سه‌شنبه 29 آبان 1403 - 23:52

کد خبر 705766

سه‌شنبه 29 آبان 1403 - 19:55:00


شمس الواعظین: ترامپ در عین تندروی، میانه‌رو است


اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

مهدی بیک‌اوغلی| در شرایطی که اغلب کشورهای جهان از ضرورت اتخاذ راهبردهای تازه برای مواجهه با جهان در عصر ترامپ سخن گفته و برنامه‌ریزی می‌کنند در ایران برخی طیف‌های رادیکال معتقدند ایران نباید راهبردهای خدشه‌ناپذیر گذشته را تغییر دهد و «در» برای سیاست‌ها و سیاست‌ورزان ایرانی باید بر همان «پاشنه» سابق بچرخد. اصولی که هیچ انعطافی نباید در آن داده شود تا روز و روزگاری از راه برسد که امریکای جنایتکار و کشورهای غربی، نادم و پشیمان از کرده‌های خود در مسیر مورد نظر ایران قدم بردارند! سیاست‌هایی که در عالم سیاست از آن با عنوان «ردگرایی» یاد می‌شود و ماشاءالله شمس‌الواعظین آن را مخل منافع ملی ایرانیان و مصالح عمومی کشور می‌داند. شمس‌الواعظین در عین حال معتقد است که ترامپ مدل 2024 با ترامپ قبلی تفاوت‌هایی دارد و میانه‌روی را چاشنی تندروی‌های خود کرده است. شمس‌الواعظین این ترکیب تازه را با عنوان «میانه‌روی در عین تندروی» یاد می‌کند. این تحلیلگر مسائل سیاسی و منطقه‌ای در ادامه با واکاوی افکار ترامپ بر اساس فکت‌هایی که تا به امروز ارایه کرده، فرصت مذاکره را برای ایران منتفی ندانسته و آن را محتمل می‌داند. ترامپ برگ‌های در دست ایران را در مذاکره با امریکا قابل توجه دانسته و معتقد است تا زمانی که این برگ‌ها کاربردی‌اند باید از آنها استفاده کرد و اجازه نداد تا ترامپ با فشار فزاینده، ایران تضعیف شده را پای میز مذاکره بنشاند.

این روزها درباره ترامپ و راهبردهای احتمالی‌اش زیاد بحث می‌شود. جهان با چه ترامپی مواجه خواهد شد؟ ترامپ 2016 یا ترامپی که به بلوغ افزون‌تری در عرصه سیاسی رسیده است؟

فکر نمی‌کنم ترامپ همان ترامپ قبلی باشد. اطرافیان ترامپ تغییر کرده‌اند، ضمن اینکه خود ترامپ هم تجربیات بسیاری کسب کرده است. اگرچه روحیات خاص و بنیادین او در این سن تغییر نمی‌کند، اما ضرورت‌های عرصه بین‌الملل او را به سمت «میانه‌روی در عین تندروی» سوق داده است. در واقع در اعمال تندروی خود با احتیاط عمل می‌کند. اگرچه تیم او را دست راستی‌های رادیکال تشکیل می‌دهند، اما این تیم، بازتابی از تمایل مردم امریکا در فاصله گرفتن از جناح چپ دموکرات‌هاست. مردم امریکا نگران بودند در دوره هریس مانند دوره بایدن تورم بالا رفته و مشکلات اقتصادی ادامه یابند. از سوی دیگر، دموکرات‌ها نه تنها جنگ‌ها را مهار نکردند، بلکه زمینه تداوم جنگ‌ها را فراهم ساختند. توافقی که اخیرا بایدن در خصوص استفاده از تسلیحات دوربرد با اوکراین داشت، نشان‌دهنده آن است که دموکرات‌ها تلاش می‌کنند دولت بعدی امریکا را با چالش‌های جدیدی مواجه سازند. ترامپی که معتقد است نه تنها جنگی را آغاز نمی‌کند، بلکه آمده تا جنگ‌ها را خاتمه دهد. به نظر می‌رسد، تیمی که روی استیج سیاسی امریکای مدل ترامپ، چیده شده، تیم تندرویی است، اما معنای حضور آنها این نیست که دولت بعدی امریکا به دنبال تندروی است، بلکه نشان‌دهنده تحقق مطالبه مردم امریکا در شکل‌دهی به عصر جدیدی در امریکاست. در واقع ترامپ تلاش زیادی دارد تا نامش را در تاریخ امریکا و جهان ماندگار کند.

شما از ترجیع‌بند «تندروی میانه» استفاده کردید؛ این رویکرد احتمالی ترامپ چه وضعیتی را در روابط امریکا با ایران ایجاد می‌کند؟ برخی تحلیلگران با تکیه بر این عبارت که ترامپ به دنبال گشودن جبهه‌های تازه نبرد نیست، این‌طور نتیجه‌گیری می‌کنند که ترامپ در منطقه آتش‌بس ایجاد کرده و سپس به دنبال حل معادلات با ایران می‌رود. این استدلال درست است؟

بیشترین دیدارها و گفت‌وگوهایی که ترامپ در دوره انتقالی انجام می‌دهد، اول با نتانیاهو نخست وزیر اسراییل و بعد هم با زلنسکی رییس‌جمهور اوکراین است. ترامپ با این اقدامات در حال علامت دادن است. او به نتانیاهو و زلنسکی می‌گوید تا می‌توانید اوضاع را به سمت حل و فصل تنش‌ها پیش ببرید. به نتانیاهو هم هر چند فعلا مجوز رادیکال شدن را داده، اما در عین حال تاکید کرده تا زمان حضور ترامپ، زمینه‌های آتش‌بس مستقیم (بین اسراییل و حماس) و آتش‌بس غیرمستقیم (بین اسراییل و لبنان) را فراهم سازد. در مورد اوکراین و روسیه هم باید زمینه‌های صلح فراهم شود. نشانه‌ها هم حاکی است که دولت لبنان در عین ملاحظات، نگاه مثبتی به پیش‌نویس پیشنهادی دولت امریکا داشته است. ظاهرا اوضاع به سمت نوعی آرامش نسبی حرکت می‌کند که امیدبخش است.

در پازلی که شما چیدید، وضعیت ایران را چطور می‌توان تحلیل کرد. یعنی حضور دولت جدید امریکا با تاکتیک‌های خاص خود، وضعیت رابطه با ایران را به چه سمت و سویی هدایت می‌کند؟

قبل از پاسخ دادن به این پرسش باید بگویم که امریکا با وجود جنایات فراوان اسراییل در باریکه غزه نمی‌تواند به سیاست حمایت همه‌جانبه‌اش از این رژیم ادامه دهد. این وضعیت غیرقابل تداوم است. مهار اسراییل هم به دست دموکرات‌ها، ممکن نیست و این راستگراهای جمهوری‌خواه هستند که می‌توانند اسراییل را مهار کنند. فراموش نکنید تا به این ساعت، اروپا، ناتو و امریکا حدود 173میلیارد دلار در اوکراین خرج کرده‌اند. این عدد غیر از تسلیحات اهدایی امریکاست. اگر این هزینه‌های سنگین در دوره ترامپ هم ادامه داشته باشد، او نمی‌تواند برنامه‌های خود را درباره بازسازی اقتصاد کهنه امریکا، بازگرداندن صنایع کوچک از سایر کشورها به امریکا و...محقق کند.این اهداف به سرمایه‌گذاری بیشتری نیاز دارد و خاصه خرجی‌های اوکراین این روند را ناممکن می‌کند. به همین دلیل رییس‌جمهور اوکراین اعلام کرده به سمت پایان جنگ حرکت می‌کند. هر اندازه زلنسکی سعی کرد، ترامپ را به ادامه سیاست‌های دولت بایدن وادار کند، پاسخ ترامپ نه بود. از این جهت می‌توان مطمئن بود که صلح نزدیک است، چون ترامپ می‌خواهد طرح‌هایش را اجرایی کند.

در مورد ایران هم می‌توان همین استدلال را مطرح کرد؟

در مورد ایران اما موضوع کمی متفاوت است. من تعجب می‌کنم از برخی افراد و جریانات از جمله چهره‌هایی چون دکتر ولایتی و... که از تغییرناپذیر بودن سیاست‌های ایران در مواجهه با امریکا سخن می‌گویند! هم‌اکنون که با هم صحبت می‌کنیم از گروه 20 و چین و اوکراین گرفته تا کشورهای خاورمیانه، آفریقا و...همه کشورها خود را آماده می‌کنند تا سیاست‌ها و راهبردهای خود را برای دوران ترامپ تغییر دهند! آیا همه جهان درک اشتباهی از نظام بین‌الملل دارند و این ایران است که درست عمل می‌کند؟ اعمال سیاست «ردگرایی» هنر نیست. کف ماجرا، اظهاراتی است که عراقچی مطرح کرده است. یعنی ایجاد اعتماد متقابل، شروع گفت‌وگوها یا افزایش سطح مذاکرات عمان و قطر. یعنی بالا بردن سطح گفت‌وگوهایی که طی این سال‌ها هرگز متوقف نبوده است. این تصور غلطی است که سیاست ردگرایی ایران را منفرد می‌کند. حتی کشورهایی که رابطه حسنه با ایران دارند در صورتی که متوجه شوند، ایران سیاست ردگرایی را در پیش گرفته از ایران دور می‌شوند. به دلیل اثرگذاری وضعیت جدید در نظام بین‌الملل لازم است ایران هم منعطف عمل کند. نباید فکر کرد اگر روابط خصمانه و تضاد ما با امریکا ادامه یابد تنها امریکا روبه‌روی ایران می‌ایستد، حتی دوستان نزدیک ایران هم حاضر نیستند همراه در این وضعیت قرار بگیرند.

اخیرا برخی تحلیلگران و فعالان سیاسی از مدیریت خصومت صحبت می‌کنند. آیا می‌شود تصور کرد که ایران و امریکا به سمت مدیریت خصومت حرکت کنند؟

من هم این واژه را شنیده‌ام، ظاهرا برخی فعالان سیاسی این واژه را کشف کرده‌اند. در علوم سیاسی مدیریت خصومت معنا ندارد. خصومت یعنی ورود عملی به رویارویی‌های باز و نیمه باز. می‌توان مدیریت چالش یا مدیریت بحران داشت، اما مدیریت خصومت کشف تازه‌ای است!

اگر گفت‌وگویی میان ایران و امریکا شکل بگیرد، ایران چه کارت‌هایی در دست دارد؟

ایران در وضعیت نیرومندی برای مذاکره قرار دارد، برگ‌های قوی و اثرگذاری در اختیار دارد. طی 400 روز اخیر ایران نشان داده که چه پتانسیل بالایی دارد. هنوز اتفاق خاصی در خاورمیانه رخ نداده که تصور کنیم جبهه مقاومت، دچار مشکل شده، کارش تمام شده و باید تسلیم شود. این حرف‌ها برای شبکه‌های فارسی زبان خارج از کشور است. اتفاقا اسراییل به ‌شدت تحت فشار است. کافی است به این موضوع توجه شود که طی 45 روز اخیر به دلیل محاصره خشونت‌بار ارتش اسراییل (با حضور لشکر 162 اسراییل) و بمباران مستمر در شمال باریکه غزه، نه تنها هیچ دستاوردی به نفع اسراییل شکل نگرفته، بلکه 69 افسر و سرباز اسراییلی در این قلمرو کشته شده‌اند. دیروز فرمانده نیروی هوایی اسراییل به همراه رییس ستاد مشترک ارتش و رییس موصاد برای بررسی اوضاع وارد نوار غزه شدند . وقتی عنوان می‌شود اوضاع در حال بررسی است، یعنی اسراییل به دنبال تجدیدنظر است. با گذشت 400 روز جنایت و بمباران وحشیانه هنوز مقاومت سنگینی در شمال غزه جریان دارد. توجه کنید این مقاومت فقط در شمال غزه است، باقی مناطق که اوضاع بهتری دارند. این وضعیت نشان می‌دهد ارتش اسراییل در بن‌بست‌های عجیبی گرفتار شده است. یعنی وضعیت به صورت معلق باقی مانده است. با وجود تلفاتی که ارتش متحمل شده است چیزی تغییر نکرده.

اگر این‌گونه است چرا اسراییل این چرخه را ادامه می‌دهد و به درخواست‌های آتش‌بس دولت بایدن بی‌توجه بوده است؟

طبیعی است که اسراییل دستاوردهای تاکتیکی داشته باشد. مثلا ارتش اسراییل می‌تواند ادعا کند که مربع‌های مسکونی را زده، کشته، ویران کرده و روزانه 50 الی 60 نفر غیرنظامی را کشته است. اما نمی‌تواند مدعی شود که معادله را به سود خود تغییر داده است. مقاومت کاملا زنده است. در مورد لبنان که اوضاع کاملا فرق می‌کند. حزب‌الله هم قوی‌تر است و هم ارتش اسراییل در دور دوم عملیات زمینی خود هنوز نتوانسته به شهر خیام که تنها 3کیلومتر با مرز فاصله دارد، برسد. اسراییل فکر می‌کرد دو هفته‌ای به 10کیلومتری جنوب لبنان و دور کردن حزب‌الله از رودخانه لیتالی می‌رساند. بنابراین وضعیت ایران با استانداردهای نیرو و قدرت خاص خود، وضعیت قابل قبول است و نمره بالایی دارد.البته این برگ‌ها نباید از دست بروند. اگر تحریم‌های مضاعف علیه ایران شروع شود، ایران ضعیف‌تر خواهد شد و با از دست دادن برخی برگ‌های قدرت پشت میز مذاکرات می‌رود. البته این وضعیت نه با هوشمندی سیاست خارجی ایران سازگار است و نه با واقعیت‌هایی که در جهان امروز وجود دارد. وقتی رهبر چین می‌گوید باید خودمان را برای دوران ترامپ آماده کنیم، شوخی است که برخی رادیکال‌ها و محافظه‌کاران در داخل بگویند اوضاع ما خوب است و نباید به چیزی دست بزنیم. انگار برخی افراد و گروه‌ها به دنبال لجبازی هستند.

در صحنه‌ای که شما ترسیم کردید، مشخص شد که در میادین تنازع چه می‌گذرد، امریکا به چه اهدفی فکر می‌کند و در صحنه داخلی و خارجی ایران چه می‌گذرد. در این شرایط اگر تصمیم‌سازان ایرانی به سمت مذاکره بروند، با کارت‌های موجود ایران چگونه می‌توانند بازی کنند و چه آورده‌ای از این کنشگری می‌توان کسب کرد؟

در جنگ جهانی دوم، 3 رهبر معروف متفقین شامل روزولت، چرچیل و استالین به تهران آمدند. در این نشست، چرچیل در حالی که سیگار برگ خود را بر لب داشت، خطاب به روزولت و استالین پرسید فکر می‌کنید هدف غایی جنگ‌ها چیست؟ استالین پاسخ داد: «هدف هر جنگی کشورگشایی است.» روزولت پاسخ دیگری می‌دهد و «قدرت‌نمایی را هدف نهایی هر جنگی» معرفی می‌کند. چرچیل اما پاسخ متفاوتی می‌دهد که جاودانه می‌شود. چرچیل اشاره می‌کند که «هدف نهایی جنگ‌ها، برقراری صلح است.» دورنمای جنگ جهانی دوم هم نشان می‌دهد که اظهارات چرچیل به واقعیت نزدیک‌تر بوده است. قراردادهای استارت 1و 2و 3 که بعد از جنگ جهانی دوم بین ایالات متحده و شوروی سابق منعقد شد، محصول این نگرش است. در خاورمیانه هم این تنازعات باید منجر به صلح پایدار شود. ایران باید سیاست‌های خود را روی هر چه عادلانه‌تر کردن فرآیندهای صلح در خاورمیانه متمرکز کند. به دلیل سابقه‌ای که ایران در تحریک بسیاری از محورها و در فرماندهی و رهبری منطقه و قرار دادن اسراییل در تنگناهای استراتژیک دارد، لازم است از این مزیت، توانایی و امتیاز در جهت وادار کردن حریفان به پذیرش عادلانه‌ترین شکل برقراری صلح استفاده کند.

دستیابی به چنین صلح پایداری که هم منافع مردم ایران در داخل را تامین کند و هم منافع مردم منطقه را، به چه پیش‌زمینه‌هایی نیاز دارد؟

این مهم شروطی دارد و آن اینکه همه بازیگران همین راه‌حل را در نظر داشته باشند. اسراییل نشان داد هیچ چیز جلودارش نیست. نه حقوق بشر، نه نظام بین‌الملل، نه روابط انسانی و...من همیشه فکر می‌کردم، مغول‌ها در فتح بغداد و ایران و... چگونه عمل می‌کردند؟ ما زنده ماندیم و دیدیم که اسراییل بدتر از مغول‌ها عمل کرده است. اما آیا قرار است انسان با ویرانی همنوعان خود به سمت فتح سرزمین‌های تازه گام بردارد؟ باید به سمت صلح و گفت‌وگو و مدارا حرکت کرد. حرکت به سمت صلح نشان‌دهنده پختگی راهبران کشور‌ها و سیاستمداران است، اما صلحی که حقوق طرفین را به شکل عادلانه تامین کند. به خصوص طرف فلسطینی که 70 سال است با ظلم مضاعف و مستمر مواجه است. باید به چنین صلحی اندیشید. صلحی که برای ایرانیان رفاه و آرامش و رشد را در پی داشته باشد و برای مردم منطقه ثبات و دورنمای روشن و امیدواری را.
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط