دوشنبه 05 آذر 1403 - 20:23

کد خبر 695152

دوشنبه 21 آبان 1403 - 13:35:00


مزایده ترامپ برای سیاست خاورمیانه آمریکا


اکو ایران/متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

سیاست منطقه‌ای ترامپ توسط دو لابی قدرتمند سیاست خارجی در واشنگتن تعیین خواهد شد: لابی طرفدار اسرائیل از یک طرف و لابی‌های خلیج از سوی دیگر.
 
 دونالد ترامپ بازگشته است. و برخلاف اروپا، خلیج فارس چندان نگران نیست. برخلاف سال 2016، زمانی که ترامپ اولین دوره ریاست جمهوری خود را برد، کشورهای عربی خلیج فارس در موقعیتی بسیار قوی‌تر و از نظر استراتژیک مستقل‌تر قرار دارند: وابستگی کمتری به ایالات متحده دارند و ارتباط بسیار قوی‌تری با سایر بخش‌های نظم جهانی چند قطبی دارند.


در عین حال، خلیج فارس برای سیاست منطقه‌ای آمریکا ضروری‌تر شده است و به پایتخت‌های خلیج‌فارس اهرم قابل‌توجهی داده است. جایگاه منطقه‌ای آمریکا به شدت به همکاری با شرکای عرب خود بستگی دارد، که اکنون نسبت به سال 2016 دارای اختیار، خودمختاری و اعتماد به نفس بیشتری برای انجام کارهای لازم برای حفاظت از منافع ملی خود هستند. سه «بزرگ» خلیج فارس - عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر - از نظر استراتژیک خود را به عنوان میانجی‌های کلیدی در رویارویی روسیه و اوکراین قرار داده‌اند و انتظار دارند که در سال 2025، هدف یافتن یک چارچوب دیپلماتیک باشد تا ادامه تأمین مالی جنگ فرسایشی در اروپای شرقی توسط ایالات متحده.

به نوشته امواج مدیا، ترامپ در خلیج فارس به طور گسترده به عنوان مردی بدون چشم انداز روشن برای منطقه شناخته می‌شود. سیاست منطقه‌ای او توسط دو لابی قدرتمند سیاست خارجی در واشنگتن تعیین خواهد شد: لابی طرفدار اسرائیل از یک طرف و لابی‌های خلیج از سوی دیگر. سوال مهم این است که شبکه‌های لابی خلیج فارس تا چه اندازه می‌توانند برای دستیابی به یک موضع مشترک در مورد مسائل کلیدی منطقه‌ای مانند فلسطین و همچنین ایران و «محور مقاومت» آن متحد شوند.

اما یک چیز واضح است. شورای همکاری خلیج فارس (GCC) نسبت به سال 2016 بسیار متحدتر است. پراگماتیسم هم در نحوه پل زدن بین اختلافات درون شورای همکاری خلیج فارس و هم در روابط ایران و خلیج فارس غالب بوده است. در نتیجه، پایه‌های یکی از پروژه‌های میراث ترامپ - اتحاد امنیت خاورمیانه (MESA) که عمدتاً علیه ایران بود- در سال گذشته فرسوده شده است.

در همین حال، حمایت بی چون و چرای دولت جو بایدن از آنچه که بسیاری در خلیج فارس آن را سیاست انتقام جویانه اسرائیل می‌دانند استانداردهای دوگانه‌ای را آشکار کرده است، که واشنگتن مایل و قادر به محافظت از اسرائیل است، اما نگرانی‌های امنیتی اعراب را نادیده می‌گیرد. این امر به نوبه خود منجر به جداسازی استراتژیک از ایالات متحده شده است – به طور غیر منتظره، به ویژه در جاهایی مانند امارات در مقایسه با قطر، که هنوز تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد آمریکا نگه داشته است.

جاگیری امارات
در هیچ کجای خلیج فارس به اندازه امارات از بازگشت ترامپ استقبال نمی‌شود. ذهنیت و سیاست حاصل‌جمع صفر ابوظبی مبتنی بر سلاح‌سازی از وابستگی متقابل اقتصادی از طریق حکمرانی تجاری، به خوبی با معامله‌گرایی ترامپ مطابقت دارد. رئیس جمهور شیخ محمد بن زاید آل نهیان (MbZ) و برادرانش می‌توانند مطمئن باشند که ترامپ فراموش نخواهد کرد که چگونه یکی از بزرگترین پیروزی‌های سیاست خارجی دوره اول ریاست جمهوری‌اش را به او دادند، توافق ابراهیم.

از این رو، در ابوظبی این انتظار وجود دارد که ترامپ در سیاست خارجی کمتر از مشروط‌سازی مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی ریاکارانه استفاده کند. امارات همچنان یکی از قوی‌ترین لابی‌ها را در واشنگتن دارد و می‌تواند مواضع قاطعانه خود در قبال لیبی، سودان و یمن را مطابق با اصول ترامپ در واگذاری سیاست‌های پیرامونی به شرکای محلی تنظیم کند. علاوه بر این، ابوظبی از طریق شبکه گسترده نیروهای نیابتی خود مانند ارتش ملی لیبی، شورای انتقالی جنوب در یمن و نیروهای پشتیبانی سریع در سودان، می‌تواند خود را به عنوان یک واسطه ضروری برای رئیس‌جمهور منزوی‌تر ایالات متحده معرفی کند.

به موازات آن، ابوظبی با امید به اتخاذ مواضع سخت‌تر در قبال جمهوری اسلامی، بی‌صدا از سیاست مهار و تنزل آمریکا در قبال ایران و «محور مقاومت» حمایت می‌کند. با این وجود، اگرچه امارات متحده عربی در خلیج فارس تهاجمی‌ترین سیاست را در قبال ایران دارد، اما هنوز نمی‌خواهد در خط مقدم تشدید تنش نظامی منطقه‌ای قرار گیرد.

و در حالی که سیاست ملایم‌تر ترامپ در قبال مسکو به خوبی برای نقش محوری ابوظبی در شبکه‌های فرار از تحریم روسیه کار می‌کند، موضع سرسختانه ترامپ در قبال چین ممکن است برای اقتصاد امارات که به شدت در معرض مراکز داده، هوش مصنوعی و شرکت‌های فناوری چینی است، مسائلی را ایجاد کند. در اینجا، امارات ممکن است مجبور شود چرخش خود به سمت شرق را کاهش دهد.

وضعیت برای قطر
برای قطر، دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ در شرایطی است که در واشنگتن جایگاه بسیار قوی‌تری دارد. از زمان بحران خلیج فارس در سال 2017-2021 - زمانی که دوحه خود را در محاصره بحرین، مصر، عربستان سعودی و امارات دید - قطر روابط گسترده‌ای با حزب جمهوری‌خواه آمریکا ایجاد کرده است و از نظر سیاسی بسیار کمتر از زمانی که ترامپ برای اولین بار به قدرت رسید، منزوی است. در حالی که برخی در این کشور ثروتمند نگران غیرقابل پیش بینی بودن و تصمیم گیری تکانه‌ای ترامپ هستند، برخی دیگر از او به عنوان یک رهبر معاملاتی که نظرش را تغییر داد، استقبال می‌کنند.

قطر در سال 2024 از نظر نهادی ارتباط نزدیک‌تری با ایالات متحده دارد. قطر به عنوان یک متحد عمده غیر ناتو از طریق تلاش‌های میانجی‌گری خود در افغانستان، غزه، ایران و ونزوئلا در واشنگتن امتیازاتی کسب کرده است. قطر به عنوان یک میانجی دیپلماتیک که می‌تواند با درجه‌ای از عمل گرایی و قابل اعتماد بودن، قفل درگیری‌های پیچیده را باز کند، یک بازیگر ضروری شده است که هر دو حزب آمریکا به آن علاقه‌مند شده‌اند. قطر به‌عنوان میزبان مهم‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه، سکوی مهمی را در اختیار پنتاگون قرار می‌دهد که نمی‌تواند به راحتی آن را رها کند.

با این وجود، در دوحه نگرانی‌هایی درباره صداهای طرفدار اسرائیل در اطراف ترامپ وجود دارد که رابطه میانجیگری قطر با جنبش فلسطینی حماس را مشکل‌ساز می‌کند. قطر باید نشان دهد که می‌تواند به توافقی برای پایان دادن به خونریزی در غزه دست یابد. امیدی که در دوحه وجود دارد این است که طرز فکر معامله‌گرانه ترامپ بتواند او را قادر سازد تا کابینه راست افراطی اسرائیل را برای متعهد شدن به راه‌حل دیپلماتیک تحت فشار بگذارد.

تصورات عربستان سعودی
در عربستان سعودی، انتظار زیادی وجود دارد که با ترامپ، ایالات متحده می‌تواند به نقش خود به عنوان یک هژمون منطقه‌ای بازگردد که یک حس جهت گیری استراتژیک را ارائه می‌دهد که پادشاهی می‌تواند در امتداد آن حرکت کند. نگاه ساده‌گرایانه و صفر و یکی ترامپ به جهان، دیدگاهی است که مدیریت آن برای عربستان سعودی راحت‌تر می‌بیند، حتی اگر تنها به این دلیل که اطمینان بیشتری دارد.

مانند سایر کشورهای عربی خلیج فارس، عربستان سعودی امیدوار است که معامله گرایی به دور از ارزش بیشتری وجود داشته باشد و رئیس جمهور ایالات متحده به پادشاهی اجازه دهد تا منافع ملی خود در منطقه را به نحوی که صلاح می‌داند، پیش ببرد. با اکوسیستم سرمایه گذاری توسعه یافته‌تر نسبت به سال 2016، ریاض آمادگی بیشتری برای سرمایه گذاری استراتژیک در ایالات متحده برای راضی کردن ترامپ دارد. بسیاری در واشنگتن متوجه هستند که عربستان سعودی یک بازیگر جهانی حوزه انرژی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

با این حال، در ریاض نیز هیچ توهمی وجود ندارد که ترامپ 2.0 بتواند چشم اندازی روشن و قوی برای منطقه ارائه دهد. شکست او در انتقام حمله به تاسیسات نفتی عربستان در ابقیق و خریص در سال 2019 فراموش نشده است. به همین ترتیب، بعید است این بار رویکرد تندروانه‌تر دولت جدید ایالات متحده در قبال ایران در ریاض مورد استقبال قرار گیرد. هیچ کس در پادشاهی نمی‌خواهد ببیند ترامپ تا آخرین سرباز و تاسیسات نفتی عربستان با ایران بجنگد.

برخی در ریاض می‌بینند که ترامپ می‌تواند با یک «معامله قرن» جدید فریفته شود - توافقی که باعث می‌شود عربستان سعودی وارد یک معاهده دفاعی گسترده با ایالات متحده شود. اما جدای از تمایل ترامپ به معاملات، بعید است که کنگره توافقی را تایید کند که به اندازه کافی برای خشنود کردن پادشاهی گسترده باشد - به خصوص که ریاض عادی سازی روابط با اسرائیلی که به طور فزاینده آخر الزمانی شده است را عملا غیرممکن می‌داند.

در مجموع، شورای همکاری خلیج فارس در برخورد با رئیس جمهور ایالات متحده که تمایلات استبدادی از خود نشان می‌دهد، احساس راحتی می‌کند. از آنجایی که اقتصادهای رانتی خلیج فارس اغلب به عنوان کسب‌وکارهای خانوادگی اداره می‌شوند، رهبری مانند ترامپ که تجارت را با سیاست در هم می‌آمیزد، برای منطقه وصله ناجوری به نظر نمی‌رسد. دولت مرکانتیلیستی ترامپ که با قدرت نظامی تثبیت شده است، چیزی است که خلیج فارس به خوبی آن را درک می‌کند. در پایان، برخی ممکن است نتیجه بگیرند، برنده سیاست منطقه‌ای ترامپ ممکن است کسی باشد که بالاترین پیشنهاد را می‌دهد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط