پنج‌شنبه 08 آذر 1403 - 09:07

کد خبر 670208

یک‌شنبه 29 مهر 1403 - 18:59:28


روایت انسان فلسطینی؛ گفت وگو با مترجم رمانی که «سنوار» نوشته است


صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

الهام قاسمی/ هانیه کمری، مترجم کتاب «خار و میخک» در گفت‌وگو با «صبح نو» از تجربه ترجمه این اثر فاخر پرده برمی‌دارد؛ اثری که با تلفیق روایتی داستانی و مستند، زندگی فلسطینیان و مقاومت آنها در برابر اشغالگری را به تصویر می‌کشد. او در این مصاحبه از تأثیر عمیق داستان بر مخاطبان و پیام مقاومت یحیی سنوار، نویسنده و شهید برجسته حماس سخن می‌گوید و از چالش‌های ترجمه کتابی می‌گوید که توسط لابی صهیونیستی از فروشگاه‌های آنلاین حذف شد.


  درباره رزومه تحصیلی و شغلی خودتان توضیح دهید؟
متولد سال 1379 هستم. کارم را با نوشتن یادداشت در خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها متعدد شروع کردم و کم‌کم در طی سال‌های بعد وارد حوزه مستندسازی شدم. اولین مستند بنده با عنوان «ملکه و جنگ» در دوره جنگ ایران و عراق و خاندان پهلوی است. بعد از آن در حوزه جنگ و مقاومت چه جنگ‌های داخلی ایران و عراق و چه جنگ‌های منطقه‌ای در سمت پژوهشگر و نویسنده مستند مشغول به فعالیت شدم.
در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران، ادبیات عرب خواندم و در حال حاضر هم در همان رشته و در همان دانشگاه در مقطع ارشد مشغول به تحصیل هستم. البته یک دوره تحصیلی را هم در دانشگاه کویت گذراندم.
 
آیا ترجمه کتاب «خار و میخک» انتخابی از طرف شما بود یا پیشنهادی از طرف نشر سوره مهر؟
یکی از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و مجلاتی که افتخار همکاری با آنها را داشتم؛ مجله سوره بود. ترجمه کتاب «خار و میخک» از سمت مجله سوره و گروه هنر و رسانه سلوک به بنده پیشنهاد شد و این پیشنهاد هم‌زمان شد با رهبری شهید سنوار برای حماس. از طرف مجله با من تماس گرفتند و درخواست ترجمه این اثر فاخر را به بنده دادند. خیلی برای من جالب بود که یک نویسنده رهبر جدید یک گروه تأثیرگذار مقاومتی شده است. اواخر شهریورماه بود که کار ترجمه را شروع کردم و پایان ترجمه هم با خبر شهادت شهید یحیی سنوار مصادف شد.
 
کتاب شامل 30 فصل است. به‌عنوان مترجم از بین فصول کدام فصل برای شما تأثیرگذار بود و بیشتر ارتباط برقرار کردید؟
در این اثر روایت تاریخ مقاومت هم‌زمان شده است با رشد شخصیت اصلی داستان یعنی احمد. شروع داستان از سال 1967یعنی یک سالگی احمد است که هم‌زمان شده با جنگ 6 روزه. داستان تا جنگ انتفاضه پیش می‌رود و در یک روایت خطی روزهای زندگی فلسطینی‌ها را شرح داده و خواننده را با خود همراه می‌کند. البته نویسنده در روایت زندگی روزانه فلسطینی‌ها به صورت غیرمستقیم، به‌طور مفصل و با جزئیات تاریخ مقاومت فلسطین را هم به نمایش می‌گذارد. و به جرأت می‌توان گفت که این روایت‌ها چون از زبان یحیی سنوار است، کاملا قابل استناد است.
من نمی‌توانم فصل خاصی را مشخص کرده و بگویم بیشترین تأثیر را در من داشته، چون این اثر شبیه تجربه زیسته است. اینکه شما لحظه به لحظه‌اش را حس کنید و گام به گام در کوچه پس کوچه‌های آن اردوگاه زندگی و رشد کرده باشید؛ شکست‌ها و شادی‌های آن مردم را دیده باشید؛ هم خار را دیدید و هم گل دادن میخک را؛ اما ماجرا نقاط عطفی دارد. یکی از این نقاط عطف این است که بچه‌ها در غزه با سختی و در کمبود امکانات دانشگاه تأسیس می‌کنند. دانشگاهی که مکانش در خرابه‌ای در دل مدرسه‌‌ای است که وابسته به دانشگاه الازهر در نوار غزه است. این دانشگاه از این مکان با یک کلاس شروع می‎شود و دانشجوها کم‌کم کلاس‌ها را افزایش می‌دهند؛ اما نیروهای اشغالگر آن دانشگاه را خراب می‌کنند، ولی آنها دوباره تلاش می‌کنند و در مقاومتی جدی‌تر با برگ درخت نخل و پارچه‌هایی که دارند کلاس‌هایی را در قالب چادر تشکیل می‌دهند و تا مرحله فارغ‌التحصیلی و تشکیل هیأت علمی پیش می‌روند. به نظر من، یکی از قسمت‌های جذاب کتاب این بخش است. بخشی که در اوایل کتاب است و جذابت آن به این دلیل است که داستان نه از خط مقاومت که از دل یک اردوگاه و از دید یک کودک روایت می‌شود. کودکی که در اردوگاه الشاطی در کنار مادرش و دیگر زنان، با کمترین امکانات زیستی زندگی می‌کند و هیچ خبری از سرنوشت پدرش، عمو و دیگر مردان خانواده ندارد. کودکی که گذشته‌اش را زبان خانواده می‌شنود و به آینده‌اش فکر می‌کند. لحظات سختی که در بی‌خبری از مردان اردوگاه می‌گذرد و تنها رسانه خبری آنها رادیو همسایه بود.
 
با توجه به فرمایش شما می‌توان گفت که «خار و میخک» یک مستند داستانی است؟
کاملا. خود شهید سنوار یک مقدمه چند خطی در ابتدای کتابشان دارند که دقیقا در آن به این نکته اشاره کرده‌اند. ایشان در مقدمه این‌گونه آورده‌اند: «هر چیز دیگری در این کتاب، کاملا واقعی است؛ یا آن را زیسته‌ام و یا بسیاری از این رویداد‌ها را از زبان کسانی که خود و خانواده‌ها و همسایگانشان در طول دهه‌ها در سرزمین عزیز فلسطین تجربه کرده‌اند، شنیده‌ام و دیده‌ام.»

با توجه به فرمایش شهید در کل رمان، روایت انسان فلسطینی است و همه اتفاقات اثر براساس واقعیت است و مخاطب با یک مستند داستانی روبه‌رو است.
 
شما در نشست تلویزیونی عنوان کردید که یکی از شخصیت‌های داستان «ابراهیم» نام دارد و نام این شخصیت در طول اثر به کرات تکرار می‌شود. حال با توجه به اینکه کنیه شهید سنوار «ابوابراهیم» است می‌توان این‌گونه بیان کرد که این شخصیت «ابراهیم» به‌طور غیرمستقیم معرف شخصیت خود شهید سنوار است؟
به‌نوعی می‌توان گفت شاید هم تحلیل درستی نباشد اگر بخواهیم به قضیه به‌طور پست‌مدرن نگاه کنیم و سهم مخاطب را مبنا قرار دهیم. می‌شود گفت که شهید سنوار بخشی از شخصیت خودش را در «ابراهیم» متجلی کرده است. البته شخصیت اصلی داستان «احمد» است. این شخصیت بیانگر وجه خانوادگی و اجتماعی شهید سنوار است. یعنی سرگذشتی که سنوار برای «احمد» بیان می‌کند؛ اینکه خانواده احمد به زور از عسقلان به اردوگاه کوچانده شدند، اتفاقاتی است که در عالم واقع برای خود شهید سنوار رخ داده است. «ابراهیم» در این کتاب نماد حماس است. البته این را هم اضافه کنم که هر نفر از خانواده احمد نمایانگر یک طیف فکری از مقاومت هستند. مثلا برادر بزرگ او نماد سازمان آزادی‌بخش (ساف) و برادر دیگرش نماد جهاد اسلامی است.
کتاب بسیاری از اتفاقاتی که مربوط به رویارویی مستقیم مسلمانان با یهودی‌ها است را نشان می‌دهد و ما در حرم ابراهیمی نقاط عطف داستان را می‌بینیم. به‌عنوان مثال در بخشی از داستان، شخصیت‌های داستان به سختی از سفری برمی‌گردند و به الخلیل می‌رسند و می‌خواهند به حرم ابراهیمی بروند و نمازشان را بخوانند. روز شنبه بود و تمام یهودی‌های صهیونیستی با مناسک و آیین‌های آزادانه خودشان به آزار و اذیت شروع می‌کنند.
 
در همان نشست تلویزیونی در تحلیل کتاب گفتید که «خار» ناملایمت‌های مسیر مقاومت و «میخک» رخدادهای شاد روزهای مقاومت است. این لحظه شاد به چه معنا و چگونه بود؟ به یک نمونه اشاره کنید.
یکی از بزرگ‌ترین اتفاقاتی که ارزش تاریخی دارد، تبادل اسرای الجلیل است. در این اتفاق تاریخی، در ازای سه اسیر اسرائیلی، 1155 اسیر فلسطینی آزاد می‌شود که 99 نفر آنها از 6 کشور عربی و دیگر کشورها بودند و این اتفاق بزرگ تاریخی، کل فلسطین را غرق در شادی و جشن می‌کند؛ چراکه آن اتفاق در آن برهه تاریخی که در 20 می 1985 بود، برای فلسطینی که مقاومتشان تازه دارد شکل می‌گیرد خیلی مهم و ارزشمند است؛ چراکه چنین مذاکره‌ای و قدرت رایزنی را نه برای سازش که برای قدرت‌نمایی در برابر اسرائیل نشان داد. اتفاقا یکی از اسرایی که در این تبادل به فلسطین برمی‌گردد، شهید احمد یاسین است که بعدها بنیانگذار جنبش حماس می‌شود.
 
به‌عنوان مترجم اثر، فکر می‌کنید شهید سنوار با نوشتن این کتاب، چه پیامی برای مخاطبان خود در سطح جهان داشته است؟
در بُعد نظامی و ایدئولوژی باید گفت کتاب آن‌قدر روی مخاطب خود در سطح جهانی تأثیرگذار بوده که رژیم صهیونیستی فشار می‌آورد تا این اثر را از سایت آمازون حذف کنند، چون از منظر آنها این اثر، ابزار تبلیغاتی حماس است.
 
در کل نویسندگان فلسطین مثل ابراهیم نصرالله که جایزه بوکر را هم برنده شده است به جای اینکه صاف و پوست‌کنده درباره مقاومت به‌ماهو مقاومت صحبت کنند، درباره مقاومت در زندگی صحبت می‌کنند و این پیام را برای مخاطبان اثرشان دارند که شما به‌عنوان خواننده در برابر سختی‌ها و مشکلات زندگی چقدر قدرت مقاومت دارید؟
شما در طول کتاب «خار و میخک» می‌بینید که شخصیت‌های داستان به ظاهر چقدر در مراحل مختلف زندگی شکست می‌خورند. این کتاب مثل یک جریان تاریخی است که انگار سیر دنیا را به نمایش گذاشته و این پیام را برای شما به‌عنوان مخاطب دارد که لاجرم باید یک سمت را انتخاب کنید و بر انتخاب آن مسیر پایدار باشید.
 
آیا به غیر از این اثر، آثار دیگری را هم ترجمه کرده‌اید؟
خیر. «خار و میخک» اولین ترجمه بنده است.
 
آیا بعد از این اثر درصدد هستید که آثار دیگری را در حوزه مقاومت ترجمه کنید؟
ان‌شاءالله. اگر توفیق و قسمت بنده باشد.
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط