شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 22:35

کد خبر 470321

دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 - 10:40:00


اندیشکده بریتانیایی: توافق ایران و عربستان در خطر است


دنیای اقتصاد/متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

 حملات تلافی‌جویانه پهپادی و موشکی ایران علیه اسرائیل در ۱۳ آوریل و پاسخ متعاقب اسرائیل، ثبات مصالحه عربستان و ایران را که چین در سال گذشته تسهیل کرده بود، زیر سوال برد. این حملات چشم‌‌‌انداز استراتژیک را به‌‌‌طور چشمگیری تغییر داده، امنیت منطقه‌‌‌ای را دچار ابهام کرده و شهرت اخیر چین به‌‌‌عنوان یک میانجی معتبر را آزمایش می‌کند.
 
 «احمد عبودو» همکار برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در موسسه چتم هاوس می‌نویسد: فعالیت‌‌‌های دیپلماتیک پکن نشان می‌دهد که این نگرانی وجود دارد که تنش ایران و اسرائیل ممکن است مصالحه تهران و ریاض را تضعیف کند. پس از حمله هواپیمای بدون سرنشین ایران، پکن بی‌‌‌درنگ دیپلماسی تلفنی اضطراری را آغاز کرد تا از تضعیف توافق ایران و عربستان به دلیل وضعیت ناآرام منطقه جلوگیری کند. وانگ یی وزیر امور خارجه چین، پس از تماس با همتایان سعودی و ایرانی خود، «تاکید ایران بر هدف قرار ندادن کشورهای منطقه و همسایه» - اشاره ضمنی به عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس- را تحسین کرد.

ممکن است تماس‌‌‌های مشابهی پس از حمله اسرائیل انجام شده باشد. در ۱۹ آوریل، لین جان، سخنگوی وزارت خارجه چین به‌طور علنی اعلام کرد که «چین با هر اقدامی که تنش‌ها را بیشتر می‌کند، مخالف است.» یکی از جنبه‌های قابل‌توجه واکنش چین به مولفه ثبات بازمی‌گردد. این کشور همچنان متعهد به حفظ منافع خود باقی مانده و در عین حال از اسرائیل و آمریکا انتقاد می‌کند و خواستار کاهش تنش شده است.

پکن مانند موضع خود در مورد تشدید تنش‌ها در دریای سرخ، دور جدید تشدید تنش‌ها در منطقه را «سرریز» جنگ غزه می‌داند و نه کاتالیزور آن. این نشان می‌دهد که پایان دادن به درگیری غزه ممکن است یک موج ایجاد کند و صلح و تنش‌زدایی را در سراسر خاورمیانه به ارمغان آورد. این واقعیت توضیح می‌دهد که چرا چین حمله ۱۳ آوریل ایران را محکوم نکرد، بلکه آن را اقدامی در چارچوب دفاع از خود خواند. این کشور خود را درست در مرکز جنگ روایت‌ها قرار داده است. چین در مبادلات خود با ایالات متحده نیز همین کار را انجام داده است و از آن می‌خواهد که «نقش سازنده» ایفا کند و اسرائیل را در زمانی که واشنگتن از او خواسته بود تهران را از اقدام متقابل منصرف کند، مهار کند. نگرانی در مورد توافق عربستان و ایران زنگ خطر را در پکن به صدا درآورد. دو عامل کلیدی تقویت‌کننده متقابل نگرانی‌های چین را برانگیخته است. اول، هدف استراتژیک ایران در پشت تلافی‌جویی، ایجاد یک پارادایم بازدارندگی جدید بود. اسرائیل با حمله متقابل خود، در حال آزمایش خطوط قرمز ایران در حالی است که به دنبال مکانیزم امنیتی جدید، برای جایگزینی مکانیزم شکسته شده در ۷ اکتبر است.

پارادایم جدید، ریسک‌پذیری تهران و تل‌آویو را افزایش می‌دهد و در نتیجه حملات تلافی‌جویانه را تشدید می‌کند و سناریوی درگیری مستقیم را چه در حال حاضر یا بعد معتبرتر می‌کند. این رویارویی ممکن است به منطقه خلیج فارس هم کشیده شود و به‌ویژه عربستان سعودی را وادار کند تا مواضع امنیتی خود را مجددا تنظیم کنند. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که آب شدن یخ‌ها با ایران مصمم، خطرات بیشتری نسبت به منافع دارد. ریاست جمهوری دوم ترامپ در ایالات متحده می‌تواند این روند را بیشتر تسریع کند.

عامل دوم، پیشرفت کندی است که توافق عربستان و ایران از زمان امضای آن در یک سال پیش داشته است. این توافق همچنان بر مسائل امنیتی متمرکز بوده و نتوانسته است به بررسی فرصت‌های اقتصادی و فرهنگی بپردازد. یکی دیگر از عوامل مرتبط، تلقی اسرائیل از این معامله به عنوان یک تهدید مستقیم و تمایل بالقوه‌اش برای از بین رفتن آن است. اسرائیل ممکن است گرم شدن روابط ایران و عربستان را به عنوان مجموع صفر در مقابل عادی‌سازی خود با عربستان سعودی بداند، همان‌طور که ایران با شک و تردید به تشکیل ائتلاف امنیتی عربی و اسرائیل تحت حمایت ایالات متحده نگاه خواهد کرد.


چنین سناریویی برای چین خطراتی را در مورد امنیت انرژی این کشور ایجاد می‌کند و چشم‌انداز پکن را برای چارچوب امنیتی جدید در خاورمیانه باطل می‌کند. یکی از ستون‌های این مفهوم ایجاد پلتفرم گفت‌وگوی چندجانبه در منطقه خلیج فارس تحت ابتکار امنیت جهانی است. چشم‌انداز آن می‌تواند به راحتی با تشدید آشفتگی‌های منطقه‌ای تضعیف شود. جاه‌طلبی‌های چین برای محدود کردن نفوذ ایالات متحده بر کشورهای خلیج فارس نیز می‌تواند معکوس شود. بزرگ‌ترین درس برای کشورهای خلیج فارس از دخالت مستقیم ایالات متحده در دفاع از اسرائیل در برابر حمله ایران این است که وقتی فشار وارد می‌شود، تنها ایالات متحده توانایی ارائه کمک‌های امنیتی قابل‌توجه به آنها را خواهد داشت. با این حال، یک درس دیگر این است که در حالی که ایالات متحده منافع خود را برای دفاع از اسرائیل به خطر انداخته است، ممکن است این کار را برای آنها انجام ندهد. اما واقعیت این است که تصور در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این است که اسرائیل قادر به تکیه بر توانایی‌های خود در سناریوی جنگ با ایران نبود.

این چه معنایی برای نقش منطقه‌ای چین دارد؟
این فرض چین را با فرصت‌ها و چالش‌هایی در تلاش برای ارتقای خود به عنوان یک میانجی مسوول و اصولی در منطقه مواجه می‌کند. تصور رایج در خلیج‌فارس از ۷ اکتبر این است که ایالات متحده، متحد اصلی اسرائیل است، و همین مساله شک و تردید در مورد میزان اطمینان واشنگتن را دامن می‌‌‌زند و انگیزه‌‌‌ها را برای عربستان سعودی در مورد متعهد شدن بیشتر به کاهش تنش با ایران افزایش می‌دهد.

بی اعتمادی به ایالات متحده همچنین ایران را تشویق می‌کند تا از طریق تلاش برای جدا کردن این توافق از پویایی در حال تغییر رویارویی خود با اسرائیل، از مزیت خنثی بودن خلیج فارس استفاده کند. جبهه واحد دیپلماتیک آمریکا و کشورهای اروپایی که پس از حملات ایران به اسرائیل با دور جدیدی از افزایش تحریم‌‌‌ها علیه ایران تشکیل شد، شراکت تهران با چین و روسیه را نیز تحکیم می‌کند.

با این حال، این بحران محدودیت‌های چین را در حفاظت از توافق ایران و عربستان، فراتر از درخواست از ایران برای تنش‌‌‌زدایی و ارسال پیام‌‌‌هایی بین ریاض و تهران آشکار کرده است. این تا حدودی به دلیل نقش چین به عنوان تسهیل‌کننده صرف است، نه یک میانجی یا ضامن به سبک غربی توافق، به‌رغم برداشت‌های نادرست در پایتخت‌های غرب، خاورمیانه و شمال آفریقا.

دلیل دیگر نفوذ اقتصادی خوش‌خیم چین است. چین تحت هیچ شرایطی قدرت اقتصادی خود را برای مجازات هر یک از طرفین در صورت نقض مفاد توافق به کار نخواهد گرفت. از منظر چین، تحریم‌‌‌ها ممکن است نتیجه معکوس داشته باشند. چرا که اگر در خاورمیانه و شمال آفریقا استفاده شوند، این منطقه‌‌‌ می‌تواند به پکن پشت کند و مستقیما به منابع نفتی این کشور ضربه بزند.

چین به ثبات در منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) ادامه خواهد داد. از آنجا که ایالات متحده پیچ‌ها را بر صادرات نفت ایران سفت می‌کند، خریدهای چین تا پایان سال‌جاری کاهش می‌یابد تا از تحریم‌های ثانویه جلوگیری شود. از قضا، این می‌تواند تعادل چین بین ایران، عربستان سعودی و اسرائیل را آسان‌‌‌تر کند، زیرا این تصور را تضعیف می‌کند که پکن از نظر مالی راهبرد دفاع از ایران را پشتیبانی می‌کند. در سناریوی تیره و تاریک درگیری گسترده‌‌‌تر، می‌توان انتظار داشت که چین همان بازی‌‌‌ را که در جریان حملات حوثی‌‌‌ها در دریای سرخ استفاده می‌‌‌کرد، اعمال کند: یعنی اقدام موازنه‌‌‌ساز دقیق با هدف نهایی حفاظت از منافع اقتصادی خود و در عین حال سرزنش ایالات متحده و اسرائیل.

 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط