یک‌شنبه 20 آبان 1403 - 21:17

کد خبر 59270

چهارشنبه 27 اردیبهشت 1402 - 16:35:00


شاهراه سن‌پترزبورگ- خلیج‌فارس در ریل عملیاتی


فرهیختگان/متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و انتشارش در آخرین خبر به معنای تایید آن نیست

دولت سیزدهم به ریاست سیدابراهیم رئیسی، از بدو تشکیل کابینه در شهریور 1400، تلاش کرد در چند زمینه تعیین‌کننده، «پیام تغییر» به افکار عمومی ارسال کند. یکی از این حوزه‌ها که دولت برای اصلاح مسیر و راهبرد ایران بر روی آن دست گذاشت، سیاست خارجی بود. فارغ از اینکه حوزه‌های مورد نظر دولت برای اعمال تغییر یا اصلاح دقیقا چه مختصاتی داشته و تا الان که در آستانه دوساله شدن عمر دولت قرار داریم چه میزان از آن اهداف‌ محقق شده، شاید بهتر باشد به بهانه اتفاق جدیدی که امروز شاهد رقم خوردن آن خواهیم بود به روشن‌ترین تغییر و تحولات شکل‌گرفته در فضای سیاست خارجی کشور بپردازیم. تغییر و تحولاتی که در این فرصت حدودا دو ساله دولت، به قدری محسوس و البته در مقاطعی تعیین‌کننده بوده‌اند که بشود کلیدی‌ترین‌ آنها را مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. اما اتفاق جدیدی که به بهانه آن، تصمیم گرفتیم اشاره‌ای هم به برخی از کلیدی‌ترین تغییر راهبردهای دولت در ریل‌گذاری سیاست خارجی داشته باشیم، اقدام امروز دولت در امضای توافقنامه تکمیل راه آهن رشت-آستارا با چشم‌انداز تکمیل کریدور شمال-جنوب است. پروژه‌ای که ایران، روسیه و هند در سپتامبر سال ۲۰۰۰، یعنی چیزی حدود 23 سال قبل بر سر کلیات و محورهای آن توافق کردند اما 23 سال زمان برد تا اقدامی مثل توافقنامه امروز، گره‌های باقی‌مانده آن را هم باز کند. در ادامه گزارش، به مرور پیامد‌های مثبت تکمیل راهگذر شمال‌-جنوب برای اقتصاد ایران در شرایط تحریم، مواهب آن در مسیر توسعه روابط دوجانبه و چندجانبه تهران با پایتخت‌های همسایه و همچنین پیام مهمی که به‌ نتیجه رسیدن چنین ابرپروژه‌ای بین ایران، روسیه، هند و حدود 11 کشور دیگر منطقه برای دولت‌های غربی و متحدان استراتژیک آمریکا در غرب آسیا مخابره خواهد کرد می‌پردازیم. همچنین از رهگذر تکمیل این شاهراه استراتژیک، اشاره گذرایی به سایر تغییر و تحولات بین‌المللی خواهیم داشت که طی چند ماه اخیر و بعد از شکست تمام‌عیار پروژه انزوای ایران در پاییز 1401 اتفاق افتاده است. تغییر و تحولاتی که رقم خوردنش را بیش از هرچیز می‌توان تحت تاثیر تغییر راهبردهای ایران در زمینه دیپلماسی منطقه‌ای و نوع مواجهه با کشورهای منطقه دانست. ‌راهبردی که ضمن پیگیری مساله بزرگی مثل مذاکره برای رفع تحریم‌های هسته‌ای علیه کشورمان، توسعه همه‌جانبه روابط با کشورهای منطقه و البته حرکت به سمت راهبردی کردن روابط دوجانبه با قدرت‌هایی مثل چین و روسیه را دستورکار خود قرار داده است. در ادامه، ضمن اشاره به این جنبه از تغییر راهبردهای ایران در زمینه سیاست خارجی طی یک سال و چند ماه گذشته، به اصلی‌ترین مولفه‌هایی که آن قسمت از مسیر ترانزیتی شمال-جنوب که از ایران می‌گذرد را به «شاهراه سن‌پترزبورگ-‌خلیج‌فارس» تبدیل کرده است، می‌پردازیم و بررسی گذرایی نسبت به اصلی‌ترین موارد آن خواهیم داشت. 

  تکمیل راهگذر شمال-جنوب تیر آخر به پروژه «انزوای ایران»
حدودا 6 ماه از روزهای اوج التهابات خیابانی پراکنده در شهرهای ایران می‌گذرد و طی این مدت بارها در همین صفحات «فرهیختگان» به تحلیل کنش جریانات ضدایرانی، همزمان با التهابات و بعد از خاموش شدن شعله التهابات پرداخته‌ایم. از «نه» بزرگی نوشتیم که مردم و اصناف مختلف ایرانی به جریانات اپوزیسیون گفتند و دلیل همراه نشدن جامعه فراخوان‌های تجمع و اعتصاب سراسری براندازان توییتری را مورد بررسی قرار دادیم. در همان روزها، به نحوه مواجهه دولت‌های غربی با ناآرامی‌های داخلی ایران پرداختیم و حمایت‌های همه‌جانبه‌شان از گروه‌های متوهم تجزیه‌طلب و برانداز را در پازل وادار کردن تهران به عقب‌نشینی «پای میز مذاکره» عنوان کردیم. در میانه آبان 1401 و زمانی که لیدرهای براندازی برای جلب حمایت دولتمردان اروپایی و آمریکایی به دوره‌گردی افتاده بودند و از این جلسه به آن جلسه می‌رفتند و با قاب‌های دونفره‌ و چندنفره‌شان با مقامات غربی فخر می‌فروختند، می‌شد پیشبینی کرد دولت‌های غربی چه خوابی برای جریانات ترحم‌برانگیز اپوزیسیون دیده‌اند. دقیقا در همان ایامی که لادن برومند، یکی از حاضران در جلسه رئیس‌جمهور فرانسه با تعدادی از لیدرهای برانداز به طور ناخواسته افشا کرد مکرون پشت درهای بسته خطاب به آنان گفته «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!» از هدف اصلی مکرون و همتایان اروپایی و آمریکایی‌اش در سرکار گذاشتن لیدرهای اپوزیسیون نوشتیم و به فاصله چند روز بعد از آن دیدیم غربی‌ها پیام‌رسانی برای از‌سرگیری مذاکرات وین از طریق واسطه‌ها را مجددا شروع کردند. در همان ایام بود که براندازان از کمپینی رونمایی کردند که قرار بود درنتیجه آن، سفرای جمهوری اسلامی ابتدا از پایتخت‌های اروپایی و بعد از آن کشورهای سراسر جهان اخراج شده و درنتیجه این اخراج گسترده دیپلمات‌های ایرانی از پایتخت‌های دنیا، ایران در انزوای مطلق فرورفته و نظام بیش از هر زمان دیگر به فروپاشی نزدیک شود. اتفاقی که نه‌‌تنها در دنیا، بلکه در پایتخت‌های اروپایی هم شکل نگرفت و جریانات ترحم‌برانگیز اپوزیسیون بار دیگر متوجه شدند از طرف دولت‌های غربی سرکار گذاشته شده‌اند. حالا و با گذشت تقریبا شش ماه از آن روزها و شکست همه‌جانبه پروژه منزوی کردن ایران، شاهد شلیک آخرین گلوله به پیکر نیمه‌جان جریانات برانداز از سوی حاکمیت ایران هستیم. دولت ایران امروز پای امضای توافقنامه‌ای می‌نشیند که با حل گرهی چندین ساله، قرار است ایران را به یکی از اصلی‌ترین شاهراه‌های ترانزیتی جهان تبدیل کند. همان ایرانی که قرار بود بعد از انزوا، فروپاشی را در یک قدمی خود ببیند حالا با توجه به پیامدهای تجاری و اقتصادی راهگذر شمال-جنوب، دارد مسیری را طی می‌کند که کشورهای منطقه برای کاهش هزینه‌های ترانزیتی‌شان در جهان، چاره‌ای جز حفظ و توسعه روابط دوجانبه با تهران نخواهند داشت. 

  راهبردی‌ترین فرصت‌های شاهراه ترانزیتی برای ایران 

شاید لازم باشد قبل از هرنکته‌ای، به مدت زمان تقریبا 23 ساله‌ای اشاره کرد که وظیفه رفع موانع این ابرپروژه راهبردی [حداقل در ایران] بین مقامات و دستگاه‌های مختلف پاسکاری می‌شد تا راه‌اندازی آن را سال به سال با تأخیری خسارت‌بار روبه‌رو کند. خسارت‌بار بودن این تأخیر بیش از دو دهه‌ای را می‌توان در هزینه‌هایی دید که تحریم‌‌های گسترده آمریکا به اقتصاد ایران تحمیل کرد. تحریم‌هایی که می‌شد از طریق ظرفیت‌های مورد غفلت‌ قرارگرفته‌ای همچون توسعه روابط با قدرت‌های رقیب غرب مثل چین و روسیه و همچنین تکمیل مسیر ترانزیتی استراتژیکی مثل راهگذر شمال-جنوب از فشار آن کم کرد. در ادامه بیش‌تر به دلایل متوقف ماندن روند تکمیل این شاهراه ترانزیتی در دولت‌های مختلف خواهیم پرداخت اما درباره راهبردی‌ترین فرصت‌هایی که آغاز به کار رسمی کریدور شمال-جنوب پیش روی اقتصاد ایران قرار خواهد داد می‌توان به مواردی مثل توسعه گریزناپذیر و غیرقابل توقف سطح مبادلات ایران با کشورهایی اشاره کرد که از این مسیر ترانزیتی استفاده خواهند کرد. علاوه بر آن، می‌توان به نقش این کریدور در برقراری پل ارتباطی میان کشورهای اروپایی با اقیانوس هند و خلیج‌فارس اشاره کرد که برای هر بازیگر آسیایی و اروپایی جذابیت بی‌همتایی خواهد داشت. از آنجایی که این راهگذر در اصلی‌ترین مأموریت خود، کشورهای شمال اروپا، اسکاندیناوی و روسیه را از طریق ایران به کشورهای حوزه خلیج‌فارس، حوزه اقیانوس هند و جنوب شرقی آسیا متصل خواهد کرد، می‌توان این مساله را به جذابیت‌های استفاده از راهگذر شمال-جنوب توسط دولت‌های خارجی اضافه کرد. نکته دیگر آنکه این مسیر ترانزیتی راهبردی، در زمینه مبادلات تجاری میان شرق و غرب، یکی از جدی‌ترین رقبای کانال سوئز خواهد بود چون شبکه جاده‌ها، مسیرهای دریایی و ریلی به طول ۷۲۰۰ کیلومتر، کریدور حمل‌ونقل  شمال-جنوب را تبدیل به کوتاه‌ترین مسیر ارتباطی بین کشورهای شرق و غرب خواهد کرد. 
همچنین هزینه حمل کالاهای ترانزیتی از این مسیر، ۳۰ درصد نسبت به سایر مسیرهای منطقه ارزان‌تر است و زمان حمل‌ونقل کالاهای هندی به روسیه از طریق کانال سوئز را به نصف کاهش می‌‌دهد. 
البته نکته قابل توجه درخصوص حداکثری شدن بهره‌وری این مسیر ترانزیتی و رفع موانع موجود، آنکه لازم است دولت سیزدهم، اصلی‌ترین مؤلفه‌های کندکننده سرعت تکمیل راه‌گذر شمال-جنوب ازجمله موانع گمرکی، بانکی، بیمه‏ای و حمل ونقل ترکیبی را همزمان با در دستورکار قرار دادن توسعه عمرانی قسمت‌های باقی‌مانده، مد نظر قرار دهد. رفع موانعی که می‌تواند درنهایت عملیاتی شدن این مسیر ترانزیتی استراتژیک را تسریع کرده و ایران را به یکی از کاندیداهای منطقه‌ای میزبانی از چهارراه ترانزیتی جهان تبدیل کند. مساله‌ای که اگر دولت سیزدهم در مواردی مثل تعیین ماموری ویژه جهت رسیدگی به امور راهگذر شمال-جنوب اقدام کند، چندان دور از انتظار نیست.

  پانزده متولی و صفر پاسخگو!
۲۳ سال از امضای قرارداد کریدور بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC)توسط ایران، هند و روسیه می‌گذرد. این مسیر ترانزیتی ۷۲۰۰ کیلومتری پل ارتباطی اروپا با خلیج‌فارس و اقیانوس هند محسوب می‌شود و ترانزیت کالا از این مسیر به نسبت به مسیرهای مشابه، حدود ۳۰ درصد هزینه کمتری در پی خواهد داشت. اما علی‌رغم همه مزایای زیادی که تکمیل این کریدور برای کشور ما دارد طی سال‌‌های گذشته شاهد عزم جدی‌ای از طرف مسئولان دولت‌‌های مختلف برای اتمام این پروژه نبوده‌ایم. روسای جمهور روسیه و هند به‌عنوان دو کشور اصلی دیگر این کریدور برای پیگیری پروژه دستیار ویژه تعیین کرده‌اند. اما در ایران نه‌تنها مسئول مشخصی برای پیگیری این پروژه تعیین نشده است بلکه نهادهای مختلف و متنوعی در مقوله ترانزیت کشور تصمیم‌گیر و اثرگذار هستند. 
پانزده نهادی که هر یک با سلیقه شخصی خود و احتمالا بدون اینکه هماهنگی ویژه‌ای با یکدیگر داشته باشند در این پروژه مسئول هستند. در چنین شرایطی طبیعتا عدم هماهنگی دستگاه‌های مختلف صدمه زیادی به سرعت و کیفیت پیشبرد این پروژه می‌زند. اما ایراد دیگری که از تعدد متولیان ترانزیت در کشور نشأت می‌گیرد آن است که کسی نمی‌داند تکمیل این کریدور را باید از چه کسی مطالبه کرد و دقیقا کدام مسئول یا دستگاه را مقصر اصلی تاخیر چندساله در پیشرفت این پروژه مهم دانست. با وجود مزایای زیادی که این مسیر ترانزیتی می‌تواند برای کشور داشته باشد، اگر دولت می‌خواهد عزم جدی خود را برای تکمیل آن نشان دهد باید مسئول مشخصی برای این پروژه تعیین شود. تنها در این صورت است که می‌توان انتظار داشت هماهنگی بین دستگاه‌های مختلف صورت گیرد. علاوه‌بر این، تعیین مسئول مشخص برای این پروژه می‌تواند سرانجام فردی را نسبت به این مساله پاسخگو کند و افکار عمومی بتوانند مطالبه تکمیل این کریدور را با شدت بیشتری پیگیری کنند. نکته بسیار مهم دیگری که به نظر می‌رسد در تعویق ۲۳ ساله این پروژه بی‌تاثیر نبوده باشد آن است که هیچ‌گاه برای تکمیل نهایی یا حتی فازهای میانی این کریدور تاریخ دقیقی تعیین نشده است. همین اتفاق به عامل مضاعفی در راستای نامشخص بودن شرایط و سرانجام این پروژه تبدیل شده است. اگرچه امروز شاهد امضای توافقنامه جهت تکمیل بخشی از این مسیر خواهیم بود اما گام اساسی دیگر دولت می‌تواند ارائه برنامه زمانی مشخص و دقیق جهت تکمیل ادامه این مسیر باشد. نکته مهم دیگر لزوم هماهنگی سطوح بالا و میانی دولت در این راستا و تسریع و تکمیل این مسیر است. علی‌رغم اینکه این کریدور در سطح مسئولان رده‌بالای دولت از اهمیت خاصی برخوردار است اما به نظر می‌رسد عدم همراهی کامل بدنه اجرایی دولت یکی دیگر از عوامل پیشرفت کند این پروژه به حساب می‌آید. البته این مانع هم می‌تواند با تعیین یک مسئول مشخص که بتواند سطوح مختلف دولت را با یکدیگر هماهنگ کند و بر عملکرد مدیران میانی دولت در این راستا نظارت کامل داشته باشد به‌طور کامل برداشته شود. 

  سلام دوباره ایران به دوستان دوران سخت
در دهه نود تلاش‌های زیادی برای احیای روابط سیاسی و اقتصادی همه‌جانبه با کشورهای غربی صورت گرفت. اما علی‌رغم این تلاش‌ها، تجربیات و خاطرات تلخی از نحوه مواجهه آن دولت‌ها با ایران برای ما به جا مانده است. این تلاش‌های بی‌ثمری که نهایتا آبی از آن برای اقتصاد ایران گرم نشد، از روز اول برای برخی مایه امیدواری بود و این امیدواری به حسن نیت دولت‌های غربی به حدی رسیده بود که عموم کنش‌های خود در فضای بین‌المللی را در چهارچوب نسبت‌شان با سیاست‌های آن دولت‌ها تدوین می‌کردند. توهم حسن نیت طرف‌های غربی‌ باعث شده بود که ظرفیت‌های بالقوه کشورهای منطقه‌ و البته لزوم ارتقای کیفیت روابط ایران با دیگر قدرت‌های منطقه‌ای و شرقی مثل روسیه و چین نادیده گرفته شود. به تعبیر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت‌های یازدهم و دوازدهم، این بی‌توجهی باعث «سرخوردگی دوستان دوران سختی» ما شد. ۲۱ تیرماه ۱۴۰۰ و در هفته‌های پایانی عمر دولت دوازدهم بود که ظریف، آخرین گزارش سه‌ماهه دوران مسئولیت خود درباره روند اجرای برجام را به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ارائه کرد. او در آن گزارش مفصل ۲۶۴ صفحه‌ای، علاوه‌بر اشاره به مهم‌ترین دستاوردها و چالش‌های برجام در بازه ۶ ساله پیش از آن و همچنین تشریح آخرین نتایج شش دور مذاکرات وین در آن مقطع، به این مساله می‌پردازد که مذاکرات وین به چهارچوب یک توافق محتمل برای رفع تحریم‌های غیرقانونی آمریکا نزدیک شده و باتوجه به آن، ابراز امیدواری می‌کند که این فرآیند در دولت سیزدهم تکمیل شود. اما شاید بتوان یکی از مهم‌ترین قسمت‌های آخرین گزارش ظریف به مجلس را، اذعان او به یک بی‌توجهی خسارت‌بار درباره ظرفیت‌های مقابله‌ای با تحریم‌های دولت وقت آمریکا به ریاست ترامپ دانست. وزیر امور خارجه سابق در بخش پایانی این گزارش نوشت: «اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یک‌سو با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیرشدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران –به شمول شعب خارجی شرکت‌های آمریکایی– بهره برده بودیم، هم دوستان‌مان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهایمان نمی‌کردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی سرمایه‌داران جهانی –از جمله در داخل آمریکا– مواجه می‌شد. فقط نیاز بود همدل و هم‌صدا از همه امکانات برای اجرای بهینه سیاست کشور در پذیرش برجام استفاده می‌کردیم.» این تجربه تلخ که البته به بهای سنگینی هم به دست آمد زمینه‌ساز تغییرات جدی در سیاست‌های کلان دیپلماسی ایران شد. دولت سیزدهم از همان روزهای اول مدعی بود که برخلاف دولت گذشته رویکرد «نگاه متوازن به شرق و غرب» را در سیاست خارجه دنبال خواهد کرد. یکی از محورهای اصلی این نگاه متوازن را می‌شود در تلاش دولت برای احیای روابط با ابرقدرت شرقی جهان دید. چین یکی از کشورهایی بود که پس از برجام و با این امید که قرار است شرکت‌های اروپایی برای سرمایه‌گذاری‌های سنگین به ایران سرازیر شوند، تقریبا از سوی دولت یازدهم مورد بی‌‌توجهی قرار گرفت و توسعه سطح روابط دوجانبه تهران-پکن، متناسب با ظرفیت‌های موجود و البته باوجود اظهار تمایل طرف چینی، از دستور کار اصلی دولت حسن روحانی کنار گذاشته شد. پیش‌تر در «فرهیختگان» در گزارشی با عنوان «در هتل رئیس‌جمهور چین چه گذشت؟» که در تاریخ ۲۷ آذرماه ۱۴۰۱ منتشر شد، به ماجرای سفر رئیس‌جمهور چین به ایران در سال ۱۳۹۴ و استقبال نه‌چندان گرم مقامات کشورمان از شی‌جین‌پینگ و صدمات ناشی از آن برخورد سرد پرداخته بودیم. این کیفیت پایین استقبال از رئیس‌جمهور چین و هیات عالی‌رتبه‌ای که به تهران آمده بود را تقریبا می‌شود تحت تاثیر علاقه دولت وقت به راهبردی کردن رابطه با غرب، بدون توجه کافی به برخی نشانه‌ها دانست. نشانه‌هایی که بیش از هرچیز نگرانی کارشناسان درباره حسن نیت غربی‌ها و ضمانت اجرای وعده‌های آنان درباره روابط تجاری و اقتصادی‌شان با تهران را برانگیخته بود. نگرانی‌هایی که البته چندان از سوی دولت یازدهم مورد توجه قرار نگرفت و خوشبینی‌های بیش از اندازه به دولت‌های غربی تا مدت‌ها به یکی از اصلی‌ترین موانع گرم شدن روابط ایران و چین تبدیل شده بود. 
دولت سیزدهم با توجه به این تجربه تاریخی از همان شهریورماه 1400 که کابینه شروع به کار کرد حداقل در مقام حرف و بعد از آن برون‌داد رسانه‌ای برنامه‌ریزی‌های مرتبط با روابط خارجی دو و چندجانبه ایران، تلاش کرد یخ این رابطه را آب کند. سفر سال گذشته ابراهیم رئیسی به پکن و استقبال مقامات چینی از توسعه روابط با ایران را می‌توان از نشانه‌های اصلی آغاز فرآیند بازسازی روابط بین دو کشور دانست. اما روی دیگر سیاست نگاه متوازن، توجه بیشتر به رابطه با همسایگان است. مساله‌ای که دستگاه دیپلماسی دولت هم در مقاطع مختلف علاوه‌بر سیاستگذاری برای آن، در فضای رسانه‌ای هم بر آن تاکید کرده و می‌کند. در یکی از جدی‌ترین اقدامات صورت‌گرفته در چهارچوب این سیاست‌های منطقه‌ای و همسایگی، در واپسین روزهای سال 1401، شاهد اتفاقی تاریخی بودیم. جمهوری اسلامی ایران و عربستان‌سعودی تصمیم گرفتند ارتباطات دیپلماتیک دوجانبه را بعد از هفت سال قطعی روابط از سر بگیرند. توافقی که خود زمینه‌ساز توسعه روابط دوجانبه و چندجانبه ایران با ده‌ها کشور دیگر خواهد شد. کشورهایی که در این هفت سال به تبعیت از عربستان‌سعودی شمشیر را برای ایران از رو بستند اما حالا قدرت تعیین‌کنندگی و اثرگذاری تهران بر تک‌تک تحولات منطقه را درک کرده‌اند و تصمیم به بازگشت گرفته‌اند. نشانه‌های این تصمیم برای بازگشت را هم در دو ماه اخیر به‌صورت مکرر می‌توان در ادبیات و پیام‌‌های مقامات کشورهای عربی و اسلامی در مواجهه با مقامات کشورمان ملاحظه کرد. در آخرین اتفاق مرتبط با این توافق در فضای سیاست خارجی و روابط کشورهای منطقه با ایران هم می‌توان به زمزمه‌های مطرح‌شده درباره تصمیم تهران و قاهره برای برقراری مجدد روابط دوجانبه اشاره کرد. با بازگشت کشورهای مهم و بازیگران اثرگذار منطقه به پازل جامع سیاست خارجی ایران حتما ظرفیت‌های سیاسی و اقتصادی گسترده و جدیدی در منطقه برای کشور ایجاد خواهد شد. یکی از فرصت‌های جدی‌ای که شرایط ژئوپلتیک خاص ایران برای ما فراهم می‌سازد فرصت ترانزیتی‌ای است که جغرافیای ایران دارد. درحالی‌که دولت‌های غربی از طریق تغذیه جریانات اپوزیسیون، با دمیدن در آتش التهابات پاییز 1401، به دنبال ناامن جلوه دادن ایران و درنهایت پیگیری پروژه منزوی کردن نمایندگان دیپلماتیک تهران در پایتخت‌های سراسر دنیا بودند، جامعه ایران با پس زدن جریانات ضدایرانی، منافع ملی و برقراری دوباره امنیت در شهرهای کشور را به هر گزینه دیگری ترجیح داد. با برقراری دوباره امنیت در خیابان‌های ایران، همان‌طور که در بالا هم مورد اشاره قرار گرفت، پروژه منزوی کردن ایران به کلی شکست خورد. پروژه‌ای که قرار بود در ادامه مأموریت تعیین‌شده، دور زدن ایران و ایجاد مسیرهای ترانزیتی جایگزین را هم به نتیجه برساند اما بعد از برقراری ثبات دوباره در شهرهای کشور، دولت با قدم برداشتن در مسیر باز شدن گره‌های باقی‌مانده چندین ساله در مسیر تکمیل راهگذر شمال-جنوب، تصمیم گرفت مسیر کوتاه باقی‌مانده برای تکمیل این ابرپروژه استراتژیک را با امضای توافقنامه‌ای که امروز به نتیجه رسید تعیین‌تکلیف کند. کریدوری که با تکمیلش، در بلندمدت، شاهد احیای نقش ایران به‌عنوان شاهراه ترانزیتی منطقه و به نوعی «چهارراه ترانزیتی دنیا» خواهیم بود.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط