جمعه 11 آبان 1403 - 01:02

کد خبر 683782

جمعه 11 آبان 1403 - 09:30:00


چرا کشورهای حاشیه خلیج‌ ‌فارس از ترامپ حمایت می‌کنند؟


دنیای اقتصاد/متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

 جنگ اسرائیل علیه حماس در غزه و ترورها، جنگ‌‌‌ نفتکش‌‌‌ها و حملات پهپادی که در سراسر خاورمیانه به صورت گسترده جریان دارد، به این معنی است که کشورهای حاشیه خلیج فارس در خطر هستند. به گزارش فارن پالیسی، با نزدیک شدن به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، دو قدرت عربی منطقه‌‌‌ای یعنی عربستان سعودی و امارات متحده ممکن است با پیروزی معاون فعلی رئیس‌جمهور کامالا هریس، نامزد دموکرات‌‌‌ها در ریاست جمهوری، به سمت ثبات متمایل شوند. اما سیاست‌‌‌های هریس ممکن است ثباتی را که آنها می‌‌‌خواهند به ارمغان نیاورد.
 
هریس احتمالا موضع سخت‌‌‌تری در قبال درگیری‌‌‌های سودان و یمن اتخاذ خواهد کرد و با ایران تعامل دیپلماتیک خواهد داشت؛ مواضعی که با آرمان‌‌‌های ژئوپلیتیک دو کشور خلیج فارس در تضاد است. بنابراین، هر دو کشور احتمالا ترجیح می‌دهند که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا به کاخ سفید بازگردد. رویکرد معامله‌‌‌‌محور ترامپ به دیپلماسی و بی‌‌‌توجهی به هنجارهای سیاسی برای تقویت قدرت منطقه‌‌‌ای عربستان سعودی و امارات ضروری بود. این اولویت، منعکس‌کننده محاسبه استراتژیک عمیق‌تر است. در دولت قبلی ترامپ، کشورهای خلیج فارس از سطوح بی‌‌‌سابقه‌‌‌ای از حمایت ایالات متحده برخوردار بودند، از جمله از طریق معاملات تسلیحاتی و موضع تند واشنگتن علیه ایران. رویکرد مورد انتظار هریس به سیاست خارجی ایالات متحده تضاد آشکار را نشان می‌دهد. اگرچه دولت بایدن مواضع سختی را در قبال ایران حفظ کرده است، اما این مواضع با دوران ترامپ قابل مقایسه نیست.

هریس احتمالا تعاملات دیپلماتیک دوران باراک اوباما، رئیس‌‌‌جمهور سابق را احیا خواهد کرد و از سیاست‌‌‌های تهاجمی که به نفع اهداف استراتژیک کشورهای خلیج‌‌‌ فارس بوده است، فاصله خواهد گرفت. معاون رئیس‌جمهور در سال ۲۰۱۹، زمانی که سناتور بود، استدلال کرد که به توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ ایران که ترامپ از آن خارج شد، بازخواهد گشت و هر اقدامی را که برای مقابله با ایران و نیروهای نیابتی آن و دفاع از نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه لازم باشد، انجام خواهد داد. بایدن نیز در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۰ خود قول مشابهی داد، اما مذاکرات به دلایل مختلفی متوقف شد.

هریس به طور کلی طرفدار رویکرد دیپلماتیک و چندجانبه‌تر به معضلات منطقه‌ای است. در مقابل، ترامپ در زمان ریاست جمهوری، به‌ویژه در مورد ایران و یمن، دیدگاهش بسیار با منافع کشورهای خلیج فارس همسو بود. ریاض و ابوظبی در دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ، فرصتی برای تقویت بیشتر جاه‌طلبی‌‌‌های منطقه‌‌‌ای خود می‌‌‌بینند. در دوران ترامپ، محمدبن‌سلمان، ولیعهد عربستان، مذاکره برای یک توافق بزرگ با ایالات متحده را آغاز کرد. این یک پیمان امنیتی، همکاری غیر‌نظامی هسته‌‌‌ای و همکاری دفاعی از جمله فروش تسلیحات بین دو کشور ایجاد می‌کند. با این حال، یک مشکل وجود داشت: عربستان سعودی باید به شرط پیشرفت قابل‌توجه به سمت تشکیل کشور فلسطین، روابط خود را با اسرائیل عادی کند. این مذاکرات به دلیل جنگ جاری در غزه با مشکل مواجه شده است.

در حالی که مفسران از آن به عنوان توافق‌نامه‌ای به سبک ناتو یاد می‌کنند، پیمان پیشنهادی بیشتر شبیه معاهده دفاعی ایالات متحده با ژاپن است. برخلاف ماده ۵ ناتو، این قرارداد تضمینی برای اقدام نظامی خودکار ایالات متحده در صورت حمله نیست و به واشنگتن اجازه می‌دهد تا حدی در مورد میزان حمایت از عربستان سعودی اختیار داشته باشد. به هر حال، هریس بیشتر از ترامپ به احتمال زیاد دامنه تعهدات امنیتی ایالات متحده به ریاض را محدود می‌کند و به مقررات تعیین‌شده پایبند است. در سال ۲۰۱۹، در زمان دولت ترامپ، به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان سعودی حمله شد. در پاسخ، ایالات متحده نیروهای اضافی، سیستم‌های دفاع موشکی و تجهیزات راداری را در عربستان سعودی مستقر کرد. محمد بن‌سلمان متقاعد شده است که تمایل ترامپ به ارائه حمایت بی‌قید و شرط از منافع امنیتی عربستان، توافق رسمی با ایالات متحده را عملی‌تر می‌کند، حتی اگر راه‌حل دو کشور همچنان در نقطه بن‌بست باقی بماند.

ولیعهد سعودی به دنبال برتری نظامی نسبت به همسایگان منطقه‌‌‌ای خود است. هدف بخش دفاعی این توافق، تقویت روابط نظامی آمریکا و عربستان از طریق آموزش مشترک، برنامه‌های مشاوره و افزایش فروش تسلیحات است. ریاض مایل است سیستم‌های دفاع هوایی پیشرفته را برای مقابله با تهدیدهای پهپادی و موشکی رقبای منطقه‌‌‌ای در اختیار داشته باشد. ترامپ سابقه‌‌‌ای در ارائه دارد: در سال ۲۰۱۷، دولت او یک معامله تسلیحاتی بزرگ با ریاض به ارزش ۱۱۰ میلیارد دلار را تسهیل کرد. این اقدام ممکن است به طور قابل‌توجهی توانایی‌های نظامی عربستان و تسلط منطقه‌ای را تقویت کرده باشد. (برخی از تحلیلگران استدلال کرده‌اند که این رقم اغراق‌آمیز است.)

در مقابل، در سال ۲۰۲۱، بایدن فروش نظامی به عربستان سعودی را به عنوان بخشی از ارزیابی مجدد گسترده‌تر روابط ایالات متحده و عربستان، با اشاره به نگرانی در مورد «فاجعه انسانی و استراتژیک» در یمن متوقف کرد. در حالی که فروش نظامی در سال ۲۰۲۴ با استناد واشنگتن به تشدید تهدیدهای منطقه‌ای ایران و نیروهای حوثی از سر گرفته شد، تحلیلگران استدلال کرده‌اند که با توجه به آرای هریس علیه فروش تسلیحات سعودی در سنا، ممکن است نظارت بیشتری بر فروش تسلیحات به ریاض اعمال کند. عربستان سعودی نیز جاه‌طلبی‌‌‌های هسته‌ای دارد و این توافق به دنبال پیشبرد هدف ریاض برای ایجاد برنامه هسته‌ای غیرنظامی، مشابه ایران است. اما سنای ایالات متحده و جامعه بین‌المللی ابراز نگرانی کرده‌‌‌اند که پادشاهی می‌تواند در نهایت از این فناوری و زیرساخت‌‌‌ها برای تولید سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای استفاده کند.

این ترس‌‌‌ها بی‌‌‌اساس نیستند: محمد بن‌سلمان صراحتا استدلال کرده است که اگر ایران به سمت ساخت سلاح برود، عربستان سعودی از آن پیروی خواهد کرد. با این حال، طبق گزارشی که در سال ۲۰۱۹توسط دموکرات‌‌‌ها در مجلس نمایندگان منتشر شد، گفته می‌شود در دوران ریاست جمهوری ترامپ، اعضای دولت و شرکت هسته‌‌‌ای مستقر در ایالات متحده وستینگهاوس مذاکرات خصوصی با عربستان سعودی را با حداقل نظارت انجام داده‌‌‌اند. این نشان می‌دهد که ترامپ ممکن است مایل به کمک به ریاض در توسعه زیرساخت‌های هسته‌ای باشد.

در حالی که ریاض همواره تهران را به عنوان رقیب منطقه‌ای خود می‌بیند، این محمد بن‌سلمان بود که موضعی آشکارا تهاجمی و تقابلی علیه ایران پیش برد. خروج ترامپ از توافق هسته‌ای ایران و اقدامات او به اقتصاد ایران لطمه زد. او دولت خود را به عنوان یک متحد کلیدی در مهار آنچه نفوذ منطقه‌‌‌ای ایران می‌‌‌خواند، معرفی کرد. اگرچه عربستان سعودی و ایران از سال ۲۰۲۳ به لطف توافقی با حمایت چین، از تنش‌‌‌زدایی رسمی برخوردار بوده‌‌‌اند، ریاض همچنان تهران را مهم‌ترین تهدید علیه امنیت و جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای خود می‌‌‌بیند. پیام هریس مبنی بر اینکه او مایل به از سرگیری مذاکرات با تهران و پیوستن مجدد به توافق هسته‌‌‌ای است، ممکن است یک نگرانی و معضل راهبردی برای ریاض ایجاد کند و همچنین می‌تواند ترس را در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس از تسلط منطقه‌‌‌ای ایران برانگیزد.

ترجیح امارات متحده عربی برای ریاست جمهوری ترامپ ریشه در ملاحظات دیپلماتیک، امنیتی و ژئوپلیتیک ولیعهد محمد بن زاید دارد. اهداف استراتژیک ابوظبی شامل به دست آوردن مزیت نظامی نسبت به همسایگانش است؛ چیزی که دولت ترامپ در گذشته به امارات ارائه کرده بود. در سال ۲۰۲۰، در دوران ترامپ، امارات متحده عربی، توافق‌نامه ابراهیم را امضا کرد و نفوذ دیپلماتیک و اقتصادی خود را افزایش داد. تا سال ۲۰۲۲، تجارت دوجانبه با اسرائیل از ۲.۵ میلیارد دلار فراتر رفت که بخش‌‌‌های مختلفی از جمله فناوری، کشاورزی، دفاع و مراقبت‌‌‌های بهداشتی را پوشش می‌‌‌داد. رابطه ابوظبی با اسرائیل در تلاش برای تنوع بخشیدن به اقتصادش مفید بوده است. امارات متحده عربی از زمان امضای آن توافق، همکاری با شرکت‌های اسرائیلی در زمینه امنیت سایبری، هوش مصنوعی، فناوری مالی و انرژی‌های تجدیدپذیر را تقویت کرده است.

به عنوان بخشی از تلاش‌‌‌های ترامپ برای وادار کردن امارات متحده عربی به امضای توافق‌نامه ابراهیم، او قول داد که جنگنده‌‌‌های ۳۵-F را به این کشور بفروشد. ابوظبی انتظار داشت که در نتیجه این بده‌بستان، توانمندی‌‌‌های نظامی‌‌‌اش افزایش یابد. اما بایدن در ابتدا این فروش را به دلیل نگرانی‌های امنیتی منطقه‌ای و مسائل حقوق بشر متوقف کرد. در صورت پیروزی هریس، این توافق ممکن است با تاخیر بیشتر یا شرایط سخت‌‌‌تر مواجه شود، به‌‌‌ویژه با توجه به دخالت امارات در درگیری‌‌‌ها در یمن و لیبی و اخیرا در سودان.

در همین حال، در سومالی و شاخ آفریقا، امارات متحده عربی زیرساخت‌‌‌های نظامی و بندری را توسعه داده است، از جمله قرارداد بحث‌برانگیز بندر اتیوپی و سومالی‌‌‌لند. این توافق که به اتیوپی محصور در خشکی اجازه دسترسی به خط ساحلی سومالی‌لند را داد، خشم دولت سومالی را برانگیخت و تنش‌‌‌های منطقه‌‌‌ای را تشدید کرد. همچنین به شکل‌‌‌گیری یک «محور» ضد اتیوپی کمک کرده است. مصر، اریتره و سومالی اخیرا یک مشارکت امنیتی را با هدف مقابله با نفوذ فزاینده اتیوپی رسمی کردند.

در دوران ترامپ، ابوظبی جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های خود را با دخالت اندک دنبال می‌‌‌کرد و از سیاست خارجی معامله‌محور رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده سود می‌‌‌برد؛ در این مدل از سیاست خارجی، معاملات اقتصادی بر نگرانی‌های سیاسی اولویت داده می‌‌‌شد. در مقابل، بایدن از ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی انتقاد کرده و در اولین سخنرانی خود در زمینه سیاست خارجی به عنوان رئیس‌جمهور، نشان داد که دولت او «به همه حمایت‌‌‌های آمریکا از عملیات تهاجمی در جنگ در یمن، از جمله فروش تسلیحات مربوطه پایان می‌دهد». در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ، ابوظبی آزادی عمل بیشتری برای پیگیری اهداف جدید خود خواهد داشت. فلسطین همچنان موضوع اصلی سیاسی در جهان عرب و اسلام است و مدیریت این پرونده - به‌ویژه آینده غزه - می‌تواند به ابوظبی اجازه دهد تا ریاض را به عنوان قدرت پیشرو اسلامی تحت‌الشعاع قرار دهد، حداقل تا زمانی که توافقی با میانجی‌گری ایالات متحده بین اسرائیل و عربستان انجام شود. عربستان سعودی همچنان گریزان است.

در طول جنگ غزه، امارات کمک‌‌‌های بشردوستانه به غیرنظامیان ارائه و برای آتش‌بس در شورای امنیت سازمان ملل متحد تلاش کرده است. ابوظبی همچنین از راه‌حل دو‌دولتی دفاع کرده و در عین حال تعهدات خود در توافق ابراهیم با اسرائیل، مانند افزایش تجارت و ایجاد کریدور زمینی برای دور زدن حملات حوثی‌‌‌ها به کشتی‌‌‌ها در دریای سرخ را متعادل می‌کند. اگرچه عربستان سعودی و امارات ممکن است ترامپ را بر هریس ترجیح دهند، اما او همچنین می‌تواند رقابت بین دو کشور را افزایش دهد. سیاست خارجی معامله‌محور ترامپ سطحی است و اغلب تنش‌‌‌های اساسی بین کشورها را نادیده می‌گیرد. در حالی که عربستان سعودی و امارات متحده عربی هر کدام از نظر نظامی و اقتصادی در دوران ترامپ سود خواهند برد، رقابت آنها ممکن است تشدید شود؛ در صورتی که یکی از طرفین به سمت رابطه نزدیک‌‌‌تر با واشنگتن گام بردارد. در این صورت به طور بالقوه توازن قوای منطقه‌‌‌ای تغییر می‌کند و روابط ایالات متحده با هر دو کشور پیچیده خواهد شد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط