جمعه 30 شهریور 1403 - 06:08

کد خبر 48341

یک‌شنبه 17 اردیبهشت 1402 - 18:45:00


قند پارسی/ حکایتی از بهارستان جامی 


آخرین خبر/ شتری در صحرا چرا می کرد و از خار و خاشاک آن صحرا غذا می خورد به خاربنی رسید، چون زلف خوبان درهم و چون روی محبوبان تازه و خرم.
گردن آز دراز کرد تا از آن بهره ای گیرد دید که در میان آن افعیی حلقه کرده و سر را با دم فرا آورده، باز پس گشت و از آرزوی او بگذشت. خاربن پنداشت که احتراز وی از زخم سنان اوست و اجتناب او از تیزی دندان او.
شتر آن را دریافت، گفت: بیم من از میهمان پوشیده است نه از میزبان آشکار، و ترس من از زهر دندان مار است نه از زخم پیکان خار، اگر نه هول میهمان خوردمی میزبان را یک لقمه کردمی.
گر از لئیم بترسد کریم، نیست عجب
ز خبث نفس، نه از پشم و استخوان ترسد
کسی که پا ننهد در میان خاکستر

مقرر است که از آتش نهان ترسد

منبع: بهارستان جامی 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط