دوشنبه 26 شهریور 1403 - 23:24

کد خبر 44614

پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1402 - 09:44:21


سرمقاله اعتماد/ دو روایت از یک واقعیت


اعتماد/ « دو روایت از یک واقعیت؛ فروش خاک برای حل مشکلات اقتصادی گونه‌ای از نابودی سرزمینی است » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته اصغر میرفردی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

دولت‌ها برای مدیریت نیازها و مسائل جوامع انسانی شکل می‌گیرند. برای چنین اهدافی، عناصر مدیریت کارآمد که در برگیرنده سرمایه انسانی توانمند، منابع مادی، دانش، ابزار و فناوری مناسب و تقسیم کار تخصصی است، ضرورت دارد. با داشتن چنین سبک مدیریتی، هیچ جامعه یا نهادی دچار مسائل ساختاری و بحران مدیریتی نمی‌شود. جامعه ما، به دلایلی که امکان پرداختن بدان‌ها در این یادداشت نیست، با انباشتی از مسائل اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی روبه‌رو است. این مسائل و شیوه نگاه برخی «کارگزاران» به آنها نشانگر دور بودن جامعه از عناصر مدیریت کارآمد و پافشاری بر همان رویه‌های ناکارآمد و حتی بازگشت به سیاست‌های ناخوشایندی است که امروزه دیگر در جوامع جایگاهی ندارند. اخیرا دو نفر از مدیران کشور درباره مشکلات اقتصادی مطالبی بیان داشته‌اند که جای نگرانی و شگفتی دارد. مدیرکل بیمه‌های اجتماعی وزارت کار با برشمردن مشکلات پیش‌رو در زمینه مطالبات بازنشستگان گفته که ممکن است همانند سازوکاری که یونان برای حل مشکلات بازنشستگان به‌ کار بست، ناچار شویم جزایر قشم و کیش و... را بفروشیم تا بتوانیم مطالبات بازنشستگان را پرداخت کنیم!! از سوی دیگر، وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی گفته است که با وجود سخت بودن با «قناعت می‌شود با حقوق کارگری زندگی کرد». هر دو مقام یک وزارت، به یک مشکل ساختاری اشاره کرده‌اند، ولی معاون وزارتخانه با بیانی روشن، چهره واقعی و دردناک مشکلات را ترسیم کرده است، اگرچه سازوکار احتمالی یا مفروض مطرح شده بسان راهکار برای برون‌رفت از این مشکلات، دردناک‌تر از خود مشکل است. ادعای مقام وزارت که موضع واقع‌بینانه از ایشان مورد انتظار است، فرسنگ‌ها با واقعیت و راه‌حل مطلوب مدیریت مساله‌ای که در آستانه بحرانی شدن است، فاصله دارد. امیدواری دادن نیکوست، اما نه اینکه با برق در خرمن دیگران، دنیا را زیبا و طلایی ببینیم. 
چنین نگاهی به مشکلات اقشار کم درآمد همچون کارگران، بیشتر به معجزه‌های روایت شده در داستان‌های تخیلی همانند است تا اینکه با واقعیت تلخ سفره خالی آنها تناسب داشته باشد. به گفته صائب تبریزی، چنین راویانی، تنها نمود ظاهری رخدادها و حتی حوادث را می‌بینند و به ماهیت آنها توجهی نمی‌کنند: «برق را در خرمن مردم تماشا کرده است/ آنکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است». سوای ملاک چنین ارزیابی از وضعیت اقتصادی اقشار زحمتکش و کم درآمد، این پرسش پیش می‌آید که کارویژه دولت‌ها چه تناسبی با توصیه‌های اینچنینی دارد؟ مگر کار دولت‌ها، توصیه‌های اخلاقی و البته دور از واقعیت برای مدیریت بحران‌های اقتصادی است یا چاره‌‌جویی‌های علمی و کارشناسانه برای برون‌رفت از آنهاست؟ دولت‌هایی که به فروش سرزمین برای مدیریت مسائل مالی روی می‌آورند، به رسالت قانونی و اخلاقی خود برای دستیابی جامعه به رفاه و امنیت اقتصادی و اجتماعی جامه عمل نپوشانده‌اند. سیاست و مدیریت، هنر ممکن‌هاست. چرا باید همه راه‌های خردورزانه و مرسوم بسته شود تا در کوچه بن‌بست مشکلات اقتصادی، مسوولان یا به گونه پیاپی، قناعت را توصیه کنند یا احتمال فروش خاک و سرزمین را مطرح کنند؟ دولت‌ها نیامده‌اند که تنها با تصورات و توصیه‌هایی که انجام آن از هر فردی برمی‌آید، جامعه را مدیریت کنند. ایران جزو کشورهای غنی جهان است که افزون بر جایگاه راهبردی جغرافیایی‌اش، منابع گوناگون خدادادی دارد. زیبنده این سرزمین و مردمانش نیست که ساده‌ترین راه‌حل‌ها برای مدیریت مسائل انباشته و پیچیده آن به‌ کار بسته شود. بدیهی است فروش خاک برای حل مشکلات اقتصادی جاری، گونه‌ای از نابودی سرزمینی است. فراموش نکنیم، درخت همیشه از ریشه آب می‌خورد نه از شاخ و برگ. مسائل ساختاری، نیاز به راه‌حل‌های ساختاری، ریشه‌ای و راهبردی دارد نه توصیه‌ها و توجیه‌های عامیانه.
 



پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط