شنبه 10 آذر 1403 - 10:18

کد خبر 646332

یک‌شنبه 08 مهر 1403 - 19:57:00


ایران در استراتژی‏‌های منطقه‏‌ای خود تجدیدنظر می‏‌کند


هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

رحمن قهرمان‌پور، تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه معتقد است که تحولات اخیر در لبنان در امتداد جنگ ۱۱ ماهه در غزه، بر محاسبات ایران در خصوص تحولات منطقه اثر جدی بر جای خواهد گذاشت.
این تحلیل‌گر مسائل منطقه می‌گوید که تجربه جنگ ۲۰۰۶ لبنان نشان داده‌است که ایران مدتی صبر می‌کند و بعد از آن به تدریج تلاش می‌کند تا قدرت منطقه‌ای خود را بازسازی کند. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «هم‌میهن» را با رحمن قهرمان‌پور، تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه مطالعه می‌کنید.

‌آیا حمله گسترده اسرائیل به جنوب لبنان و آسیب دیدن ارکان حزب‌الله، تاثیری بر محاسبات ایران در خصوص بحران جاری در خاورمیانه بر جای خواهد گذاشت؟

تردیدی وجود ندارد که این رویدادها تاثیرگذار است. اساساً سیاست خارجی بر مبنای چنین محاسباتی تعیین می‌شود. هر اتفاقی که رخ می‌دهد و واکنش‌هایی که بازیگران نشان می‌دهند در لایه‌های مختلف از لحاظ نظامی، اطلاعاتی، فناوری و سیاسی ارزیابی می‌شود و طبیعتاً سیاست‌گذاران در محاسبات خودشان این متغیرها را در نظر می‌گیرند. اگر به جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶ بازگردیم، آن جنگ هم تاثیر خود را بر رویکرد حزب‌الله و رویکرد اسرائیل بر جای گذاشت. رویداد ۷ اکتبر هم تاثیر خود را گذاشت و قطعاً تحولات اخیر لبنان هم تاثیرات خود را خواهد داشت.

جنگ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا به امروز استمرار پیدا کرده‌است و تقریباً طولانی‌ترین جنگ پس از جنگ ایران و عراق در منطقه است که در دوران معاصر رخ داده‌است. استراتژی نظامی اسرائیل از ۱۹۶۷ تا جنگ یوم کیپور تا درگیری‌ها لبنان، همواره مبتنی بر جنگ‌های کوتاه‌مدت و رعدآسا (Blitzkrieg) بود، اما این نخستین بار است که اسرائیل چنین جنگ مستمر و طولانی‌مدتی را تجربه می‌کند. این موضوع برای استراتژیست‌های نظامی یک متغیر بسیار مهم است. تا به امروز فرض بر این بود که ارتش و جامعه اسرائیل توانایی یک جنگ طولانی‌مدت را ندارد و این مسئله بر محاسبات بازیگران منطقه تاثیرگذار خواهد بود.

‌فکر می‌کنید این اثر به طور خاص در مورد ایران چه باشد؟ فکر می‌کنید چه گزینه‌هایی در ادامه برای ایران محتمل است؟

هر گزینه و توصیه و تجویزی مبتنی بر توصیف و سپس تحلیل است. گزینه‌ها جدای از امکانات، اختیارات، توانایی‌ها و محدودیت‌های یک بازیگر نیست. ممکن است در حالت آرمانی بازیگران بخواهند کارهایی را انجام دهند، ولی در میدان واقعیت، این امکانات، توانایی‌ها و مقدورات است که تعیین‌کننده گزینه‌های عملی هستند. اینکه این تحولات چه تاثیری بر ایران باقی می‌گذارد، باید این اثرات را بر اثرات کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت تقسیم کنیم. تجربه رفتار ایران در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ نشان می‌دهد که ایران معمولاً در چنین مواقعی خویشتن‌داری می‌کند و بعد شروع به بازسازی یا احیای گروه‌های نیابتی خودش و بهبود قدرت منطقه‌ای خودش می‌کند.

در جنگ ۲۰۰۶ هم مشاهده کردیم که به‌‌رغم ضرباتی که حزب‌الله به اسرائیل وارد کرد و ضرباتی که خورد، ایران صبر کرد که اوضاع عادی شود و پس از آن بازسازی خودش را شروع کرد. تردیدی وجود ندارد که هیچ وقت دو موقعیت کاملاً مشابه یکدیگر نیست و وضعیت کنونی با وضعیت سال ۲۰۰۶ متفاوت است.

به نظر من نخستین اثر این تحولات این است که ایران در نگاه خودش به مسائل منطقه‌ای تجدیدنظر خواهد کرد. اما اینکه دامنه و عمق این تجدیدنظر تا چه حدی خواهد بود، یک مسئله بسیار مهم و تعیین‌کننده است. از این واقعیت که ایران تجدیدنظری در راهبردها و دیدگاه خود داشته باشد، مهم‌تر این است که واقعیت‌های میدانی موجود چه امکاناتی را در اختیار ایران قرار می‌دهد. یک سیاست‌گذار و یک تصمیم‌گیر برای اینکه مسیر سیاست خارجی و تصمیم‌ها را تغییر دهد، راه ساده‌ای در پیش رو ندارد. فشار داخلی و تحولات بین‌المللی مسائل تاثیرگذاری هستند و اینکه اگر ایران سیاست خود را تغییر دهد، نتیجه آن و تبعات آن بر رفتار غرب با اسرائیل چگونه خواهد بود.

ایران در رویکرد خودش به مقاومت از تجربه یک سال گذشته استفاده خواهد کرد، اما اینکه شکل این بازنگری و تجدیدنظر یا احیای قدرت‌های نیابتی چگونه باشد، هنوز مشخص نیست و نمی‌توان پیش‌بینی کرد. در شرایطی که امروز بحران به صورت مستمر رخ می‌دهد، ارزیابی قطعی از آینده بسیار مشکل است، چراکه افراد درگیر احساسات هستند و نمی‌توان فارغ از احساساتی اعم از نگرانی، خشم، ترس و اضطراب فضا را تحلیل کرد. برای اینکه بدانیم تحولات کنونی چه تاثیر بلندمدت و میان‌مدتی بر رفتار و رویکرد ایران بر جای می‌گذارد باید ببینیم ارزیابی مقام‌های سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی چیست و چه تصمیمی در مورد آینده گرفته‌خواهد شد.

‌شما در جواب‌ها به دو سوال قبلی، دو نکته را اشاره کردید. اول اینکه اسرائیل برای نخستین بار است که یک جنگ بلندمدت را پشت سر می‌گذارد و در جواب سوال دوم هم گفتید که ایران ممکن است صبر کند و بعداً دوباره واکنش خود را به تدریج انجام دهد. این موضوع یک عدم تقارن ایجاد می‌کند. در حالی که یک طرف به شدت نیروهای تهاجمی خود را به کار می‌گیرد و طرف مقابل وارد عمل نمی‌شود. فکر می‌کنید این عدم تقارن در استفاده از نیروهای تهاجمی چه تاثیری بر موازنه قوا در منطقه بر جای بگذارد؟

بحث موازنه قوا یک مبحث مفصلی است. برخی از دوستان خیلی ساده‌انگارانه و تقلیل‌گرایانه به این موضوع نگاه می‌کنند. موازنه قوا محدود به حوزه نظامی نیست. زمانی که از موازنه قدرت حرف می‌زنیم، نخست باید قدرت را تعریف کنیم. قدرت که یک بُعد ندارد، طبیعتاً هر طرفی قصد ایجاد موازنه داشته‌باشد در کنار قدرت نظامی به قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، قدرت اطلاعاتی، فناوری و ابعاد مختلف قدرت نیاز دارد.

همه اینها در کنار یکدیگر موازنه ایجاد می‌کند. اینگونه نیست که اگر طرفی بخواهد موازنه ایجاد کند، فقط در یک بُعد از توانایی خودش که مزیت نسبی است، تمرکز کند و انتظار داشته‌باشد که طرف مقابل تهدیدش را معتبر بداند. این مسئله مهمی است. رکن اصلی بازدارندگی، وجود یک تهدید معتبر است. اعتبار این تهدید از کجا می‌آید؟ این اعتبار فقط ناشی از اظهارات علنی و رسانه‌ای نیست، طرف مقابل ابزارهای مختلف، نهادهای متنوع امنیتی، اطلاعاتی، جاسوسی و نظامی دارد. این نهادها هستند که تشخیص می‌دهند تهدید دشمن معتبر است یا نه. ممکن است که شما احساس کنید تهدیدی که کرده‌اید معتبر است، اما مهم ارزیابی طرف مقابل است.

به همین دلیل در بازدارندگی همواره بحث اطلاعات غیرمعتبر (Misinformation) مطرح است. مثلاً طرف مقابل اطلاعات غلط بدهد، تله اطلاعاتی بگذارد و خود را ضعیف‌تر نشان بدهد، یعنی به غلط خود را ضعیف‌تر از آنچه هست نشان بدهد و یک طرف در دام شناختی گرفتار شود و ارزیابی‌اش از توانایی دشمن، کمتر یا بیشتر از واقعیت باشد. بازدارندگی فقط اینگونه نیست که وقتی دشمن ۱۰ نفر را کشت ما ۱۱ نفر را بکشیم که بازدارندگی ایجاد شود.

هر طرف به صحنه نگاه می‌کند، توانایی‌های خود را ارزیابی می‌کند؛ اقتصاد، جامعه، توانمندی‌های نهادهای امنیتی و عرصه بین‌المللی هستند که در مجموع قدرت یک کشور را می‌سازند. اینگونه نیست که بتوانیم بگوییم قدرت یک کشور انحصاراً در یک حوزه مانند حوزه اطلاعات و امنیت است و دیگر حوزه‌ها تاثیرگذار نیست. هیچ طرفی نمی‌تواند ضعف‌های اطلاعاتی و اقتصادی را صرفاً با توانمندی نظامی جبران کند.

وقتی در توصیف جنگ سرد از توازن قوا بین آمریکا و شوروی صحبت می‌شود، فرض بر این است که در این دوران هیچ یک از دو طرف مشکل عمده اقتصادی یا اجتماعی ندارند و با طیب خاطر روی قدرت نظامی کار می‌کنند.

‌من نمی‌گویم تساوی و برابری در قوای طرف‌ها در منطقه وجود دارد، سوال من مشخصاً این بود که اسرائیل در حال حاضر از تمامی منابع قدرت خودش، از جمله اقتصادی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، دیپلماتیک و حتی حیثیت بین‌المللی مایه می‌گذارد و صرف این جنگ می‌کند. این مصرف کردن مداوم منابع قدرت چه تاثیر بلندمدتی بر منطقه بر جای می‌گذارد؟

تردیدی وجود ندارد که تبعات عمیقی خواهد داشت. اما اینکه این تاثیرات دقیقاً چه چیز است، الان نمی‌شود به صورت دقیق تمییز داد، چراکه ممکن است در همین روزها شاهد تحولات جدیدی باشیم. متاسفانه نظام بین‌الملل هم واکنشی نشان نمی‌دهد. اسرائیل در طول نزدیک به یک سال گذشته افزون بر ۴۱ هزار نفر از شهروندان غزه را به طور وحشیانه کشته‌است و در سراسر جهان جوامع به این اقدامات اعتراض کرده‌اند. اما جامعه جهانی و بلوک قدرت نظام‌های لیبرال دموکراسی در نظام بین‌الملل هم جز برخی اعتراض‌های منفرد، واکنش چندانی نشان نداده‌است.

وقتی توان دو طرف را ارزیابی می‌کنیم، باید در نظر بگیریم که اسرائیل یکی از محدودیت‌هایی را که دیگر کشورها با آن مواجه هستند، یعنی واکنش جامعه بین‌المللی، در مقابل خود نمی‌بیند. در عملیات وعده صادق هم مشاهده کردیم که حتی برخی کشورهای منطقه، از جمله اردن و حتی گفته می‌شود عربستان سعودی هم به آمریکا و به تبع آن اسرائیل در رهگیری و انهدام موشک‌ها و پهپادهای ایرانی کمک کردند. نهایتاً اینکه هرچند اسرائیل از منابع خود استفاده می‌کند، اما در عین حال گویی محدودیتی هم از نظر جامعه جهانی در مقابلش ایجاد نمی‌شود و در عین حال هر چه از منابع خود استفاده می‌کند، منابع جدیدی برای او تامین می‌شود.
 
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط