یک‌شنبه 20 آبان 1403 - 09:58

کد خبر 46731

شنبه 16 اردیبهشت 1402 - 13:30:00


غزل ناب سرودن در زمانه ای که می‌گفتند «غزل شعر روزگار ما نیست»


خبرآنلاین/ غلامرضا طریقی از دوستان زنده یاد حسین منزوی معتقد است: «اگرچه شهریار، سایه، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی و ... در غزل فارسی سهم داشتند و زحمت کشیدند، اما کسی که غزل را در دوران معاصر به دو قسمت قبل و بعد از خودش تقسیم کرد، منزوی است. چه، کسی به این موضوع اعتراف کند، چه نکند، منزوی در همه‌ی کسانی که بعد از او غزل سرودند تأثیر گذاشته است و شاگردان او به شمار می‌روند.»
 خیلی اتفاقی، زمانی که اوایل نوجوانی‌اش بود و تقریبا اطلاع دقیقی از شعر معاصر نداشت، با حسین منزوی آشنا شد، می‌گوید: «علاقه به شعر باعث شده بود که سال‌ها اشعار گذشته را بخوانم. اوایل دبیرستان در فضای کهن شعر می‌گفتم و یکی از معلمانم به من گفت که ذوق شعری داری. آن زمان هیچ تصوری از شعر معاصر نداشتم. حتی حسین منزوی را هم نمی‌شناختم. اوایل دبیرستان بودم. حسین منزوی حدود شش ماهی مدیر صفحه‌ی ادبی هفته نامه امید زنجان شده بود. یک همکلاسی داشتم که برادرش شعر چاپ می‌کرد. من هم اشعارم را می‌دادم. یک روز یادداشتی به من دادند که «آقای غلامرضا طریقی شعرهای شما رسید؛ اما قابل چاپ نیست. می‌توانید فلان ساعت به دفتر نشریه مراجعه کنید.» بدون اینکه بدانم منزوی مسئول صفحه است، به آن جلسه رفتم. من که در آن سن و سال، هیچ شناختی از شعر نداشتم با جبهه گیری گفتم «چرا شعر من قابل چاپ نیست؟» بعد که حسین منزوی سن کم مرا دید، به من چند کتاب داد. تازه فهمیدم که غزل معاصر چه هست و چه شاعرانی غزل‌سرا هستند. این دیدارهای هفتگی ادامه یافت تا اینکه او از زنجان رفت و شماره تماس‌ش را داد تا با او در ارتباط باشم. تا روزی که درگذشت با او در ارتباط بودم.»

همین خاطره سبب شد تا در ادامه از غلامرضا طریقی شاعر و مدیر فعالیت‌های فرهنگی خانه کتاب، درباره‌ی تحولاتی که حسین منزی در شعر معاصر ایجاد کرد، سؤالاتی کنم.

طریقی با اشاره به اینکه هوش و دانش بالای منزوی منجر شد تا در روزگار خودش شعرش موفق و تأثیرگذار باشد، گفت: دو علت در این مسئله نقش داشت: یکی اینکه تمام شاعرای قبل از خود را با تمام توان می‌شناخت و اشعار آنها خوب مطالعه کرده بود. در واقع می‌توان گفت هیچ کس به اندازه‌ی منزوی حافظ، سعدی، نظامی، مولانا و ... را به طور دائم نخوانده بود. این موضوع شاید به فضای خانه و خانواده‌اش برمی‌گشت؛ زیرا پدرش اهل فضل بود. کتاب‌ها و کتابخانه‌ای که در خانه داشتند در آن روزگار در کتابخانه‌های عمومی زنجان نداشت. همین امر باعث شده بود که شعر گذشته‌ی خود را به دقت و وسواس بشناسد. این ویژگی او را، کسی در شعر نداشت. تسلط کم نظیر یا شاید بی نظیر او در شعر معاصر در کنار بزرگانی چون اخوان، باعث شده بود از معدود افرادی باشد که آنقدر دقیق می‌توانست با زبان شعر صحبت کند.

این شاعر علت دیگر موفقیت منزوی را این‌گونه بیان کرد: دوم اینکه ورود او به دانشگاه تهران در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۴۰ در روزگاری که شعر نو خودنمایی می‌کرد، منجر شد آدمی که آن‌قدر به ادبیات کهن مسلط است، فضای نو را هم بشناسد.

نوابغ همیشه می‌توانند جریانات را تغییر دهند/ غزل ناب سرودن در زمانه ای که می‌گفتند «غزل شعر روزگار ما نیست»

طریقی گفت: منزوی اعتماد به نفسی بالا، دست کم در حوزه شعر داشت، از این رو دست به کاری زد که دیگران به اندازه‌ی او سراغ آن نرفته بودند. برگ برنده‌ی او این است که شهریار را پیش از خود دارد ( کتابی هم درباره‌ی او نوشته بود.) یا سایه یا سیمین بهبهانی. در واقع می‌توان گفت جزء با اعتماد به نفس‌ترین شاعران بود. چون شعر را به دقت می‌شناخت. در کتاب «حنجره زخمی تغزل» به سراغ فضاهایی می‌رود که کسی سراغ‌اش نرفته بود. مثلا جایی که می‌گوید «لبت صریح‌ترین آیه‌ی شکوفایی است...» اگر به دنبال همین مصرع در شعر معاصر یا آزاد یا نیمایی باشیم، این گونه نو مواجه شدن یا اینگونه صحبت کردن درباره‌ی معشوق وجود ندارد؛ چه برسد به گذشته که تبدیل به تکرار شده بود. بنابراین ترکیب این شرایط باعث شده بود که منزوی پیشرو حرکت کند و قدم‌های آهسته و سنجیده بردارد.

مدیر فعالیت‌های فرهنگی خانه کتاب در ادامه یادآور شد: اگرچه شهریار، سایه، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی و ... در غزل فارسی سهم داشتند و زحمت کشیدند، اما می‌توان گفت کسی که غزل را در دوران معاصر به دو قسمت قبل و بعد از خودش تقسیم کرد، منزوی است. چه، کسی به این موضوع اعتراف کند چه نکند، منزوی در همه‌ی کسانی که بعد از او غزل سرودند تأثیر گذاشته است و شاگردان او به شمار می‌روند.

او در ادامه به ترانه‌سرایی منزوی اشاره کرد و گفت: با اینکه در زمینه‌ی ترانه‌سرایی کم تجربه کرد، اما بر همان مبنای زیبایی شناسی بود که گاهی با موسیقی نیز همراه می‌شد. بخشی را هم روی ملود می‌نوشت که نشان می‌داد با موسیقی نیز آشنایی دارد. من معتقدم منزوی مهمترین تصنیف‌سرای معاصر هم می‌شد اگر شرایط بهتر و مناسبت‌تری با آهنگسازان داشت. دلیل‌اش هم این بود که او با مهدی آذرسینا از نوازندگان کمانچه دوست بود. او به موسیقی آن‌قدر شناخت داشت که می‌دانست کلام را تا کجا می‌شود به موسیقی نزدیک کرد. همین میزان کاری هم که از او به جا مانده از کارهای موفق معاصر است.

این شاعر در پاسخ به این پرسش که در روزگاری که منزوی شعر می‌گفت آیا دوران غزل‌سرایی سرآمده بود یا هنوز جا داشت و می‌شد ادامه داد، چنین پاسخ داد: به طور کلی در فرهنگ و به طور خاص در شعر و ادبیات و حتی در علوم انسانی به قطعیت حکم دادن درباره‌ی شرایط و پدیده‌ها کار خام دستانه‌ای است. بزرگوارانی بودند که حکم می‌دادند: غزل شعر روزگار ما نیست و ... منزوی در مقدمه‌ی کتاب «از شوکران و شکر» که درباره‌ی حافظ نظر می‌دهد، می‌آورد که نوابغ همیشه می‌توانند جریانات را تغییر دهند. اگر حافظ غزل نگفته بود یا در قالب دیگری مثل مثنوی سروده بود، چه بسا مثنوی ارج و قرب قالب غزل را می‌یافت. نابغه‌ها تعیین می‌کنند که چه مسیری در هنر پیش آید. اما من معتقدم که الزاما اینگونه نیست. غزل دارای ویژگی‌هایی بود که توانست سبکی غالب شود. کتاب اول او «حنجره زخمی تغزل» به همان اندازه که غزل دارد، شعر آزاد هم دارد. این امر نشان می‌دهد که منزوی تحت تأثیر فضای نو هم بوده است.

او با اشاره به این بیت که «دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست/ آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست» افزود: هیچ حرفی در روزگار ما نیست که او نتوانسته باشد در غزل بیاورد. او با قدرت و نگاهی که داشت توانست ابعاد مختلف و زوایای پنهان را کشف کند. تا زمانی که زبان فارسی هست ابعاد و زوایای پنهان هم وجود دارد که هنوز کشف نشده باشد. اگر منزوی این کار را نمی‌کرد باز هم بودند و هستند کسانی که بتوانند آن را کشف کنند. به طور مثال منوچهر نیستانی از کسانی است که این ویژگی را کشف کرده بود.

طریقی گفت: منزوی به غزل مسلط بود، از این رو به گونه‌ای می‌سرود که هیچ خللی در آن نباشد. همان تئوریسین‌هایی که می‌گفتند دوره‌ی غزل تمام شده، اذعان می‌داشتند که منزوی استثناست. بنابراین با یک جریان زنده و تأثیرگذار در غزل روبه رو شدیم.

این شاعر در پایان اظهار داشت: تمام اشعار آیینی او بعد از مرگ او منتشر نشده بود، بلکه برخی از اشعار آیینی او در کتاب «از کهربا و کافور» او منتشر شده بود. در واقع به صورت پراکنده منتشر شده بود؛ اما یک سری هم بود که به دوستی به نام آقای نظری می‌داد که آنها و سایر اشعاری که پراکنده چاپ شده بود، یکجا مدون و منتشر شد. اما بیشتر آنها پیش از درگذشت او منتشر شده بود.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط