادی و تصمیم گیری های اساسی هستیم

*بسیاری سال ۱۴۰۳ را سالی سخت می دانند، مشخصا در حوزه اقتصادی و دیپلماسی، مهمترین چالش نظام در سال جاری از نگاه شما چیست؟

در حوزه اقتصادی به نظر می رسد نیازمند یک سری جراحی ها و اقدامات بسیار اساسی هستیم یقینا با مشکلاتی روبرو خواهیم شد، هنوز نتوانستیم گره های موجود در عرصه بین المللی را حل کنیم. اگر دولت بتواند در عرصه دیپلماسی بین المللی، گام های موفق تر و اثرگذارتری بردارد و بسیاری از مشکلات ما با کشورها را حل و فصل کند که البته بسیاری از این مشکلات نیز خصومتی نیست، جای امیدواری است.

وقتی تیم اقتصادی موفق نیست باید اصلاح و تقویت شود

ما با آمریکایی ها مقابله می کنیم و منشأ رفتار آنها نیز خصومتی است و باید مقابله کنیم اما عدم ارتباطات ارتقا یافته بین ما و برخی کشورها، منشأ خصومتی ندارد اما گره های بین این مناسبات وجود دارد که می‌توان آن ها را حل کرد. اگر به دولت های قبل باز گردیم با وجود خصومت و تحریم های آمریکایی ها، باز هم موفق بودیم بسیاری از مناسبات را اصلاح و بهبود بخشیم. همان دوران هم شاخص های اقتصادی ما رشد داشته است بنابراین بدین معنا نیست که به تعبیری با کدخدا بسازیم ما هیچ گاه با کدخدا سازش نمی کنیم بلکه می توانیم بسیاری از مناسبات را بهبود ببخشیم. در داخل کشور، مدیریت منابع بسیار مهم است. به نظر می رسد ما همچنان دچار ضعف در مدیریت منابع هستیم و از همین ناحیه هم ضربه می خوریم.

* فکر می کنید دولت برای مقابله با این شرایط نیاز به بازسازی بدنه خود دارد؟

بنده قبلا هم به این نکته اشاره کردم که آقای رئیسی یک مشی قابل قبولی را در ابتدای دولت در پیش گرفت و آن مشی، این بود که ما با هیچ مدیری عهد اخوت نبستیم و تعهدی نداریم که اگر فردی به عنوان مدیر یا وزیر یا رئیس سازمان و مدیرکل و استاندار و دبیرکل و... منصوب می شود حتما تا پایان دولت حضور داشته باشد.

این خط مشی قابل تقدیری است اما وقتی می بینیم در حوزه اقتصادی پس از دو سال و نیم، موفقیت های چندانی به دست نیاوردیم نشان دهنده این مسئله است که مدیران این حوزه موفق نبودند بنابراین باید اصلاحاتی صورت گیرد یا تقویت شوند و یا تغییرات موثری صورت بگیرد تا بخش های مختلف با توان بیشتر و برنامه بهتری پیش بروند. به هر حال در حوزه اقتصادی باید پذیرفت که نتوانستیم موفق عمل کنیم یعنی دولت سیزدهم در حوزه اقتصادی نتوانسته حداقل اهداف و شعارهای خود را محقق کند بنابراین قطعا باید تغییراتی صورت گیرد و یا برخی بخش ها تقویت شوند تا دولت بتواند به اهداف مدنظر خود دست پیدا کند. در سال ۱۴۰۴، انتخابات ریاست جمهوری را در پیش داریم که رئیس جمهور باید از عملکرد چهار ساله خود دفاع کند و این دفاع باید برای مردم، ملموس باشد و مردم بپذیرند که این اتفاقات رخ داده است.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط