جمعه 09 آذر 1403 - 01:54

کد خبر 662414

دوشنبه 23 مهر 1403 - 11:45:00


سرنوشت نزاع در خاورمیانه چه خواهد شد؟


اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

مهدی بیک اوغلی| سرنوشت نزاع در خاورمیانه چه خواهد شد؟ آیا اسراییل خطر حمله به ایران را به جان می‌خرد؟ کنشگری امریکا، اروپا و اعراب در مواجهه با رخدادهای منطقه‌ای چگونه خواهد بود؟ این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگر از این دست این روزها در سطح وسیع تکرار می‌شود. ماشاءالله شمس‌الواعظین، تحلیلگر مسائل منطقه در گفت‌وگو با «اعتماد»، تصویری از وضعیت فعلی منطقه ارایه کرده و لایه‌های پنهان رخدادها را مورد تحلیل قرار می‌دهد. به اعتقاد این تحلیلگر رخداد 7 اکتبر از این منظر واجد اهمیت ویژه است، چون تصویری از اسراییل قدرتمند که در ناخودآگاه جمعی اعراب وجود داشت را شکست. شمس‌الواعظین در عین حال معتقد است رسیدن دامنه تنش‌ها به اوج نشانه‌ای از مشخص شدن سرنوشت نهایی رویارویی‌هاست. او تاکید می‌کند، اسراییل در ابتدای نزاع به دنبال شناسایی ظرفیت‌های خصومت علیه خود بود، اما هرگز تصور نمی‌کرد میزان خصومت علیه اسراییل در منطقه تا این حد بالا رفته باشد. شمس‌الواعظین با برداشتن مرحله به مرحله لایه‌های تحلیلی نهایتا این‌طور نتیجه‌گیری می‌کند که «اسراییل در این شرایط یا باید به قول نتانیاهو رویای تشکیل دولت مستقل فلسطینی را برای همیشه از بین ببرد (که قادر نیست) یا با پذیرش مدلی از صلح و آتش‌بس، ماجرای 7 اکتبر را در ناخودآگاه جمعی خود پشت سر بگذارد که امری بعید به نظر می‌رسد.» این تحلیلگر مسائل منطقه در خصوص دکترین دفاعی ایران در شرایط فرا منطقه‌ای می‌گوید: «یا باید منطقه کلا عاری از سلاح‌های هسته‌ای شود یا اینکه ایران هم بتواند دکترین دفاعی خود را در حد چالش‌های پیش رو ارتقا دهد.»

طی هفته‌ها و ماه‌های اخیر، سرعت رخدادها در منطقه به‌شدت افزایش پیدا کرده است. اسراییل با استفاده از ترور، بمباران، کودک‌کشی، نسل‌کشی و... تلاش می‌کند با تحریک ایران، دامنه نزاع را وسعت بخشیده و ایران و امریکا را به بطن این تنش وارد سازد. شما شرایط را چگونه تحلیل می‌کنید؟

وقتی جنگ‌ها تشدید می‌شوند، استراتژیست‌ها می‌گویند، «جنگ روبه پایان است.» این اعتقاد وجود دارد که به اوج رسیدن تنش‌ها، نشانه‌ای از پایان نبردهاست. البته این پیش‌فرض‌ها در برخی مدل‌های نبرد، صدق نمی‌کند. در جنگی که اسراییل در خاورمیانه ایجاد کرده، رخداد دیگری در حال وقوع است. اسراییل علاقه‌مند است، همه ظرفیت‌های ضدصهیونیستی در منطقه را نمایان کند. این روش از طریق بمباران، سر به سر گذاشتن، حملات موشکی و رسانه‌ای، ترور رهبران جنبش‌های مقاومت و... اجرایی می‌شود. به این روش، «آشکار‌سازی ظرفیت‌ها برای شناسایی اندازه‌های نیروی خصم» گفته می‌شود. البته اسراییل هرگز فکر نمی‌کرد با این حد از خصومت‌ها در خاورمیانه مواجه باشد. زمانی این تصور وجود داشت که در کل منطقه، تنها یک جنبش حماس، سازمان آزادی‌بخش فلسطین و برخی رهبران عرب وجود دارند که با اسراییل مشکل دارند. امروز همه رهبران مخالف عرب رفتند اما هنوز هیچ تغییری در عرصه مبارزه مردم خاورمیانه علیه اسراییل به وجود نیامده بلکه نفرت از این رژیم بیشتر هم شده است.

چرا یک چنین شرایطی علیه اسراییل در منطقه شکل گرفته است؟

اسراییل ایده اشتباهی است که در خاک خاورمیانه کاشته شده تا سرنیزه تمدن غرب در منطقه پرآشوب خاورمیانه باشد. این ادعا هم وجود دارد که اسراییل مدلی از دموکراسی را عرضه می‌کند! اما همه دیدند این دموکراسی چه شکل و شمایلی دارد تا چه حد توحش و بربریت سر تا پای آن را فرا گرفته است. گفته می‌شود دموکراسی خود را در بحران‌ها نشان می‌دهد، نه پشت میز روسای جمهور و سخنرانی‌های سازمان ملل. وقتی کشوری نبرد می‌کند با رعایت قوانین جنگ است که می‌توان گفت این کشور به قواعد بین‌المللی متعهد است یا نه. وقتی نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد در منطقه معتقد است، «اسراییل چیزی را در نوار غزه باقی نگذاشته که قبلا زیر پا له نکرده باشد.» دیگر مشخص است چه بر سر ملت مظلوم منطقه آمده است. اسراییل امروز افق جنگ را با یک هدف جدی گسترش داده است. هدف این گسترش هم چیزی نیست جز وارد کردن جمهوری اسلامی در این میدان نبرد. همواره معتقد بودم که همه جنگ‌ها در منطقه، جاده‌های فرعی هستند برای رسیدن به شاهراه اصلی رویارویی‌ها. در یک سوی این شاهراه، ایران همراه با محور مقاومت و در سوی دیگر اسراییل و امریکا و احتمالا غرب قرار دارند. تلاش اسراییل برای ترور، سر به سر ایران گذاشتن، حمله‌های سایبری و... برای کشاندن ایران به این شاهراه است. هم‌اکنون اسراییل تصور می‌کند فرصتی برای مقابله با ظرفیت‌های اتمی ایران برایش فراهم شده است.

در صحنه‌ای که شما تصویرسازی کردید، نحوه کنشگری امریکا چگونه است؟

در ظاهر این تصور وجود دارد که ایالات متحده مانعی در برابر جنگ‌طلبی اسراییل است. معتقدم برخورد واشنگتن در این زمینه‌ها منافقانه است. اصلا این‌گونه نیست که بایدن مخالف حمله اسراییل باشد. بایدن مخالف آن است که اسراییل پای امریکا را به جنگ بکشاند. بایدن به نتانیاهو می‌گوید، تو که به تنهایی نمی‌توانی با ایران مقابله کنی، پس باید صبر کنی. طرح‌هایی که اخیرا برای به‌روزآوری پدافندی اسراییل توسط امریکا با ارسال سامانه تاد در حال اجرایی شدن است در این راستاست. موفقیت گنبد آهنین زیر سوال رفته و باگ‌های آن نمایان شده است، در نتیجه اسراییل دوباره به امریکا متوسل شده است. امریکا هم می‌گوید، کمکت می‌کنم اما اینکه با ایران به نیابت تو بجنگم، ممکن نیست. معتقدم اگر اسراییل به هر شکل دست به ماجراجویی بزند، امریکا ناچار به حمایت از صهیونیست‌ها خواهد بود.

ایران در این شرایط چه نوع کنشگری را باید در دستور کار قرار دهد؟ آیا بهتر نیست ایران در بین شکاف‌های موجود میان دموکرات‌ها و نتانیاهو به نفع منافع ملی خود بازی کند؟

معتقدم هوشمندی ایران، دوری جستن از دامی است که اسراییل و امریکا در حال پهن کردن آن هستند. تهدید استراتژیک ایران، در ظاهر توانایی اتمی است، آنها می‌خواهند به این ظرفیت آسیب بزنند، چون ممکن است ایران در برابر هر نوع ماجراجویی پاسخ محکمی نشان دهد، بنابراین امریکا در دفاع از اسراییل و اینکه حس ویرانی و شکست به اسراییل دست ندهد، وارد میدان می‌شود. در ساعتی که هم‌اکنون من و شما با هم صحبت می‌کنیم، ایران چنین وضعیتی را دارد؛ آرایش نیروها به صورتی است که جنگ‌ها در جاده‌های فرعی یمن و حزب‌الله و عراق و... جریان دارد. اسراییل اما در تدارک یک نبرد بزرگ است. کاخ سفید هم می‌داند که این رخداد در حال وقوع است و تلاش می‌کند از وقوع آن جلوگیری کند. نکته تاسف‌آور این است که برخی تندروها در ایران در زمین اسراییل و امریکا بازی می‌کنند. مثلا موضوع را ساده‌سازی کرده و می‌پرسند: «موشک‌ها را ساخته‌ایم برای کی؟» انگار وقتی سلاحی ساخته می‌شود حتما باید مورد استفاده قرار بگیرد. آیا فردی که چاقو می‌سازد حتما باید با آن به خودش و دیگری زخم بزند! لزوما این‌گونه نیست، 70 سال از معاهده کنترل سلاح‌های استراتژیک می‌گذرد؛ ‌هیچ کدام از زرادخانه‌های روسیه یا امریکا تکان نخورده و مورد استفاده قرار نگرفته‌اند. بلکه این سلاح‌ها تنش‌ها را کنترل کرده و بازدارندگی ایجاد می‌کنند. اساسا معنای داشتن سلاح، بازدارندگی است. سیستم پدافند امریکا دیگر برای موشک‌های حزب‌الله و یمن و... نیست، بلکه تنها برای جلوگیری از حمله موشکی ایران به اسراییل است. بنابراین تا زمانی که اسراییل سیستم‌های پدافندی خود را تکمیل کند، دست به ماجراجویی نمی‌زند. برخی اخبار حاکی است که ماکت‌هایی از ایران در صحرایی در کالیفرنیا بازسازی شده‌اند تا آماده نبرد احتمالی با ایران شوند. دوری جستن از به اصطلاح دامی که اسراییل برای کشف استعدادهای نظامی ایران در حال پهن کردن است، بسیار مهم است. هیچ یک از استعدادهای نظامی، مدیریتی، فنی و فرماندهی ایران یک‌جا نباید استفاده شود. این احساس که ایران تمام توانایی‌هایش را به رخ طرف مقابل بکشد از نظر علوم استراتژیک غلط است. دست ایران نباید رو شود. صبوری‌های ایران بیشتر مورد پسند و ارزیابی مثبت محافل جهانی قرار گرفته است تا شعارهای جنگ‌طلبانه که در ایران سر داده می‌شود. بارها در سطح بین‌المللی عنوان شده که ایران با صبر استراتژیک در حال نظاره کردن صحنه نبرد است. این رویکرد باعث نقش بر آب شدن نقشه‌های اسراییل و بازسازی نیروی مقاومت می‌شود. نیرویی که باید آن را احیا و بازسازی کرد. حزب‌الله طی روزهای اخیر نشان داده که حتی فقدان رهبری در حد و اندازه سید حسن نصرالله، تغییری در توانایی‌های او ایجاد نکرده است. ادامه این روند با نشان دادن قدرت مذاکراتی دولت، با نشان دادن قدرت بازدارندگی و نشان دادن قدرت مقاومت، تحولات قابل توجهی در خاورمیانه به نفع ایران ایجاد می‌کند.

قبل از حادثه 7 اکتبر 2023، موضوع عادی‌سازی روابط میان کشورهای عربی و اسراییل بسیار جدی دنبال می‌شد. اما پس از این رخداد موضوع عادی‌سازی به محاق رفته است. آیا رخداد 7 اکتبر در مجموع به نفع جریان مقاومت بوده است؟

7 اکتبر یک اتفاق تاریخی است؛ نکته مهم این رخداد این است که اسراییل در اوج غرور و تبختر و فتح قرار داشت. طرح آبراهام روی میز نتانیاهو قرار داشت و این تصور وجود داشت که عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی در چنگ اسراییل قرار دارد. به همین دلیل است که نتانیاهو توجهی به آلارم‌های مقام‌های امنیتی نشان نمی‌داد. حماس از روش غافلگیری که اسراییل همواره از آن بهره می‌برد، استفاده کرد. اسراییل در جنگ 5 ژوئن 1967 علیه مصر و سوریه و اردن همین شیوه را به کار برد که حماس در 7 اکتبر انجام داد. اسراییل دچار همان خواب و غفلتی شد که شب 5 ژوئن 1967 ژنرال‌های مصر دچار آن شده بودند. در 5 ژوئن 1967 ژنرال‌های مصری به ارکستر ‌ام کلثوم رفته بودند. موشه دایان این فضا را این‌طور تصویرسازی کرده: «درحالی که ژنرال‌های مصری به نوای ‌ام‌کلثوم گوش سپرده بودند، سربازان اسراییلی پشت خطوط دشمن، اوراق تورات را زمزمه می‌کردند.» 7 اکتبر زدن اسراییل با استفاده از راهبردهای انحصاری خودش بود. به همین دلیل اسراییل عصبانی شد و حس انتقام فجیعی مسوولان این رژیم را در بر گرفت. همه این نسل‌کشی‌ها، کودک‌کشی‌ها، جنایات و ترورها ناشی از رکبی است که اسراییل احساس می‌کند خورده (واقعا هم خورده). حماس در 7 اکتبر ابهت اسراییل را در هم شکست، استعدادها و توانمندی‌های اطلاعاتی این رژیم را در هم شکست و اسرای بسیاری گرفت. بنابراین 7 اکتبر یک رخداد تاریخی و مثبت است که طرح‌های سازش و صلح اسراییل و رهبران محافظه‌کار اعراب را برای سال‌ها به تعویق انداخت. مگر اینکه پس از پایان این جنگ بسته ویژه‌ای ارایه شود که موضوع غزه در چارچوب دو دولت در یک سرزمین یا هر مدل دیگری که مورد توافق فلسطینی‌ها باشد، بگنجد.

درباره رویکرد امریکا در مواجهه با این رخدادها صحبت کردیم اما درباره رویارویی کشورهای اروپایی با این نزاع صحبت نشد. تصمیمات متناقضی از سوی رهبران اروپایی درخصوص تنش در خاورمیانه اتخاذ می‌شود. این گوناگونی را چطور می‌توان تفسیر کرد؟

7 اکتبر خدمت بزرگی به آرمان فلسطین کرد. نتانیاهو به اروپاییان می‌گوید نباید به یحیی سنوار جایزه بدهید. اسراییل احساس می‌کند موضوع فلسطین در حال قرار گرفتن در دستور کار جهانی است. اسراییل در این شرایط یا باید به قول نتانیاهو رویای تشکیل دولت مستقل فلسطینی را برای همیشه از بین ببرد یا با پذیرش مدلی از صلح و آتش‌بس ماجرای 7 اکتبر را در ناخودآگاه جمعی جامعه اسراییل پشت سر بگذارد که به نظرم امر بعیدی است.

برخی از نمایندگان مجلس اخیرا بحث تغییر در دکترین هسته‌ای ایران را مطرح و خواستار تغییر در فتوای رهبری درباره حرام بودن تولید سلاح هسته‌ای شده‌اند. این رویکرد در سطح وسیع در رسانه‌های اصولگرا ترویج می‌شود برای آن نظرسنجی هم گذاشته شده. نظر شما درباره این درخواست چیست؟

اگر قرار است سیستم راهبردی ایران از سلاح‌های کلاسیک و متعارف به سلاح‌های غیرکلاسیک و غیرمتعارف، ارتقا پیدا کند، دلایل آن در یک تصویر بزرگ‌تری باید طرح و بررسی شود. مثلا موضوع جهان چند قطبی، موضوع نزاع چین و امریکا و قرار گرفتن ایران در بخشی از این محور و... منطقی‌تر است. اسراییل بسیار کوچک است برای اینکه ایران به خاطر آن تغییر دکترین بدهد. اگر قرار است اتفاقی رخ دهد، باید در راستای تصویر بزرگ‌تری باشد. ایران باید پایه‌ها و زیربنای ارزیابی‌های خود را بزرگ‌تر کند. استدلال و تحلیلی در حد و اندازه اینکه جغرافیای ایران به اندازه یک شبه قاره است. وقتی این تحلیل وسیع ارایه شد، خطوط امنیت ملی‌مان هم گسترش پیدا می‌کند. حواشی و قلمروهای حیاتی پیرامون ایران هم گسترش پیدا می‌کند. در نتیجه منطق بهره‌مندی از سلاح‌های استراتژیک جاافتاده‌تر مطرح می‌شود.

این ضرورت‌ها برای تغییر دکترین تسلیحاتی مرتبط با امروز است یا قبل از این هم این ضرورت‌ها مطرح شده بودند؟

این ضرورت در زمان پهلوی هم احساس شده بود و پیش‌بینی‌ها حاکی از آن بود که شاه پهلوی هم به این سمت حرکت می‌کرد. من از خاطرات اکبر اعتماد پدر علم اتم ایران پاسخ شما را می‌دهم. در اطراف ایران 6 قدرت اتمی وجود دارد؛ روسیه، هند، پاکستان، اسراییل و تعدادی از کشورهای مشترک‌المنافع در آسیای مرکزی ازجمله این کشورها هستند. ایران در تیررس این کشورها قرار دارد. ایران سیستم دفاعی خود را بر اساس سلاح‌های کلاسیک چیده، اما تداوم این وضع دشوار است. یا باید منطقه کلا عاری از سلاح‌های هسته‌ای شود یا اینکه ایران هم بتواند دکترین دفاعی خود را در حد چالش‌های پیش رو ارتقا دهد.
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط