شنبه 21 مهر 1403 - 14:41

کد خبر 660495

یک‌شنبه 22 مهر 1403 - 17:25:00


ترجمه قدیمی حسن شهباز دوباره چاپ شد


مهر/رمان «درام پاریس» نوشته ماری کرلی به‌تازگی با ترجمه حسن شهباز توسط نشر نگاه منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این‌کتاب چهارمین‌عنوان از مجموعه «کارنامه حسن شهباز» است که نگاه چاپ می‌کند. این‌اتفاق براساس توافقی انجام می‌شود که این‌ناشر از سال ۱۳۹۹ با همسر حسن شهباز منعقد کرده و به موجب آن حق انتشار آثار این‌مترجم به نگاه منتقل شده است. طبق این‌توافق، کتاب پیش‌رو که سال‌ها پیش با عنوان «سرگذشت» چاپ شده، با نظر شعله شمس (شهباز) این‌بار با نام «درام پاریس» منتشر شده است. ترجمه این‌رمان سال ۱۳۲۳ چاپ شد و سال ۱۳۳۴ به چاپ سوم رسید. چاپ جدیدش نیز توسط نگاه وارد بازار نشر شده است.

مارلی کرلی نویسنده انگلیسی با نام اصلی می‌نی مک‌کی، تحصیلات خود را از دِیر و بین راهبه‌ها آغاز کرد. مدتی را هم معلم سرخانه داشت و عشق شدیدی به موسیقی پیدا کرد. مارلی کرلی با رو برگرداندن از موسیقی، شروع به داستان‌نویسی کرد و اولین‌کتابش با نام «هیئت قضات معبد» را به چاپ رساند و سپس «عمر جاودانی» و تلما» را نوشت که «تلما» نظر منتقدان را به خود جلب کرد و آن را به عنوان یکی از هیجان‌انگیزترین داستان‌های عاشقانه جهان معرفی کردند. «تلما» باعث شد این‌نویسنده مشهور شود. «باراباس» و «وفاداری و خدمتکاران» از دیگر آثار این‌نویسنده بودند که در ادامه نوشت. او سپس به فرانسه سفر کرد و رمان «سرگذشت» را نوشت. «غم‌های شیطان» هم دیگر اثر او بود که از پی آمد.

رمان «درام پاریس» درباره یک‌اشراف‌زاده خودبین است که به‌خاطر ناکامی در یک‌عشق آتشین، به الکل پناه می‌برد و با انزاویی که در پیش می‌گیرد، وارد سرازیری جنون و زوال عقل می‌شود. در این‌مسیر هم دیگران را با خود همراه می‌کند و ...

مولف کتاب پیش‌رو، آن بار براساس بخشی از تاریخ فرانسه نوشته و در سفری که به پاریس داشت، این‌نوشته خود را به مردم این‌کشور تقدیم کرد.

رمان «درام پاریس» ۳۵ فصل و یک «پایان» دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

ناگهان دست‌وپای جسد به حرکت درآمد. سرش اندکی به عقب برگشت و دو لبش کمی از هم باز و دندان‌های سپیدش نمایان شد. سپس همه‌جا را سکوت فراگرفت. سکوت! وحشت! هراس! چه شد؟ اینها چه بود؟ این‌آرامش مرگ‌بار چه معنی داشت؟ این جسد بی‌جان در اینجا چه می‌کرد؟ آه! اینهاست اثرات مخوف مرگ؟

لرزشی هراس‌انگیز جسمم را در بر گرفت. از جای پریدم و به اطراف نگاه کردم. همه‌جا ساکت بود و همه‌سو آرام. فقط زمزمه آب بود و نجوای درختان و چشمک ستارگان. تنها طبیعت بود و آن‌جسد بی‌جان که دو دستش بازو به روی علف‌ها افتاد.

با ظن و تردید دو دست خود را نگاه کردم. اثری از خون نبود. من کسی را کشتم؟ خیر، ممکن نیست! در حال اغما و بی‌خبری به کنارش رفتم. دستش را به دست گرفتم. هنوز گرم بود، اما حرکت نداشت. صدای لرزانم سکوت خوفناک شب را در هم شکست:

_ برخیز گیدل! برخیز و این‌گونه نخواب. دیگر جدال ما به پایان رسیده و ما با هم هیچ‌گونه دشمنی نداریم.

این‌کتاب با ۳۲۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۲۵ هزار تومان منتشر شده است.


پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط