یک‌شنبه 04 آذر 1403 - 23:24

کد خبر 5630

سه‌شنبه 08 فروردین 1402 - 12:00:00


مشرق: «پوست‌ شیر» ضد تبلیغی جذاب علیه فراجا


مشرق/ متن پیش رو در «مشرق» منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست.

سریال‌های پلیسی- کاراگاهی دارای مخاطبان فراوانی هستند، اما بررسی آثار تولید شده اخیر در شبکه نمایش خانگی نشان می‌دهد مضامین این آثار به جای اعتبارآفرینی برای پلیس و فراجا موجب تضعیف جایگاه اجتماعی نهاد مذکور در افکار عمومی می‌شود.
متاسفانه مدیران فرهنگی دستگاه‌های پلیسی تصور می‌کنند سریال‌های پلیسی اخیر شبکه نمایش خانگی جنبه تبلیغاتی فراوانی برایشان به ارمغان خواهد آورد در حالیکه بررسی جزئیات این آثار دارای رگه‌های ضد تبلیغی برای این نهاد محسوب می‌شوند. سریال پوست شیر که توزیع آن همزمان با آشوب‌های اخیر با موضوع قتل یک دخترجوان آغاز شد، از جنبه‌های مختلفی فراجا را یک نهاد منفعل تصویر می‌کند.

چرا پوست شیر سریالی ضد تبلیغی علیه فراجا است؟

جنبه‌های ضدتبلیغی سریال پوست‌شیر را می‌توان در چینش کاراکترها در پردازش ضعیف شخصیت‌های پلیس جستجو کرد. در سریال «پوست شیر» محب به عنوان پلیس قربانی معرفی می‌شود. قربانی که دخترش توسط یک قاتل سریالی به قتل رسیده و از نظر روانی دچار یک فروپاشی روانی شده است. مهمترین نکته‌ای که در متن سریال لحاظ شده و اعتبار فراجا را به چالش می‌شد، مرکزیت کاراکتری پلیس است که دختر قربانی یک قتل سریالی است.
این چاشنی دراماتیک این خط القاء را در تمام قسمت‌ها را دنبال می‌کند که سیستم پلیسی دچار ضعف است و حتی نمی‌تواند امنیت فرزندان پرسنل خودش را تامین کند.
با قتل ظاهری ساحل (پردیس احمدیه) چون نشانه‌های قتل شبیه پرونده قتل سریالی با عنوان «درختی» است محب مشکات پس از تحمل یک دوره بیماری روانی پس از یافتن قاتل دخترش به سرکار بازمی‌گردد. علی‌رغم که سازندگان به صورت ظاهری او را پلیس مقتدری می‌خواهند تصویر کنند اما او رنجور است و انتقام قانونی از قاتل دخترش{ همانطور که در قسمت‌های پایانی فصل دوم اشاره می‌کند} او را راضی نکرده است.
محب به عنوان نماد قانون، تمایلی بیشتری داشته تا قاتل دخترش را به صورت انفرادی مجازات کند و اعدام قانونی وی زمینه ناآرامی‌های روانی او را چند برابر کرده است و به همین دلیل است که در قسمت پایانی فصل دوم نعیم را بازداشت نمی‌کند.
این احتمال در فصل سوم بسیار پررنگ است که محب این پرونده را از طریق مراجع رسمی دنبال نکند. با رخ دادن چنین رویدادی ویژگی تم پنهان سریال در ناکارآمد جلوه دادن زیرپوستی فراجا و جایگاه پلیس، تقویت می‌شود.

روایت سریال پوست شیر از دو بخش تشکیل می‌شود، یک خط روایی که به تحقیقات پلیس می‌پردازد و بخش دیگر، روایتی است که به تحقیقات غیر پلیسی دسته گنگستری، نعیم و رضا پروانه می‌پردازد.

در اغلب سریال‌های پلیسی که در کشور انگلستان توسط واحد نمایشی بی‌بی‌سی انگلیسی ساخته شده، روی قدرت آزمایشگاهی پلیس اسکاتلندیارد همواره تاکید ویژه‌ای وجود دارد که نمونه شاخص آن در سریال کلاسیک شده پوآرو وضوحی غیرقابل انکار دارد.
اغلب سریال‌های جنایی آلمانی، بلژیکی، ایتالیایی و ... که طی سال‌های اخیر از شبکه‌های مختلف سیما پخش شده، به طبع فرمول ‌ بخش نمایشی ‌بی‌بی‌سی، تاکید ویژه‌ای روی قدرت آزمایشگاهی پلیس دارد. در واقع این بخش یک جنبه تبلیغی قدرتمندانه برای آثار شاخص پلیسی در این گونه به شمار می‌رود.
در سریال پوست شیر، به صورت ظاهری پلیس به نعیم و لیلا والدین ساحل اعلام می‌کند که دختر آنان توسط یک قاتل سریالی کشته و جنازه‌اش سوخته است و پلیس با نمونه‌برداری و آزمایش اولیه DNA قتل دختر را به صورت رسمی به خانواده‌اش اعلام می‌کند، اما در نیمه دوم سریال مخاطب ناگهان متوجه می‌شود که دخترک زنده است. البته سازندگان متوجه این اشکال شدند و در فصل جدید آن را اصلاح کردند.

 نمایی از سریال پوست شیر/ فرامرز کاراکتر فرعی سریال که خودروی عامل ربودن ساحل مولایی را به اوراقی سپرده است

خلافکاران از پلیس‌ها پیش می‌افتند!

در خلال تحقیقات برای یافتن قاتلان ساحل تشکیلات مختلف خلافکاران با ترکیب دونفره «رضاپروانه» و نعیم همکاری می‌کنند و این دو به مدد همیاری و همکای دسته‌های تبهکار در یافتن عاملین از پلیس پیش می‌افتند. سریال از منظری هوشمندانه نسخه اجتماعی - امنیتی خود را با ناکارایی پلیس به صورت نامحسوسی در نقاط عطف دراماتیک سریال لحاظ می‌کند.
مثلا در یافتن زانتیایی که ساحل توسط آن دزدیده شده دسته خلافکاران پروانه- نعیم موفق‌تر از پلیس عمل می‌کنند و فرامرز که زانتیا را به اوراقی تحویل داده را خیلی سریع‌تر از نیروهای پلیس پیدا می‌کنند و به زنجیره یافتن مهره‌های مرتبط با این قتل مثل بهنام عزیزی و محل اختفایش را زودتر کشف می‌کنند.
در مسیر القاء کارایی دسته تبهکاران نسبت به گروه تحقیقات پلیس یک گاف اساسی رخ می‌دهد. زمانی که پلیس اقدام به یافتن لاشه زانتیا از طریق اوراقی‌ها می‌کند نعیم و پروانه آنان را تعقیب می‌کنند. آنها به نخستین اوراقی مورد مراجعه پلیس می‌روند و تعقیب پلیسی متوقف می‌شود. اما در سکانس دیگری آنان به اوراقی دوم می‌روند. چگونه امکان دارد که نعیم و پروانه در حالی که در اوراقی اول هستند، بتوانند اوراقی دوم را بدون تعقیب پلیس پیدا کنند.

نعیم؛ پدرخوانده‌ای از رفقای اکبر طبری؟!

این روزها در صفحات مجازی در ارزیابی این سریال باگ‌های این سریال به صورت بسیار گل‌درشتی مطرح می‌شود، به عنوان مثال شخصیت اصلی، نعیم، چگونه تامین مالی می‌شود که می‌تواند هزینه‌های یک تحقیقات خارج از دستگاه پلیسی را با همراه همیشگی‌اش، «رضا پروانه» پیش ببرد.
او با این هیکل نحیف و لاغر وقتی از زندان بازمی‌گردد در مسیر مصنوعی تلاش برای یافتن دخترش تبدیل به تجسد ثانی آرنولد شوایتزنگر در فیلم ترمیناتورمی‌شود. او پیش از سرقت مسلحانه و تحمل ۱۵ سال حبس مگر از رفقای «اکبرطبری» بوده که یکی از دوستان میلیاردش یک خانه ویلایی چند هزار متری را در اختیار او قرار داده است؟
اعتبار فعلی نعیم که در گذشته کارگری شکست‌خورده‌ بوده و بعد در گذشته برای ارتقاء موقعیتش دست به سرقت مسلحانه می‌زند از کجا آمده است؟
در سراسر این فیلم او اغلب بازجویی‌های مربوط به قتل ظاهری دخترش و افراد مشارکت کننده در این عمل جنایی را در همین خانه انجام می‌دهد. برای برابر نشان دادن قدرت دسته‌جات اراذل در همراهی با نعیم، دوستان و رفقای بیهوده تعریف نشده‌ای {از حیث دراماتیک} در سریال گنجانده می‌شود.

رضا پروانه در شفیره، ناگهان پروانه شد

در آثار پلیسی محصول هالیوود، اغلب شخصیت‌های روایت‌های پلیسی و امنیتی، مامور بازنشسته یا بازخرید شده، در پیگیری غیررسمی خود می‌توانند به واسطه ارتباطات سازمانی گذشته، در پیش بردن تحقیقات {غیررسمی} موثر عمل کنند.
«رضاپروانه» در سریال پوست شیر با داشتن یک خانه ۵۰ متری و یک وانت از رده خارج چگونه می‌تواند با چند تماس ساده باسمه‌ای در میان مناطق چندگانه تهران، افراد مرتبط با این پرونده را پیدا کند.
این شخصیت دارای مهارت ورزشی خاص، هوش و ذکاوت استثنایی، اندام ورزیده و مرتبط با دستگاه پلیسی و امنیتی خاصی نیست و در در چند درگیری سریال که وضوح قابل اعتنایی دارد حتی کتک می‌خورد.
او از بیماری سرطان رنج می‌برد و دائما خسته است. پروانه با این خصیصه‌ها باید در شفیره ماقبل درام باقی می‌ماند، چون پروانه‌ شدن واجد یکی از ویژگی‌ اشاره شده خواهد بود و سازندگان تلاش می‌کنند با بازی اورکت و اگزجره علیرضا کمالی و افزایش نشانه‌های روشنی از لات و لمپن‌های کلاسیک فیلمفارسی، ضد قهرمانی پیشرو تصویر کنند.
بر اساس داده‌های سریال هوش یکی از دستیاران محب مشکات(شهاب حسینی) {به عنوان مثال رسول} به اندازه رضا پروانه یا صدراکوهستانی نیست.

مژگان عروسک خانگی پروانه

کاراکتر مژگان و دیالوگ‌هایش را اگر از سریال حذف کنیم، کیفیت پوست شیر چند برابر می‌شود. ژیلاشاهی بازیگری است که در هر فیلم و سریالی که بیش از یک صفحه دیالوگ داشته به متن آن اثر لطمه می‌زند.
در متن رویدادها، کاراکتر مژگان یک زن صیغه‌ای لوس، پخمه و با گیرایی بسیار سطح پایین‌تر از یک شهروند معمولی است. او مثل ربات است و هرکسی هر کاری از او بخواهد به سادگی انجام می‌دهد. مخاطب تصور می‌کند این ویژگی مژگان صرفا در نسبت با شوهرش دارد، اما مرد دیگری وارد زندگی او می شود و در یک ملاقات نه چندان پیچیده او را به سادگی قانع می‌کند وارد شبکه توزیع مشروبات الکی شود. سادگی این شخصیت و اجرای ضعیف ژیلا شاهی در سکانس یافتن کاراکتر زنی به نام طناز است که تتوی نریمان را روی بدنش ثبت کرده است.

پلیس محقق متوهم بدون ویژگی خاص

در سریال نقطه عطف‌های تحقیقات در مورد قتل ساحل مولایی به محبعلی مشکلات (شهاب حسینی) الهام می شود. هیچ نقطع عطفی در مسیر کشف پلیسی بر اساس تحقیقات بدست نمی‌آید.
مشکات همواره یک آب معدنی در دستش دارد که به اکسسوری {تجهیزات جانبی کاراکتر} تبدیل می‌شود. در واقع مخاطب با پس زمینه سریال پلیس جوان مجذوب بازیگری می‌شود که نسبت به سایر همکارانش در عرصه بازیگری محبوب‌تر است و آب خوردن یا استفاده مدام از عینک، اخم کردن‌های زائد، فریاد زدن‌های بیهوده او را بیشتر به پلیس‌های فرنگی شبیه می‌کند.
مهمترین ویژگی برای یک افسر برجسته حوزه جنایی، بر اساس الگوهای هالیوودی نسبت دادن یک ویژگی و مهارت است که او را نسبت به سایر همتایانش متمایز می‌کند. مشکات هیچ مهارتی از خود نشان نمی‌دهد جز موقعیت آزاردهنده ورود به سرویس بهداشتی و همزمان الهام شدن نقاط عطف‌های پرونده؛ حتی با پیش فرض پذیرفتن الهامات مختلف، چرا عمده الهامات در سرویس بهداشتی رخ می‌دهد.
سایر پلیس‌ها نیز فاقد ویژگی هستند، به عنوان مثال رسول کاپشن خود را هیچگاه از تنش خارج نمی‌کند در حالیکه که حین تحقیقات در باشگاه مربی بوکس در مقابل او با لباس آستین کوتاه ایستاده است. رسول حتی آنقدر توانایی پلیسی ندارد که حین فرار صمد ترک موتوری که نعیم آنرا هدایت می‌کند یک شلیک نصفه و نیمه به سوی مجرم انجام دهد.

لیلا برزگر از سوسک می‌ترسد اما با جنازه هم خانه است!

لیلا بزرگر (پانته‌آ بهرام) در طول مسیر روایی سریال که وابستگی مستقیمی به شوهرش دارد و تا قبل از جدایی از همسرش(بابک کریمی) تنها هنرش این است که قربان صدقه شوهرش می رود همه وسائل را واگذار می کند و استقلال سست خود را در قصه به بوته آزمایش می‌گذارد. بود و نبود او در مسیر روایت چه تفاوتی ایجاد می‌کند؟ چگونه یک زن ترسوی بی پناه با قتل نریمان غلامی کنار می آید؟ در حالیکه لیلا از فوبیای سوسک رنج می‌برد، چگونه بدون هیچ هراسی با یک جنازه در یک باغ دراندشت کنار می‌آید؟

صدرا کوهستانی؛ بچه‌ای خانگی که ناگهان گنگستر شد

صدرا کوهستانی تمثیلی از یک بچه خانگی پولدار عاشق پیشه است. او این همه پول را از کجا می‌آورد؟ سودای انتقام او نیز با اما و اگرهایی همراه است و او سایر شخصیت‌های سریال که به این کاراکتر علاقه‌مند هستند، حتی در یک سکانس پس از مراسم خاکسپاری، بر سر مزار او حاضر نمی‌شوند. هیچ کس از بستگان صدرا سراغ او را نمی‌گیرد و این کاراکتر طی مدت رخدادهای پس از قتل از یک «بچه خانگی» تبدیل به گنگستر جسور تمام عیار می‌شود.
نکته جالب اینجاست این گروه ترسو و بزدل متشکل از نعیم مولایی، رضا پروانه، صدراکوهستانی، لیلا برزگر و مژگان و سایر خلافکاران مرتبط به این گروه همواره موفق‌تر از گروه پلیسی و ظاهر کارکشته‌تر از گروه مرتبط با محب مشکات هستند.
در دوره مشابه مدیریت فعلی در سازو کار دستگاه پلیسی کشور، خروجی یکی از محصولات مرتبط با این سیستم تبدیل به اثری جنجالی با عنوان خانه پدری شد. با توجه به خوش‌رقصی‌های اخیر پلت‌فرم‌ها در ساخت مکرر آثار پلیسی انتظار می‌رود که مقامات فرهنگی ناجی هنر مرعوب فضای ساخته شده پلت‌فرم‌ها نشوند و اشتباه ساخت سریال پوست شیر در تاکید بر نمایش بی‌کفایتی دستگاه پلیسی تبدیل به رویه نشود.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط