سه‌شنبه 15 آبان 1403 - 22:36

کد خبر 465338

چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 - 11:14:00


معلم‌هایی از جنس عشق


خراسان/ در روز معلم با «فاطمه ا...‌‌دادی» که روش‌های ویژه‌ای برای افزایش خلاقیت و نشاط دانش آموزانش به کار گرفته و «سیده‌فیروزه موسوی» که‌ ویدئوی برخورد محبت‌آمیز با شاگرد نوجوانش در فضای ‌مجازی پربازدید شد، گفت‌و‌گو کردیم
 می‌گویند شغل‌شان را عاشقانه دوست دارند و برای به‌سرانجام رساندنش از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند. فرقی نمی‌کند معلم چه درس و چه پایه‌ای باشند،به کلاس اولی‌ها الفبا یاد بدهند یا به کلاس چهارمی‌ها ضرب سه رقمی در سه رقمی، برای کلاس دومی‌ها از کسی بگویند که مهربان‌تر از مادر است یا برای کلاس پنجمی‌ها برگی از تاریخ ایران‌زمین را بخوانند، آن‌ها هرجای این خاک ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربعی که باشند، از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب، مشق عشق می‌کنند و درس زندگی می‌دهند. امروز12 اردیبهشت یعنی روز معلم فرصتی بسیار نیکوست که تلاش‌های همه معلمان عرصه آموزش پاس داشته شود. به همین بهانه با دو معلم که یکی به‌تازگی ویدئویش در فضای‌ مجازی پربازدید شد و دیگری هم راهکارهای خلاقانه‌ای برای حال خوب دانش‌آموزانش در مدرسه به کار گرفته، گفت‌وگو کردیم.
عاشق بچه‌ها و دنیای آن‌ها هستم
گفت‌و‌گو با معلمی که یادگیری دانش‌آموزانش با نشاط و شادابی برایش از همه چیز مهم‌تر است
 حامد رحیم‌پور  |  روزنامه‌نگار- «فاطمه ا...‌دادی»، دانش‌آموخته حوزه علمیه مکتب نرجس و از شاگردان مرحومه فقید استاد خانم  «طاهایی» ودارای مدرک دکتری رشته الهیات و ارشد روان‌شناسی است. او انگیزه معلم‌شدن خود را به ما این گونه توصیف می‌کند: «دوست دارم همواره با نسل جدید درارتباط باشم و این که تاثیر مثبتی در زندگی آن‌ها داشته باشم. معلمی شغل مقدس و ارزشمندی است که به من این فرصت را می‌دهد که دانش و تجربیاتم را با دیگران به اشتراک بگذارم و به رشد و توسعه فردی و اجتماعی دانش آموزان کمک کنم. من عاشق بچه‌ها و دنیای آن‌ها هستم و معلمی فرصت بسیار خوبی برای ورود به این دنیاست».
 آزادی 13 زندانی با  طرح «مهرانه»
او به ما درباره تجربه‌هایی که درباره روش‌های ایجاد خلاقیت در کلاس داشته است، چنین می‌گوید: «برای خلاقیت تعاریف زیادی وجود دارد. گاهی گمان می‌شود که خلق یک چیز جدید خلاقیت است حال آن‌که این‌طور نیست و یکی از مصادیق خلاقیت نوعی توانایی در تولید ایده‌های نو از طریق تغییر و ترکیب ایده‌ها و خروجی ایده جدید است  که البته در تربیت دانش‌آموزان دبستان بسیار مهم و عنصری کلیدی در آموزش کودکان است و هویت ملی و توانمندی‌های فردی‌و‌اجتماعی دانش‌آموزان را توسعه می‌دهد. من می‌توانم در این مسیر به طرح‌های زیادی که در مدرسه اجرا کرده‌ام، اشاره کنم: طرح مناسک حج، طرح جشن پاییز در مدرسه، طرح جشن خانواده، جشن چادر(که مخصوص دانش‌آموزان دختر کلاس دوم دبستان است)، طرح امانتداری(با شیوه‌های نو در هر سال به اقتضای شرایط بچه‌ها)، طرح تکریم مقام پدر و مادر که بگذارید این آخری را کمی توضیح دهم. درباره بحث پدر، تحت عنوان «مهرانه» برنامه‌ای به‌عنوان شکرانه سلامتی پدر طراحی کرده‌ام. کبوتر سفیدی را در بین بچه‌ها در حیاط مدرسه می‌آوردم و به‌عنوان «فک رقبه» این کبوتر سفید را در روز سیزدهم رجب روز ولادت امیرالمومنین(ع) به شکرانه سلامتی پدر دانش‌آموزان آزاد کرده و برای دختران توضیح می دادم که بعضی پدران به دلیل خاصی نتوانسته‌اند کنار خانواده‌شان باشند، مثلا به‌خاطر اشتباه در امضا کردن یک چک الان در زندان هستند؛ حالا آیا می‌خواهید مثل این کبوتر این پدران هم آزاد شوند و کنار بچه‌ها و خانواده‌شان باشند؟ دانش‌آموزان با شور و شعف فریاد می‌زدند که بله، حاضر هستیم. در گام بعدی به دانش‌آموزان دفترچه‌هایی داده می‌شد با نام دفترچه مهرانه به شکرانه سلامتی پدرم و عکس آن کبوتر هم روی دفترچه قرار داده شده بود. این در واقع دسته‌چک دانش‌آموزان بود و دختران می‌رفتند در خانه و هر چقدر می‌توانستند این دسته چک را که دارای ته برگ بود در جمع خانواده‌شان صادر می‌کردند و پول را به مدرسه برمی‌گرداندند. این دفترچه‌ها برمی گشت و نزد خود دانش‌آموزان پول‌ها شمرده می‌شد. با این پول‌ها، 13 زندانی در همان ایام با هماهنگی ستاد زندانیان آزاد شدند. صداهای آن‌ها را از ستاد زندانیان به‌صورت ناشناس در بین دانش‌آموزان پخش کردیم و اظهار شادی و خوشحالی دانش‌آموزان از یک کار خیر برای دختران به یادگار ماند و از آن روز به بعد در نوع رابطه و نگاه دختران دانش‌آموز با پدران‌شان حس و حال جدید حاکم شده بود. درباره مهرانه مادر هم کار جدیدی به اسم زیست فاطمی طراحی شد. این طرح را به مناسبت هفته ولادت حضرت زهرا(س) با عنوان مائده بهشتی طراحی کردیم. در آن ایام بچه‌ها تمام آن چه  را که متعلق بود به خودشان از بدلیجات و گردن‌بند گرفته تا چیزهای دیگر به مدرسه آورده بودند. در روز حجاب فاطمی که بنا بود دختران اگر تمایل دارند با چادر نو مشکی‌شان به مدرسه بیایند، آن وسایل را که از بهترین و زیباترین‌ها بود برای سلامتی مادرشان در یک روز باشکوه تقدیم نیازمندان کنند و به آن‌ها هدیه دهند. آن روزی که همه این وسایل جمع شد یکی از بزرگ ترین سالن‌های ورزشی مشهد اجاره شد و این وسایل چیده شد و در یک جشن باشکوه و با حضور مسئولان آموزش‌وپرورش و پدران و مادران دانش‌آموزان این وسایل تقدیم شد. آن شوق و شوری که آن روزها در دانش‌آموزان مشاهده می‌شد بسیار بی‌نظیر بود. این که دختران در سن کودکی می‌توانستند یک حرکت انسانی را انجام دهند بسیار جالب و بی‌نظیر بود».
  یادگیری با نشاط و شادابی از همه چیز مهم‌تر است
شاد بودن کلاس درس یکی دیگر از نکات مهم یک دبستان عالی است. در یک کلاس خموده و منفعل و خاکستری امکان تدریس مفاهیم علمی برای دانش‌آموزان وجود ندارد. این خانم معلم از شیوه‌های خود برای شاد بودن کلاس درس این چنین می‌گوید: «برای من، روحیه شاد دانش‌آموزان یکی از مهم‌ترین معیارهای دبستان دخترانه است. شادی دوران کودکی از همه چیز مهم‌تر است. برای این که این شادی ایجاد شود اولین کارهمدردی‌ کردن با آن‌هاست، بنابراین گاهی در انتخاب کارهای روزانه در کلاس و حتی برنامه‌شان به آن‌ها حق انتخاب داده می‌شود. در گام اول مراقبت زیادی بر روحیه خود معلم صورت می‌گیرد. معلمی که شاد است می‌تواند شادی را به دانش‌آموزان منتقل کند. بازی‌کردن با دانش‌آموزان یکی از این تکنیک‌هاست. مثلا گاهی اوقات برای دانش‌آموزان برنامه آب بازی را تدارک می‌بینیم، به همه آن‌ها و معلمان‌شان یک پلاستیک می دادیم و بعد این پلاستیک‌های مملو از آب را به سوی هم و معلمان‌شان پرتاب می‌کردند. به قدری شادی در این بازی‌های جمعی تولید می‌شود که انرژی شورانگیزی برای ادامه تدریس دبستان پیدا می‌کردند. هنگامی که درس یک کلاس به بخش‌های حساس می‌رسد در آن کلاس خاص به بهانه‌های مختلف زنگ تفریح‌های مضاعف به دانش‌آموزان داده می‌شود. این زنگ های تفریح شاد به عنوان یک موتور انرژی‌بخش، جریان کلاس را به شوق و شور می‌آورد».


  تا حنجره‌ام کار کند می‌خواهم معلم باشم
گفت‌و‌گو با یک معلم که در آستانه بازنشستگی‌ است و ویدئوی برخورد محبت‌آمیز او با شاگرد نوجوانش در فضای ‌مجازی مورد توجه قرار گرفت
 اکرم انتصاری  |  روزنامه‌نگار- «خانوم می شه یه دقیقه بیام من؟» «بیا مادر! بیا قربون چشمات برم من» دانش‌آموز نوجوان طرحی را که از معلم سر کلاس زبان انگلیسی کشیده‌ است به او نشان می‌دهد و حدس بزنید واکنش معلم چیست؟«وای خدای من چقدر قشنگه مادر» بعد هم او را در بغل می‌گیرد و می‌بوسد و کل کلاس می‌زنند زیر خنده که «منم بوس! منم بغل!» اسم این خانم معلم سیده فیروزه موسوی‌ است. 59 سال دارد و دبیر زبان انگلیسی ا‌ست. بعد از وایرال‌ شدن این ویدئو خیلی از دانش‌آموزان قدیمی خانم معلم هم پیدا شده‌اند و از اخلاق و دانش‌آموز مداری او پای همان پست نوشته‌اند. او 38سال است که زبان انگلیسی تدریس می‌کند و امسال هم به صورت رسمی سال سی‌ام خدمتش در آموزش‌وپرورش است. چهره مهربانی دارد و اصالتا اهل زنجان است. می‌گوید بدو استخدام در مشهد و شیروان معلم بوده ‌است و بعد به خاطر خانواده به تهران منتقل شده. ادامه قصه این معلم خوش‌صحبت و خوش‌انرژی را می‌توانید در پرونده امروز بخوانید.
 من یک آدم و معلم معمولی هستم
سال 74 از مشهد به تهران می‌آید و در شهریار یکی از شهرستان‌های غرب تهران مشغول تدریس می‌شود. می‌گوید:«در هر شغلی با عشق کار کنید سختی‌های آن را می‌پذیرید. من خودم تا قبل از سال 95 برای تدریس همیشه از تهران می‌آمدم شهریار، یعنی حدود 21سال. اگر به کارم عشق نداشتم هیچ‌وقت نمی‌توانستم این سختی را تحمل کنم. 20دقیقه به 6صبح –فرض کنید زمستان هم باشد- از خانه می‌زدم بیرون و ساعت 3بعدازظهر به خانه می‌رسیدم. من عاشق تدریسم و بچه‌های مردم را هم مثل دو فرزند خودم دوست دارم. البته راستش را بخواهید الان هزاران بچه (دانش‌آموزانم) دارم. هیچ‌وقت دوست نداشتم از من تقدیر شود یا فیلمی بگیرند. سال گذشته یعنی 1402 دانش‌آموزم در هنرستانی که تدریس می‌کنم مخفیانه از من و واکنشم فیلمی گرفت. بعد هم یک دفعه وایرال شد. اول اعتراض کردم. گفتم محیط خصوصی است اما خب دانش‌آموزانم را دوست دارم، دست من امانت هستند. الان هم می‌گویم من یک آدم معمولی و یک معلم معمولی هستم. از مصاحبه هم زیاد خوشم نمی‌آید، چون همکارانی داریم که در شهرهای کوچک و دورافتاده دارند تلاش می‌کنند و کسی اسمی از آن‌ها نمی‌برد.»
طراحی دانش‌آموزم در نگاه من نقاشی پیکاسو ست
بیشتر دانش‌آموزان خانم موسوی دختران نوجوان هستند. از او می‌پرسم همیشه با بچه‌ها مانند ویدئو صحبت می‌کنید و صمیمی هستید که پاسخ می‌دهد:«بله. به‌خصوص این که نسلی هستند که محبت واقعی را کم دارند. بلوغ زمانی‌ است که آدم سردرگم است. بماند که الان ارزش‌های انسانی و ضدانسانی به هم خورده و آن‌ها نمی‌دانند چی خوب است و چی بد! فضای مجازی هم چه موافق و چه معاند دارد کار خودش را می‌کند و ما هستیم که از بچه‌هایمان غافل شدیم. من اخلاقم این است. با بچه‌ها زیاد شوخی می‌کنم. گاهی به آن‌ها آب نبات می‌دهم، گاهی تشویق‌شان می‌کنم و البته دروغ چرا اوقات تلخی هم دارم اما سعی می‌کنم در کارم کم نگذارم. آن طرحی را که آن دخترم کشیده ،گذاشته‌ام بین دفتر نمره مدرسه. هر وقت می‌روم آن مدرسه نگاهش می‌کنم. آن طرح در نگاه من نقاشی پیکاسو، داوینچی و کار میکل‌آنژ است. زحمت کشیده و فکرش را گذشته. بالاخره موفقیت پله‌پله به دست می‌آید. نه به خاطر این که طرحم را کشیده. اگر یک روز از من طرح یک لولو هم بکشند باز همین است.»
بعضی معلم‌ها مجبورند اسنپ کار کنند
مسئولان ما باید به فکر باشند که مردم را از مشاغل شرافتمندانه فراری ندهند. در آموزش‌وپرورش که دقیقا همین است. قدردانی روحی و روانی از معلم‌ها نمی‌شود. از من که گذشت و توجهی نمی‌کنم ولی نسل جوان تشویق می‌خواهد. خانم معلم گزارش ما با این مقدمه از دلایلش برای فراری‌بودن نسل جدید از شغل‌هایی مانند معلمی می‌گوید :«نه تنها معلمی که بسیاری از شغل‌های دولتی مانند آتش‌نشانی و ...حقوق آن‌چنانی ندارد. یک جنبه زندگی شغلی انسان‌ها این است که از نظر مالی اغنا شوند ولی الان از همکارهای ما آقایانی هستند که اسنپ هم کار می‌کنند یا آقا یا خانم در یک مغازه شریک شدند و شیفتی در آن‌جا می‌مانند. الان مشاغل دولتی از قبیل معلمی طوری شده‌ است که زندگی‌شان از لحاظ مالی نمی‌چرخد و مجبورند دو یا سه‌شغله شوند. منتها عشق است که آدم را در هر کاری جلو می‌اندازد. من شغلم را خیلی دوست دارم و اگر وقتی دیگر هم به دنیا بیایم باز معلمی را انتخاب می‌کنم.»
می‌گفتم لهجه‌های خراسانی را به من یاد بدهید
خانم موسوی در آستانه بازنشستگی است و البته اگر نیرو نباشد شاید یک تا دو سال دیگر باز هم دعوت به کار شود. خودش می‌گوید :«وضعیت بازنشستگی‌ام تا شهریور مشخص می‌شود. دلم می‌خواهد تا توان دارم و این حنجره کار می‌کند باز معلم باشم، چون الان تجربه‌هایی دارم که 20 سال قبل نداشتم. کلا معلم‌ها اواخر خدمت‌شان دنیای تجربه می‌شوند اما دیگر توان‌شان کم می‌شود. الان هم فاصله بین نسل ها یعنی مادر و فرزندان زیاد شده‌. ما دیدگاه های سنتی داریم و من سعی می‌کنم این دیدگاه‌ها را در کنار دیدگاه‌های امروزی به دانش‌آموزانم ارائه بدهم. گاهی برایشان مطبوعات را می‌خوانم. به‌هرحال تفکرهای ما باید رشد کند. یادم می‌آید اوایل خدمتم مشهد در ناحیه یک مدرسه راهنمایی صداقت کار می‌کردم. به بچه‌ها می‌گفتم لهجه‌های خراسانی را به من یاد بدهید. بعد یکی از دانش‌آموزان عزیزم که بیرجندی بود یک نوار کاست برای من پر کرده بود و دیدم بیرجند خیلی از اصطلاحات انگلیسی را دارد، چون یک شهر امیرنشین بوده‌ است و این خیلی برایم جالب بود.»
 همیشه قربان‎‌صدقه بچه‌ها می‌رود
الهام خادمی همکار 24ساله خانم موسوی است و در همان مدرسه‌ای که معلم قصه ما انگلیسی درس می‌دهد، دینی و عربی تدریس می‌کند. به سراغ او رفتم و از او درباره خانم موسوی و روحیاتش در مدرسه پرسیدم. او می‌گوید :«خانم موسوی معلم خواهرهمسرم هم بوده‌اند و او همیشه می‌گوید در آن دوره و زمانه که معلم‌ها خیلی سخت‌گیر و جدی بودند ایشان سعی می‌کردند بهترین ارتباط را با بچه‌ها بگیرند. به نظرم خانم موسوی عاشق شغل‌شان هستند و بچه‌ها. همیشه در کیف‌شان یک پلاستیک آب نبات ساده و طرح‌دار دارند و بین همکاران و در مناسبت‌ها بین دانش‌آموزان پخش می‌کنند. این انگار برای ما یک روتین شده ‌است. خیلی اهل قربان‌صدقه رفتن است. همان‌طور که در ویدئو هم معلوم است خیلی با بچه‌ها مهربان صحبت می‌کنند و قربان‌صدقه‌شان می‌روند. حتی بین همکاران هم همین‌طور هستند. مثلا یک لباس قشنگ که می‌پوشم می‌گوید:«الهام قشنگم! چقدر این لباس بهت میاد دورت بگردم» بعضی وقت‌ها که در کلاس می‌مانم و وقتم را با دانش‌آموزان می‌گذرانم بقیه می‌گویند اوایل کارت هست و امکان دارد سرد شوی ولی همیشه می‌گویم خانم موسوی بعد از این همه سال سرد نشد، چطور ممکن است من تغییر کنم؟ اصلا یک امید هستند برای همه و حتی معلم‌ها. وقتی می‌آیند همه از ایشان انرژی می‌گیریم.»
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط