آخرین خبر/ تصنیف کشمکش از محمد معتمدی 
آهنگساز : صدیق تعریف 

متن ترانه : 
کش کش کشمکش 
گیرو دار اگر گذارد 
کج کج کجروی 
روزگار اگر گذارد 
بانگ موذن مرا کشد به مسجد 
ناله جانسوز تار اگر گذارد 
جانم اگر گذارد 
ما همه مستیم فدای چشم مستت 
چشم بد روزگار اگر گذارد 
جانم اگر گذارد 
کش کش کشمکش 
گیرو دار اگر گذارد 
کج کج کجروی 
روزگار اگر گذارد 
حبیب اگر گذارد 
بانگ موذن مرا کشد به مسجد 
ناله جانسوز تار اگر گذارد 
حبیب اگر گذارد جانم اگر گذارد 
کش کش کشمکش 
گیرو دار اگر گذارد 
کج کج کجروی 
روزگار اگر گذارد 
بانگ موذن مرا کشد به مسجد 
ناله جانسوز تار اگر گذارد 
حبیباگر گذارد جانم اگر گذارد 
خواهم که دهم دل پس از این به پند واعظ 
آن لب لعل و چشم خمار اگر گذارد 
ای لاله عذارم خون شد دل زارم 
گفتم نکنم شکوه دگر زبی قراری 
آن سلسله زلف نگار اگر گذارد 
آن چشم خمار اگر گذارد 
کش کش کشمکش 
گیرو دار اگر گذارد 
کج کج کجروی 
روزگار اگر گذارد 
بانگ موذن مرا کشد به مسجد 
ناله جانسوز تار اگر گذارد 
حبیباگر گذارد جانم اگر گذارد