شنبه 26 آبان 1403 - 20:58

کد خبر 701719

شنبه 26 آبان 1403 - 20:30:00


قوچانی: می‌توانیم با آمریکا به یک صلح سرد برسیم


هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

گفت وگوی هم میهن با محمد قوچانی عضو شورای مرکزی و مسئول کمیته سیاسی حزب کارگزاران درباره بازگشت ترامپ

دونالد ترامپ یک‌بار دیگر به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شده است. به عنوان اولین سوال، چه تحلیلی نسبت به بازگشت ترامپ به کاخ سفید از دید یک فعال سیاسی و حزبی در ایران دارید؟

محمد قوچانی: ظهور ترامپ در دوره اول، یک اتفاق بود اما در دوره دوم تداوم یک جنبش سیاسی – اجتماعی است، یعنی ما ترامپ را از وضعیت یک فرد الان به وضعیت یک جنبش و جریان اجتماعی باید ببینیم. اگر در دوره اول احساس می‌شد که ترامپ نماد یک سلبریتی آمریکایی که طرفدار زندگی به سبک آمریکایی مطرح بود، الان دیگر ترامپ یک ستاره نیست، بلکه جریانی است که نشان می‌دهد در جامعه آمریکا عمق و نفوذ دارد.

البته در انتخابات سال 2020 هم دیدیم که ترامپ رای کمی نیاورد. به نظر من ظهور یک چهره سفیدپوستی است که مردسالار است، سرمایه‌سالار است، پروتستان در مقابل جریان‌های کاتولیک است، آمریکایی سفید مقابل آمریکایی رنگین‌پوست است. همه این عناصر با یکدیگر جمع شده و در مقابل یک حزب دموکراتی که از هویت خودش فاصله گرفته، حزب جمهوری‎‌خواه دارد به سنت خود برمی‌گردد که همان سنت انگلوساکسون پروتستان است.

چند سال پیش آقای هانتینگتون کتابی نوشت و در آن توضیح داد که هویت ایالات متحده آمریکا، هویت انگلوساکسون و پروتستان است. این دو عنصر در کنار هم، هویت آمریکایی را می‌سازند که از طریق اسپانیش‌ها و کاتولیک‌ها و دیگران تهدید می‌شود. ظهور ترامپ، واکنش و بازتابی به این وضعیتی است که در آمریکا به وجود آمده است. به نظرم جامعه آمریکا در مقابل پدیده راست‌گرایی به ریسک بزرگی دست زد. خانم هریس هم زن و هم رنگین‌پوست بود.

این برای جامعه آمریکا که هنوز محافظه‌کار است و هنوز ممکن است نسبت به زن‌ها و رنگین‌پوست‌ها موضع داشته باشد، خیلی سخت بود که به هریس رای دهد. اگر شاید حتی یک مرد سفیدپوست دموکرات را مطرح می‌کردند، شانس بیشتری مقابل ترامپ داشتند تا اینکه خانم هریس در این رقابت حضور داشته باشد. 

با بازگشت ترامپ، چه تصویری را می‌توان از آینده و موضوعات مرتبط با ایران داشت؟

محمد قوچانی: ما در طول قرن اخیر که با آمریکا رابطه داشتیم، دچار یک دوگانه بودیم. از یک طرف بعضی اوقات خیلی خوش‌بین بودیم و فکر می‌کردیم آمریکا را به عنوان یک نیروی سوم مقابل استعمار انگلیس و روسیه وارد صحنه سیاسی ایران کنیم که البته سیاست‌مدار ماهری مثل قوام‌السلطنه توانست از این قضیه خیلی خوب استفاده کند و یا علی امینی هم همینطور بود و توانست استفاده کند. حتی در وقوع انقلاب ایران هم شاید این به کار نظام جدیدی  که می‌خواست روی کار بیاید و در حقیقت جنبش انقلابی، آمد.

از طرف دیگر ما از یک مقطع دچار بدبینی نسبت به ایالات متحده آمریکا به سویه افراطی شدیم. البته نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد غیرقابل انکار است و سیاستمداران آمریکایی از این جهت عذرخواهی کرده‌اند و این یک کارنامه ترسی را در رابطه ایران و آمریکا رقم زد و بعد بازتاب آن را در 13 آبان 58 دیدیم.

حرکت 13 آبان اگر نبود، بهتر می‌شد اما آن حرکت می‌توانست حرکتی تاکتیکی باشد اما تبدیل به راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران مقابل آمریکا شده و این به شکل یک زخم بسیار ترمیم‌نشده‌ای همچنان باقی مانده است، با وجود اینکه در مقاطع مختلف به لحاظ راهبردی تلاش صورت گرفت که ترمیم شود؛ مثلاً در جریان جنگ ایران و عراق در مقابل حمایت صریح شوروی از عراق و صدام، ما می‌توانستیم از عامل آمریکا به‌عنوان عامل متوازن استفاده کنیم. جالب اینجاست که در همان دوره هم جمهوری‌خواهان و اتفاقاً تندروترین بخش جمهوری‌خواهان در آمریکا بر سر کار بودند.


یعنی رونالد ریگان که اسوه فکری دونالد ترامپ است و در واقع بنیان‌گذار نومحافظه‌کاری است، پیام‌های خیلی مثبتی به ایران می‌داد اما از آن فرصت استفاده نشد و در دوره دموکرات‌ها یعنی دوره کلینتون، تحریم‌ها پایه‌گذاری شد. من فکر می‌کنم که ما می‌توانیم از این فرصت برای بهبود روابط ایران و آمریکا استفاده کنیم، اگر هم حتی برای روابط استفاده نکنیم، برای حفظ منافع ملی‌مان می‌توانیم حداقل به یک صلح سرد با آمریکا برسیم.

من فکر می‎‌کنم ترامپ یک تفاوتی هم با دوره اول کرده است و هم اساساً با تفکر نومحافظه‌کاری یک تمایز جدی دارد. بخشی از جمهوری‌خواهان تندرو مثل دیک چنی و جرج دبلیو بوش، با ترامپ مشکل داشتند و از خانم هریس حمایت کردند، یعنی اینطور نیست که شکاف‌های حزبی آنجا کاملاً منطبق با وضعیت حزبی ما باشد. ما نباید فکر کنیم که دموکرات‌ها با اصلاح‌طلبان الزاماً منطبق هستند و جمهوری‎‌‌خواهان با اصولگرایان منطبق هستند. در مقاطع مختلف، براساس منافع ملی‌مان می‌توانیم تصمیم بگیریم و آمریکا هم همین کار را دارد انجام می‌دهد. اگر ماهیت خود ترامپ را بشناسیم، در واقع یک ناسیونالیست آمریکایی است و منافع ملی‌ برایش مهم است.

اتفاقاً ترامپ به خاطر اینکه با این انترناسیونالیسم دموکرات‌ها مخالف است و بیشتر از همه طرفدار این است که خود آمریکایی‌ها وضعیت بهتری داشته باشند، این امکان وجود دارد که بتوانیم در حوزه و محدوده منافع ملی با او گفت‌وگو کنیم و حداقل ضربه‌‎اش را کم کنیم. به نظر من این شدنی است، با دوره ریگان هم می‌توانیم مقایسه کنیم اما الزاماً منطبق با آن دوره نیست چون ترامپ نسبت به نومحافظه‌کارانی که ریگان پرورش داد، فاصله و زاویه دارد اما ناسیونالیسمی که ترامپ از آن حمایت می‌کند و دنبال آن مبتنی بر منافع ملت آمریکا است، می‌تواند به ما کمک کند که ترامپ را دعوت کنیم که کمتر در امور ایران دخالت کند. شاید ما نتوانیم هیچ‌وقت رابطه راهبردی در جمهوری اسلامی با آمریکا پیدا کنیم اما می‌توانیم به یک صلح سرد برسیم. 

با توجه به تجربه‌ای که پیش از این از حضور ترامپ در کاخ سفید داشته‌ایم، چه پیشنهادی به دولت برای کاهش آسیب‌ها و مشکلات مرتبط با این وضعیت دارید؟ 

محمد قوچانی: اول از همه هیچ‌کس و از جمله دولت نباید هیجان‌زده شده و وارد بازی‌های پینگ‌پنگی در دیپلماسی عمومی شود. مثلاً ما الان می‌دانیم که در دولت جدید آمریکا، کابینه به شدت تندرویی در حال شکل‌گیری است ولی الزاماً وقتی تندروها سر کار می‌آیند، نمی‌توانند از همان عناصر تندروی‌شان استفاده کنند. در حقیقت روی زمین واقعیت که پا می‌گذارند، مجبور می‌شوند که براساس واقعیت‌ها تصمیم بگیرند. من فکر می‌کنم که این برای همه تندروهای عالم و تندروهای خودمان رخ می‌دهد و برای تندروهای آمریکایی رخ می‌دهد؛

بنابراین در درجه اول نباید هیجان‌زده شویم. دوم اینکه، این دوگانه‌ای که جمهوری‌خواهان  و دموکرات‌ها مانند وضعیت اصلاح‌طلبان و اصول‌گراها در ایران هستند این را منطبق نکنیم. این مبنای جامعه‌شناختی ندارد. یعنی در حقیقت ما ادواری داشتیم که دموکرات‌ها خیلی با ما بد عمل کردند و ادواری هم وجود داشته است که جمهوری‌خواهان با ما درست برخورد کردند.

این تصور را از بحث‌های تئوریک و نظری و ذهنی‌مان خارج کنیم. نکته سوم این است که بتوانیم گزینه‌هایی پیش روی ترامپ و آمریکا قرار دهیم که بتواند از افراد تندرو فاصله بگیرد. شما اگر کتاب خاطرات پمپئو را مطالعه کنید، می‌توانید به راحتی نقش پمپئو را در تحریک ترامپ ردیابی کنید. ما نباید تلاش کنیم که دولت آمریکا تندروتر شود. نکته چهارم این است که خوش‌بینی مفرط هم پیدا نکنیم. عناصر مقاومت ملی که در ایران وجود دارد، حتی به لحاظ مسائل نظامی اهمیت دارد و نباید اینها را نادیده بگیریم. فقط باید یک نقشه درستی از منطقه خاورمیانه داشته باشیم، درباره لبنان دکترین و درباره فلسطین راهکار داشته باشیم. به نظر من تا به حال دولت آقای پزشکیان و آقای عراقچی، کارکرد مثبتی داشته‌اند.

هم آقای پزشکیان آن جمله طلایی‌ای که گفتند «در رابطه با آمریکا، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم بالاخره در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی با این کشور مواجهه خواهیم داشت و بهتر است این عرصه را خودمان مدیریت کنیم.» خیلی مفید بوده است و هم آقای عراقچی که گفت «ما باید در روابط با آمریکا به کمترین سطح تنش در برسیم و آسیب‌ها را کم کنیم»، اینها جملات راهبردی است و دیداری که نماینده ایران در سازمان ملل ظاهراً با آقای ایلان ماسک داشته،  به نظرم بخشی از دیپلماسی عمومی می‌تواند باشد، زیرا آقای ماسک که نقش‌اش بیش از یک سرمایه‌گذار در ستاد آقای ترامپ خواهد بود، شاید حتی آینده ریاست‌جمهوری آمریکا دست آقای ایلان ماسک باشد.

به این جهت من فکر می‌کنم ما باید با یک نقشه واقع‌بینانه و در عین حال دارای گزینه‌های متفاوت و مبتنی بر اجماع در داخل حرکت کنیم. حتماً باید کل نظام سیاسی پای این ایده بایستد، یعنی اگر تنها دولت این کار را کند، شکست خواهد خورد و آن وقت ما می‌توانیم از پیکره برجام، یک مجسمه جدیدی بسازیم. 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط