شنبه 21 اردیبهشت 1404 - 05:14

کد خبر 64972

دوشنبه 01 خرداد 1402 - 16:01:00


تحریم انتخابات را براندازی می‌دانم


صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشارش در آخرین خبر به معنای تایید آن نیست

الهه قاسمی| در شرایطی که برخی از اصلاح‌طلبان با دو رویکرد تحریم انتخابات و مشارکت به صورت مشروط از حضور خود در انتخابات صحبت می‌کنند، به سراغ سید حسن رسولی از اعضای پنجمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و از افراد نزدیک به محمدرضا عارف رفتیم تا با او در این باره به صحبت بپردازیم. او که تحریم را براندازی می‌داند وتاکید دارد که اصلاح‌طلبان انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراها دوره گذشته با علم به باخت در انتخابات شرکت کرده و رویکرد تحریم را انتخاب نکردند. البته او برای افزایش مشارکت در امر انتخابات پیشنهادهایی را هم مطرح کرد و تقویت و ساماندهی جریان میانه‌ای با ترکیب ناراضیان جریان اصلاحات و اصولگرا را با پیشتیبانی احزاب فراگیر راهبردی برای قوام عرصه سیاسی عنوان کرد. مشروح این گفت‌وگو به شرح زیر است.


 با عرض سلام و احترام از وقتی که در اختیار روزنامه «صبح‌نو» قرار دادید. به عنوان اولین سوال، برنامه فضای انتخاباتی امسال را چگونه می‌بینید و برای تحقق مشارکت چه اقداماتی باید صورت گیرد؟
در ابتدا باید بگویم که من حسب سوابق، عمر کاری‌ام را در حوزه سیاست داخلی، در ستاد وزارت کشور و هم در بخش‌های عملیاتی و اجرایی آن از فرماندار، شهردار، معاون استاندار، استاندار و معاون وزیر کشور صرف کردم، لذا نسبت به مقوله انتخابات نظر کارشناسی خودم را می‌گویم.
انتخابات در ۴۴ سال گذشته، در قوانین موضوعه اجرایی و نظارتی انتخابات و در کلام حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری نقش کاملا تقویتی، برانگیزاننده و مشارکت‌جویانه داشته است، به عبارتی شاخص شرکت در انتخابات در هر مقطعی برای تحلیل‌گران حوزه‌های سیاسی ایران، معیارها و سنجه‌های بسیار مهمی در ارزیابی رضایت عمومی مردم و از یک طرف مقبولیت سیستم سیاسی کشور ما داشته و دارد. طی بیش از چهار دهۀ گذشته اگر به فراز و فرودهای رفتار انتخاباتی مردم دقت کنیم؛ با نکاتی مواجه می‌شویم که بررسی آنان از اهمیت بالایی برخوردار است و اوج مشارکت مردم را در رفراندوم جمهوری اسلامی در سال ۵۸ شاهد بودیم.
اولین لازمه تحقق مشارکت حداکثری در هر دوره‌ای از انتخابات، به میزان رضایتمندی افکار عمومی از نحوه حکمرانی وقت کشور و میزان امید مردم به آینده بستگی دارد، که به هر میزانی که این احساس رضایت و امید به آینده بیشتر می‌شود، نظام سیاسی کشور از اعتبار و سرمایه اجتماعی بالاتری برخوردار می‌شود، بنابراین نرخ مشارکت در انتخابات در وهلۀ اول برخاسته از انگیزه‌ها، تمایلات و رفتار رأی‌‌‌دهندگان در هر انتخاباتی است.
درجه آزادی انتخابات، مؤلفه دوم تاثیرگذار در این حوزه است که به معنای دامنه اختیار انتخاب‌کنندگان بوده و هر چقدر در ویترین اسامی داوطلبین انتخاباتی مجلس یا ریاست‌جمهوری تنوع دیدگاهی بیشتری داشته باشیم، قدرت انتخاب برای رأی‌دهندگان افزایش پیدا می‌کند.

این درجه آزادی شامل انتخاب‌شوندگان هم می‌شود، انتخاب‌شوندگان هم متأثر از درجه آزادی انتخابات در شرایط متفاوتی قرار می‌گیرند. من اینجا فقط نمی‌خواهم روی نظارت استصوابی متمرکز شوم، ضمن اینکه این را عامل بسیار مهم و تعیین‌کننده می‌دانم؛ اما زمانی که فیلتر نظارتی بازتر صحنه را آرایش می‌دهد، درجه آزادی هم برای انتخاب‌کنندگان یعنی عموم مردم و هم برای انتخاب‌شوندگان بیشتر می‌شود.
تلاش احزاب، جریانات و جناح‌های سیاسی کشور مؤلفه سوم در این حوزه است که هرچقدر که نشاط و تحرک سیاسی در بین احزاب و جریانات سیاسی بیشتر باشد، به موضوع رقابت در عرصه عمومی بیشتر پرداخته شده و این مسأله در جهت تشویق و ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات مؤثر است.

 اگر این سه مؤلفه با درصدهای بالا در کشور محقق شود، چه اتفاقی در امر انتخابات صورت می‌گیرد؟
نظارت استصوابی از سال ۷۰ و از انتخابات دوره چهارم از منظر حقوقی و قانونی یک متغیر بسیار تعیین‌کننده بود و از منظر واقعی حتی پس از انتخابات مجلس هم با همین نظارت استصوابی، انتخابات‌هایی را داشتیم که با مشارکت بسیار بالا محقق شدند. مثل انتخابات سال ۷۸ مجلس ششم که نظارت استصوابی و ترکیب نسبتا ثابت شورای نگهبان وجود داشت؛ اما چهره اصلاح‌طلبی مثل بهزاد نبودی تأیید و حتی نائب رئیس مجلس هم می‌شود، ولی در انتخابات بعدی با همین نظارت استصوابی، رد می‌َشود. بنابراین نظارت استصوابی در ساختار حقوقی نظام انتخاباتی معنا دارد؛ اما در ساختار واقعی یک حالت سیالی داشت.
مثال دیگری می‌زنم که خیلی به شورای نگهبان ارتباطی ندارد. سال ۸۲ که من بعد از معاونت وزارت کشور، استاندار خراسان بودم و نظارت بر انتخابات شورای شهر هم با مجلس ششم اکثریت اصلاح‌طلب به ریاست آقای کروبی و دوستان همفکر ما بود، مشارکت در تهران به حدود ۱۴ درصد رسید. همه هم تأیید شدند، نهضت آزادی‌ها هم که معمولا رد می‌شدند، تأیید شدند، ولی مردم به دلیل آن فقدان انگیزه سیاسی شرکت نکردند، لذا آقای تاج‌زاده که آن زمان از تهران داوطلب شده بود، نفر اول علی‌البدل شد. در نتیجه می‌خواهم بگویم این‌طور نیست که حتی اگر سیستم نظارتی و بررسی صلاحیت باز باشد، حتما با مشارکت مردم مواجه شویم. مؤلفه انگیزه مردمی به هر دلیلی پایین باشد، در نتیجه نهایی خودش را نشان می‌دهد و بالا بودن هر کدام از ضریب این متغیرهای سه‌گانه به تنهایی کفایت نمی‌کند.
اگر بخواهیم شرایط امروز را بسنجیم، نیازی نیست تحلیل سیاسی و جامعه‌شناختی انجام دهید، کافی است لیست خرید دی‌ماه پارسال را با لیست خرید امروز مقایسه کنیم. با تورمی که در حوزه مواد غذایی به وجود آمده است، اگر رضایت مردم را شرط لازم مشارکت بدانیم، مشارکت نسبت به ۱۴۰۰ و به طریق‌اولی نسبت به سال ۹۸، در حال حاضر پایین‌تر خواهد بود.

 با توجه به دو انتخابات پیش‌رو، باید چه اقداماتی را انجام دهیم که شاهد انتخابات پرشوری باشیم؟
ما در اسفند سال ۱۴۰۲ دو انتخابات داریم که هر دو به نظر من مهم است، یک انتخابات خبرگان است که ستون فقرات نظام سیاسی کشور و دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره دوازدهم است که یکی از قوای سه‌گانه محسوب می‌شود. تاکنون رهبری در سخنرانی خود در مشهد چند گزاره را به عنوان راهبرد مطرح کرده‌اند. عمده مطالباتشان افزایش مشارکت و برگزاری انتخابات پرشور و رقابتی است؛ اما از ناحیه‌های مختلف هنوز، علامت امیدوارکننده‌ای را دریافت نمی‌کنیم. حداکثر چیزی که به ذهنم می‌آید، همین عکسی است که آقایان قالیباف با آقای لاریجانی و آقای ناطق گرفتند و یک اشاره کوتاهی که آقای حداد عادل داشتند که باید نیروهای انقلابی به تعبیر خودشان، اصولگراها باید برای انتخابات آماده شوند.
از منظر تحلیلی شما، برنامه جریان‌ها برای بحث انتخابات بر چه مسأله‌ای استوار شده است؟
جریان اصولگرا به معنای عام آن همواره از رانت عبور از گردنه صلاحیت‌‌ها برخوردار بودند و اکنون هم کمترین دغدغه نسبت به بررسی صلاحیت‌ها دارند. طبیعتا آنها دو دغدغه بیشتر ندارند، یک دغدغه آنها رقابت‌های درون جریانی و دیگری تجهیز و تشکیل سازمان رأی است که چگونه از مردم رأی بگیرند. نهایتا اگر وضع فعلی ادامه داشته باشد، من در حوزه مشارکت پرشور مردم، حضور پرنشاط و باانگیزه جریانات سیاسی غیراصولگرا و نیز در حوزه درجه آزادی انتخابات از منظر رسیدگی به صلاحیت‌ها، به صورت واقع‌بینانه فعلا علامت امیدوارکننده‌ای را مشاهده نمی‌کنم. البته تجربه من ثابت کرده، تحولات حوزه سیاست داخلی ایران خیلی پیچیده و عجیب و غریب است؛ یعنی با هیچ جامعه‌ای قابل مقایسه نیست.
ممکن است در آینده مثلا دو علامت معنادار در این حوزه از طرف نظام به جامعه سیاسی ایران داده شود.  اول در سطح شورای نگهبان دوم اینکه سردار وحیدی، وزیر کشور بعد از صحبت‌های رهبری در مشهد اعلام کردند که ردصلاحیت‌شده‌ها هم ثبت‌نام کنند، این مسأله نیازمند این است که عنصر سیاسی دیگری در حوزه سیاست داخلی بگوید که بناست انتخابات مجلس متفاوت برگزار شود.
ما انتظار نداریم انتخابات مجلس آتی شبیه مجلس ششم باشد، ولی حداقل شبیه دوره دهم باشد. در دوره دهم با همین نظارت استصوابی در تهران لیست بستیم، در مجلس دهم همه ما را کنار زدند، ولی اینقدر تَه آن ماند که می‌توانستیم لیست ببندیم؛ اما در انتخابات مجلس یازدهم اصلا نتوانستیم لیست ببندیم و در انتخابات ریاست‌جمهوری فعلی، حتی یک نفر هم از داوطلبین ما نبود.
این موضوع مستلزم این است که حاکمیت در هسته مرکزی خودش بپذیرد که شرایط برآمده از انتخابات سال ۹۸ در مجلس فعلی و شرایط برآمده از انتخابات ۱۴۰۰، یعنی یکدست شدن حکومت برخلاف مدینه فاضله‌ای است که باورمندان به منافع حاکمیت یکدست، آن را تبلیغ می‌کردند و عملا تجربه موفقی نبوده است.
جامعه ایران، جامعه سیاسی است؛ اما تحزب ما ضعیف است، ولی تک‌تک مردم ایران سیاسی هستند، چهار سال در سیاست و علامت‌هایی که دریافت می‌کنند باید واضح و شفاف باشد و با علامت و نشانه‌های دوپهلو مبتنی بر عملکرد گذشته اتفاقی نمی‌افتد.
فرض کنیم اتفاقی در بررسی صلاحیت‌ها نمی‌افتد و قرار است روی همان پاشنه بچرخد، این شرایط کاملا ناپایدار است. در این شرایط پرتنش و مملو از 
عدم اطمینان در همه حوزه‌ها، مردم در حالت اضطراب هستند، یعنی در جایی زلزله آمده و خانواده‌‌ها به فکر نجات زن، بچه، پدر و مادر هستند و برویم آنجا درباره مقوله انتخابات صحبت کنیم، آنها هشت‌شان گِروی نه‌شان است. بنابراین اگر اتفاق مجاب‌کننده‌ای در جهت عرصه پیش‌روی انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی منتهی بر آن سه حوزه‌ای که عرض کردم نیفتد، شرایط تغییر نمی کند.

برنامه جریان اصلاحات برای امر انتخابات چیست و چه اقداماتی در این حوزه انجام داده‌اند؟ از طیف آقای روحانی اطلاعی دارید، اقداماتی را شروع کرده‌اند؟
تاکنون در عرصه ملی، جریان اصلاحات تا جایی که من به عنوان عضو شورای فعلی و قبلی آن در جریان هستم، هنوز به یک راهبرد مشخصی نرسیده است. جریان میانه آقای روحانی و اصحابش هستند، باز من اطلاعی ندارم.

 در شرایط فعلی در امر انتخابات دو رویکرد در اصلاح‌طلبان وجود دارد، یکی امثال آقای خاتمی که باز هم بحث را بر تغییر از صندوق رأی و بحث قانونی آن می‌دانند و یک‌سری از دوستان که بر بحث تحریم تأکید دارند، کدام رویکرد سنگینی بیشتری دارد و تحلیل شما نسبت به این دو رویکرد کدام است؟
پاسخ دادن به این سوال، مستلزم این است که ما یک تصویری از عرصه سیاسی امروز ایران، حداقل با یک نگاه جامعه‌شناختی و در سطح کلان ارائه کنیم و بعد به این سوال پاسخ دهیم. آنچه که ما در خیابان، فضای مجازی و در عرصه کنش‌گری سیاسی می‌بینیم، درحقیقت امروز، یک طرف با کمال تأسف قطب براندازان به معنای عام و در مقابل آنان، حافظان وضع موجود هستند. نیروی سومی که در وسط این دو جریان کم‌رمق‌تر است، حافظان انقلاب اسلامی و قانون اساسی و به معنای واقعی، حافظان امنیت و استقلال کشور هستند. اصلاح‌طلب و اصولگرا در این دسته قرار می‌گیرند.
این طیف وسط که منِ اصلاح‌طلب هم در این طیف هستم و در مقام مقایسه با آن دو نیرو، فوق‌العاده ضعیف هستیم، چون جریان اصلاحات امروز از نظر جریان برانداز منکوب است، تخطئه می‌شود و مورد سوال قرار می گیرد.  امروز از من عضو شورای شهر در دوره پنجم می‌پرسند، ما به تو رای دادیم، چه کار توانستید انجام دهید؟ از خانم سلحشوی که نماینده مجلس دهم بوده، می‌پرسند مجلس دهم که نسبت به مجلس یازدهم آزادتر بود، چه شد؟ جریان وسط که با ادبیات توهین‌آمیز از منظر براندازان، وسط‌بازان و از منظر حاکمیت، براندازان نام می‌گیرند، در این فضای دوقطبی بدترین وضعیت را دارند.
من یادم است، انتخابات دوره اول شوراها، استاندار لرستان بودم که برگزار کردم، خدا می‌داند ما یک نفر را ردصلاحیت نکردیم، در انتخابات مجلس هفتم در مشهد، با آقای قاضی‌زاده‌هاشمی مناظره‌ای هم برگزار کردیم، یک نکته‌ای را خودش گفت که آزادی انتخابات به معنای آن است که نه‌ تنها برای ما اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، بلکه آزادی انتخابات برای همه سلایق وجود داشته باشد.
در مردمی بودن انقلاب، دشمن‌ترین دشمنان ما اذعان دارند انقلاب امام (ره)، انقلاب مردمی بوده است. در این شرایط برای آینده ایرانی که داریم در آن زندگی می‌‌کنیم، نمی‌توانیم دوباره دنبال نظام‌سازی مجدد برویم، آن‌طور که براندازان ادعا دارند  و  من نمی‌توانم طرفدار این حرف های ضدنظام آن باشم.
من هم به لحاظ خاستگاه فکری و هم به لحاظ خاستگاه نسلی انقلابی و ناراضی از وضع موجود، با همۀ انتقاداتی که به آن دارم؛ نمی‌‌توانم  به تضعیف نظام جمهوری اسلامی رضایت بدهم. بنابراین من فکر می‌کنم شکل‌گیری مجدد ندای میانه، شما هر چه می‌خواهید اسم آن را بگذارید، ندای میانه نه میانه اصلاح‌طلب و اصولگرا، ندای میانه که امروز منکوب است و صدایش شنیده نمی‌شود و من نجات ایران را در اصلا‌حات می‌بینم.
بنابراین، من فکر می‌کنم که چه در حوزه برگزاری انتخابات آزاد بر مبنای آن سه مؤلفه و چه در سطح کلان، تعدیل نگاه نسبت به اصلاح‌طلبان باید اجرایی شود و برای عملیاتی کردن حرف‌‌هایی که رهبری در مشهد اشاره داشتند، باید علامت‌های مثبتی از قبیل تغییر تعادل‌بخش ترکیب شورای نگهبان، گشایشی در اقتصاد و معیشت مردم، تصمیم درست در حوزه های فرهنگی و اجتماعی، گشایش سیاسی داده شود تا من عنصر سیاسی بتوانم شما جوانان را به عرصه انتخابات دعوت کنم.

صحبت شما در راستای مشارکت است یا بحث تحریم؟
من اصلا تحریم نمی‌کنم، تحریم را براندازی می‌دانم، ما در انتخابات اخیر ۱۴۰۰، انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراها را داشتیم و در شوراها، لیست داشتیم با علم اینکه می‌بازیم، اصلا تحریم نکردیم. در انتخابات ریاست‌جمهوری اصلا کسی را نداشتیم که بیاوریم، من در انتخابات شوراها رأی دادم، ولی در انتخابات ریاست‌جمهوری کسی را نداشتم، زمانی شما می‌توانید به انتخابات بروید، ویترین را که باز می‌کنید، امکان انتخاب داشته باشید.
قوت گرفتن جریان میانه به افزایش مشارکت در انتخابات کمک می‌‌کند و این دست جریان میانه نیست، چون جریان میانه از هر دو سوی این دو طیف دارد می‌خورد و ما اصلا ابتکار عمل نداریم و به ما می‌خندند! بنابراین تنها راه انتخابات مشارکتی، اصلاح از درون است، یکی از مهم‌ترین مجراهای اصلاح از درون صندوق رأی است، صندوق رأی؛ یعنی انتخابات مشارکتی، افزایش مشارکت در راستای نه گفتن به براندازان است با اینکه خیلی پرهزینه است، بلکه یک نگاه واقع‌بینانه دلسوزانه است که مردم را بالا ببرد و یک علامت‌هایی در این 10-8 ماهه باقی‌مانده تا انتخابات به جامعه داده شود، مثل کاری که با عربستان شد، چون خودمان در قدرت نیستیم؛ اما نباید نقاط مثبت را نادیده بگیریم. نزدیک صد هزار زندانی آزاد شدند . دست آقای محسنی‌اژه‌ای درد نکند، دست آقای علی شمخانی درد نکند که برای مذاکرات عربستان رفتند که از سه سال پیش شروع شده بود، مدیر پروژه آن آقای ایروانی است که الان در سازمان ملل است.
یعنی افزایش مشارکت منوط به این است که امید در جامعه ایجاد شود، امید عمدتا در حوزه سیاسی است و قدم‌هایی در بخش خارجی آن برداشته و تکمیل شود. عملا بگویند ما با کسی که پرونده محکومیت نداشته باشد به صرف اینکه طرفدار رهبران اصلاحات بوده ردصلاحیت نمی‌کنیم، همه بیایند و آدم‌های وزینی بیایند، چه جوان‌ها و چه میانسالان، ما هم کنار برویم، ولی آدم بتواند برای دفاع از کلیت نظام با رویکرد اصلاحی به افزایش مشارکت کمک کند، وقتی زمینه آن فراهم نیست، کار سخت می‌باشد.

 سوالی که از شما دارم این است که چرا در دوره دوم از روحانی دوباره حمایت شد، در حالی که آقای جهانگیری در عرصه انتخابات حضور داشتند؟
چاره‌ای نبود. من معتقدم اگر نسبت وسیع بین اخلاق و سیاست نباشد، سیاست یعنی حقه‌بازی و هر روز می‌تواند یک مار خوش‌خط و خالی بشود. چرا جریان اصلاحات، از آقای روحانی عبور نکرد؟ تجربه انتخابات ریاست‌جمهوری از سال ۶۰ به بعد که آقای خاتمی رئیس‌جمهور شد، ریاست‌جمهوری هشت ساله است.

 نگاه شما درباره دولت آقای رئیسی به چه صورتی است؟
هشت ساله شدن دولت آقای رئیسی منوط به کسب دستاوردهای رضایت‌بخش عملکردی دوره اول ریاست‌جمهوری ایشان است و اگر در تحقق این مهم موفق نشد، احتمالا دوره وی چهارساله خواهد بود. درحالی‌که آقای قالیباف درک واقعه‌بینانه‌تری نسبت به دولت از مسائل اجرایی کشور دارند. ادبیات گفتاری اعضای دولت  بیانگر آن است که درک کاملی از پیچیدگی‌های اداره امور کشور ندارند.

 آینده اصلاح‌طلبان را چطور می‌‌بینید؟ به سمت رادیکالیسم می‌رود یا به سمت میانه‌روی؟
با تداوم و تشدید تعارضات فی‌مابین ناراضیان و دولتمردان، جریان اصلاحی میانه به دلیل نسبت واگرایانه‌ای که با هر دوطرف دارد، نمی‌تواند نقش تعیین‌کننده ایفا کند.

 یعنی به سمت میانه‌روی می‌رود؟
چاره‌ای نیست، ولو دشوار.

 نظر جنابعالی درباره وضعیت رهبری اصلاحات چیست و برخی از جایگزینی آقای نبوی به جای آقای خاتمی سخن می‌گویند.
من فکر می‌کنم در فضای واقعی همچنان آقای خاتمی نخ تسبیح انسجام جریان اصلاحات است و همچنان در بین اصلاح‌طلبان، اعتماد و اعتبار آقای خاتمی یک ظرفیت انسجام‌بخش است.
شورای اصلاح‌طلبان و جبهه اصلاح‌طلبان که من عضو آن هستم، دقیقا برآیندی از ظرفیت احزاب و اشخاص اصلاح‌طلب در حوزه سیاست‌‌گذاری‌های استراتژیک است، ولی رهبری اصلاحات در کلان برعهده آقای خاتمی است. سازوکار انسجام‌بخش جبهه‌ای بیشتر از این نمی‌توان از آن انتظاری داشت، چون ما ۴۶ نفر عضو جبهه اصلاحات هستیم، ۳۱ حزب دارند و ۱۵ نفر هم از بیرون، هر کدام از این ۴۶ نفر، چه به صفت حقیقی و چه به صفت حقوقی، ضمن اینکه در مجموعه اصلاحات قرار می‌گیرند؛ اما رویکردهای آنها متفاوت است. در گذشته هم همین‌طور بود، جریان اصولگراها هم همین است؛ یعنی سازماندهی جبهه‌ای با سازماندهی حزبی تفاوت دارد.
در یک سازماندهی جبهه‌ای، مهم‌ترین استرس‌ شما باید در حفظ انسجام باشد، اگر ضربه‌‌ای از موضع انسجام‌طلبی، چه آقای خاتمی، چه بهزاد نبوی و چه آقای عارف وارد شود، جبهه از هم می‌پاشد، جریان اصولگرا هم همین است. البته تحزب اسمی مهم‌ترین مشکل دو جریان است.
در دوره اخیر جبهه اصلاحات به این رسیدیم که ما در انتخابات ریاست‌‌جمهوری ۱۴۰۰ نامزد نداریم، یک عده از دوستان مُصر بودند که ما از آقای همتی دفاع کنیم، 3-2 بار هم رأی‌گیری شد، ولی رأی نیاورد؛ اما اگر به جای این ۴۶ نفر احزاب فراگیر بودند، وضعیت بهتری داشتیم. بنابراین می‌خواهم بگویم چه آقای عارف باشند، چه دیگر دوستان، باید تحزب در کشور قوی شود. البته تحمل آقای عارف بیشتر بود، ولی در انتهای دوره ایشان هم بُرید و خیلی کار سختی بود.

آقای عارف از چه مسأله‌ای بریدند؟
اکنون ما هر کاری می‌کنیم نمی‌پذیرند.

در حال حاضر قرار است ریاست جبهه با چه کسی باشد؟
دارد شکل می‌گیرد، هنوز...

 فکر می‌کنید به سمت آقای بهزاد نبوی تمایل داشته باشد؟
من فکر می‌کنم کسی که بخواهد این جبهه پراکنده ۴۶ نفره را اداره کند، باید بیشترین نزدیکی را به معادل نظرات داشته باشد، تا به الان هشت سال آقای عارف بود، من کنار ایشان بودم و بعد به مهندس نبوی رسیدیم، در این ۱۵ نفر که می‌خواهند معرفی کنند، امیدوارم ما نباشیم و از چهره‌های جدید و جوانان انتخاب کنند. من هر چه فکر می‌کنم، چون اداره جبهه، یک ریش‌سفید، اعتبار اجتماعی و سابقه قبلی می‌خواهد. بالأخره بهزاد ۱۳ سال سابقه زندان دارد و کسی است که در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نتوانستند در زندگی شخصی، از نظر اخلاقی و اقتصادی مسأله‌ای پیدا کنند.

 پس به نظر شما بهزاد نبوی می‌شود؟
ایده‌آل من این است، خیلی دارم تلاش می‌کنم که ایشان انتخاب شود.

اگر ایشان نشود، گزینه بعدی آقای عارف هستند؟
بستگی دارد این ترکیب ۱۵ نفره چه کسانی هستند؟

و گزینه‌هایی که مطرح‌تر باشند؟
هنوز نشنیده‌ام و قرار است که این کمیته ۱۵ نفر را مشخص کند و آقای نبوی هم در آن ۱۵ نفر بود. در احزابی که الان هستند، کسی را نمی‌بینم که بتواند آن اعتبار را مثل آقای بهزاد نبوی داشته باشد.

آقای عارف برای ریاست‌جمهوری و مجلس برنامه‌ای ندارند؟
بهتر است این مسأله را از خودشان بپرسید. من الان دیگر سخنگوی ایشان نیستم. با دکتر عارف در ارتباطم و بر اساس برداشت خودم به فرض ادامه وضع موجود، احتمال نمی‌دهم وی مثل گذشته در انتخابات فعال باشد.

بودن ایشان می‌تواند مؤثر باشد؟
بستگی به افق دارد، اگر افق روزنه امیدوارکننده‌ای باشد، عارف و عارف‌ها هم حاضرند وارد صحنه شوند؛ اما اگر افق همینی که هست باشد، حضور ما خیلی تأثیر وضعی در انتخابات آینده نخواهد داشت.

نظر شما درباره شورای میانه‌روها چیست؟ جلساتی بین آقای سیدحسن، آقای ناطق و آقای لاریجانی و روحانی و خاتمی برگزار می‌کنند؟
حتما می‌‌تواند مؤثر باشد، ولی افکاری که من شنیدم، بیشتر تصویرگر آرزوهاست.

این می‌تواند کنش‌گری را گسترش بدهد؟
حتما؛ یعنی آن جریان میانه‌ای که من عرض کردم، حتما مسأله ترکیب، مثلاًافطاری‌ که آقای قالیباف گذاشته بود، با یک وسعت بیشتری، معنا و مفهومش این است که به نقاط قوت گذشته برگردیم، بالأخره امام که خدا رحمتشان کند. آقای یزدی که در مشهد نامزد شد، رأی نیاورد و بلافاصله امام (ره) او را عضو شورای نگهبان گذاشت و وی را حذف نکرد.

‌اگر قرار به لیست دادن از سوی اصلاح‌طلبان شود، امکان دارد با اعتدا‌گرایان مثل تیم آقای لاریجانی یا روحانی لیست مشترک بدهند؟
در حوزه سیاسی هیچ چیزی غیرمحتمل نیست.

فکر می‌کنید این لیست مشترک به کدام طیف نزدیک‌تر است؟
اگر جریان میانه قوام بگیرد، معنایش این است که حوزه اصولگرایان و اصلاح‌طلبانی که وضع موجود را برنمی‌تابند، در یک نقطه مشترک هستند؛ یعنی جلوگیری از تضعیف نظام و در قالب پروژه‌های عملیاتی، یک لیست مشترک ۳۰ نفره برای تهران بدهند که بعد از آن لیست، حاکمیت پشتیبانی کند.
 سیستم سیاسی به نمایندگی از جریان میانه باید زیر پر و بال آن را بگیرد، تقویت‌اش کند تا آرایش فعلی از حوزه براندازی و بانیان حفظ موجود به آرایش دو جناح ریشه‌دار اصولگرایان و اصلاح‌طلبان به یک لیست مشترک، ۵۰ درصدی که این لیست تنها موردنظر نامزدهای ما نیستند؛ مبدل شود؛ اما این جریان میانه اگر وسط این دعوا تقویت شود، یک راه برون‌رفتی برای ایجاد اتحاد است.

 تیم آقای لاریجانی برای انتخابات مجلس امسال می‌آید؟
رفتار افراد سیاسی تحت تأثیر دو عامل است؛ یک عامل، محاسبات فردی و عامل دیگر هم محاسبات جریانی است. پیش‌بینی من این است که اگر وضع موجود ادامه داشته باشد، آقای لاریجانی برای مجلس ثبت‌نام نخواهد کرد؛ اما اگر جریان میانه با آن وسعتی که آرزو می‌کنیم شکل بگیرد، آن وقت یک تکلیف ملی از ناحیه جریان میانه باشد، بعید می‌دانم آقای لاریجانی یا آقای ناطق و جهانگیری نیایند.

یعنی آقای ناطق هم می‌آید؟
اگر جریان میانه شکل بگیرد، به نظرم لیست ۳۰ نفره خواهیم داشت.

 درباره آقای لاریجانی چگونه فکر می‌کنید؟
اکنون آقای لاریجانی جابه‌جایی پایگاه سیاسی پیدا کرده است، یعنی او از منتهی‌الیه جریان اصولگرا به جریان میانه آمده است و به همین دلیل، صلاحیت او رد شد. اگر نمی‌‌آمد، مثل سال ۸۴ نامزد اصلی جریان اصولگرا بود. بنابراین معنا و مفهوم حذف آقای لاریجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری، این است که آقای لاریجانی قائل به یک انسجام ملی است و حاضر نیست مثل سال ۸۴ در سال‌هایی که صدا و سیما بود، وارد بازی‌هایی شود که وزن‌شان کمتر از او باشد.

اصلاح‌طلبان از آقای لاریجانی حمایت می کنند؟
من جریان میانه‌رو را می‌گویم، اگر جریان میانه‌رو شکل بگیرد و بتواند ناراضیان جریان اصلاحات و ناراضیان جریان اصولگرا  را از وضع موجود به خود جذب و سازماندهی کرده  و مورد حمایت و پشتیبانی حاکمیت قرار دهد، این مساله می‌تواند به صحنه‌گردانی جریان میانه کمک کند. البته تمامی این موارد را باید  در کنار هم تعریف کرد و نمی‌توان آن را به تنهایی تحلیل کرد.

ما در مجلس دهم، ائتلاف اصلاح‌طلبان و اصولگرایان را شاهد بودیم، با این شرایط، می‌‌توانیم برای مجلس دوازدهم ترکیب و مدل مجلس دهم را داشته باشیم؟
خیر، این تجربه نفاق‌آلود تکرار نمی‌شود. وقتی شما یک لیست میانه‌ای داشته باشید که اسطوره‌های دو جریان مدعی میانه‌روی که به دنبال نفی وضع موجود و نه به براندازی هستند، در آن حضور داشته باشند، می‌تواند مؤثر باشد؛ چراکه این افراد، شخصیت‌های ملی هستند.

مثلا چه کسی؟
همین کسانی که هر روز یک رنگی هستند، اصالت برای آنها، اصالت قدرت است. مثل فلان نماینده که سال ۹۴ او را در لیست گذاشتیم و به صورت دیگری عمل کرد.

 اگر آقای روحانی برای انتخاب مجلس فعلی بیایند، ممکن است مجددا آقای خاتمی از او حمایت کنند و پشت او دربیایند؟
کسی که در باشگاه سران قوا بوده به خصوص رئیس‌جمهور بوده، خط آشکاری با بقیه نمایندگان دارد. آقای روحانی 4-3 دوره مجلس و هشت سال رئیس‌جمهور کشور بوده است.

اگر بیاید، برای ریاست مجلس می‌آید؟
اینطور نیست که هر کسی تصمیم گرفت، رئیس مجلس شود. نمی‌خواهم بگویم اشتباه است، اگر آقای روحانی این کار را انجام دهد، ولی از کارشناسان بپرسید می‌گویند چنین کاری نمی‌کند، کشور یک ثروتی دارد.

این را در مورد آقای لاریجانی هم می‌گویید؟
بله، آقای لاریجانی هیچ سالی رئیس‌جمهور نشده است.

چون آقای لاریجانی رئیس‌جمهور نشده، مشکلی ندارد مجددا برای انتخابات مجلس بیاید؟
تفاوت آقای لاریجانی با آقای روحانی این است که می‌خواست رئیس‌جمهور شود. الان شاید دلش بخواهد رئیس‌جمهور شود، ولی دیگر برگشتن او به مجلس به اندازه آقای روحانی پرهزینه نیست. نکته بعدی هم این است که آقای روحانی در دوره دوم لطمه وحشتناکی به اعتبار اجتماعی‌‌اش زد، اصلاح‌طلبان را که نابود و خودش را هم بی‌اعتبار کرد. فردا آقای روحانی با همین تضاد می‌خواهد نامزد مجلس شود، چه کسی طرف او می‌آید؟  آقای جهانگیری آمادگی دارد فدای حسن روحانی شود با این حرف‌هایی که می‌زند؟ آقای روحانی در انتخابات خبرگان حضور پیدا می‌کند که درست هم است، ولی بعید می‌دانم برای انتخابات مجلس بیاید.
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط