یک‌شنبه 04 آذر 1403 - 19:17

کد خبر 708188

پنج‌شنبه 01 آذر 1403 - 19:11:31


فرصت‌های ترامپیزم


اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

مهدی بیک‌اوغلی| ایرانیان در آستانه ورود به عصر تازه و هنگامه جدیدی قرار دارند. هنگامه‌ای که ظهور دوباره ترامپ و‌ دار و دسته‌اش آن را شکل می‌دهند. این سرنوشت محتوم ایرانیان است که طی دهه‌های مستمر در کشاکش بیم‌ها و امیدها، تحولات پیش رو را انتظار می‌کشند. از یک طرف بیم‌هایی که بر اثر راه‌اندازی مکانیسم ماشه ممکن است ایجاد شود و قطعنامه احتمالی آژانس هم زمینه‌های احتمالی آن را فراهم می‌سازد. از سوی دیگر امیدهایی که دولت اصلاح‌طلب تازه بر صدر نشسته با حضور چهره‌های متخصص و مدیران نخبه ایجاد کرده‌اند. رییس‌جمهوری که اعلام کرده هر اتفاقی رخ دهد، ایده تنش‌زدایی و گفت‌وگو و مذاکره را ترک نخواهد کرد. در کنار امیدهایی که بر اثر حضور یک دولت اصلاح‌طلب ایجاد شده، شخصیت خاص ترامپ هم یک وضعیت دیالکتیک را برای ایران و ایرانی به وجود آورده است. ترامپ اساسا یک وضعیت متناقض است. ترامپ در آن واحد هم می‌تواند بیم باشد و هم امید. کارنامه تاریک ترامپ حدفاصل 2016 تا 2020 با ایده فشار حداکثری کافی است تا ایرانیان را نگران حضور او در کاخ سفید کند. در عین حال اظهاراتش درباره اینکه به دنبال تغییر حکومت در ایران نیست و آماده است تا با ایران به یک توافق برد-برد برسد در کنار روحیه کاسبکارانه‌اش برخی را نسبت به آینده حضور او در کاخ سفید امیدوار می‌سازد. یکی از چهره‌هایی که معتقد است، ترامپ برای ایران یک فرصت است، تقی آزادارمکی، استاد جامعه‌شناسی است که معتقد است باید از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید نهایت بهره‌برداری را کرد. آزادارمکی با تشریح صحنه سیاسی ایران و فضای بین‌المللی، ترامپ را در میان چنگ و دندان نشان دادن‌های دیپلماتیک اروپاییان و نگاه جنگ‌طلبانه و خصمانه اسراییل یک فرصت می‌داند. این استاد جامعه‌شناسی با واکاوی وضعیت جامعه ایرانی و صف‌کشی نیروهای سیاسی، نسخه منحصربه‌فرد خود را نیز برای عبور از بحران ارایه می‌کند. استفاده توامان از میدان و دیپلماسی راهبردی است که آزادارمکی به آن اعتقاد دارد. تضاد و تنازعی که امکان یک توافق آبرومندانه را برای ایران فراهم می‌سازد و شرایط را برای به دست گرفتن وضعیت مطلوب مهیا می‌کند.

بعد از حضور پزشکیان در ایران، ترامپ هم در امریکا سکان هدایت ساختار اجرایی را به دست گرفته. رویارویی این دو دیدگاه در ایران و امریکا چه وضعیتی را برای ایران شکل می‌دهد؟

ایران و جامعه جهانی را پس از حضور ترامپ با شرایط جدیدی می‌بینیم. ترامپ، ترامپی است که تنها اهل معامله نیست، بلکه اهل مجادله هم است. ترامپ مدل 2024 هم مناقشه می‌کند و هم مجادله و هم معامله. ترامپ مدل 2016 زیاد دنبال معامله نبود و بیشتر قصد داشت رو کم کند. به همین دلیل ایران را با فشار حداکثری مواجه ساخت و برای چین چنگ و دندان نشان داد و به اروپا و متحدان امریکا بی‌محلی کرد. از سوی دیگر راهی اسراییل شد و بازی‌های عجیبی را درآورد. اساسا اسراییل امروز محصول ترامپ دیروز است. اما ترامپ امروز با تجربه‌تر شده و قصد دارد امریکای جدیدی را بسازد و نام خود را بر تارک این امریکای جدید بکوبد. ترامپ باید به نجات امریکا فکر کند، چراکه امریکا دچار گرفتاری‌های بنیادینی است که در آینده بروز می‌کند.

چرا فکر می‌کنید امریکا گرفتاری‌های بنیادینی در سطح جهان دارد؟ این گرفتاری‌ها از چه نوعی است؟

گرفتاری اصلی امریکا وارد شدن مستقیم در مجادلات جهانی است. یکی از این گرفتاری‌ها، گیر کردن پای امریکا در جنگ اسراییل و حماس است. بایدن دقیقا یکی از طرف‌های جنگ در منطقه خاورمیانه شده است. از سوی دیگر در جنگ روسیه و اوکراین رسما درگیر شده است. اگر این روند ادامه داشت، امریکا به طرف جنگ با ایران، سپس با چین، روسیه، حتی اعراب و...حرکت می‌کرد. چنین امریکایی در صورت عدم راهبرد مناسب با شکاف‌های عظیمی مواجه می‌شد.من به عنوان امریکاشناس یا مدافع امریکا صحبت نمی‌کنم، بلکه قصد دارم، تصویری از وضعیت داخلی جامعه امریکایی ارایه کنم. امریکایی که در معرض حوادث مهمی قرار گرفته و ترامپ و ترامپیست‌ها به دنبال بازگرداندن قدرت امریکا هستند.

این بازگشت قدرت امریکا چگونه اتفاق می‌افتد؟ در واقع ترامپ و چهره‌هایی چون ایلان ماسک چگونه قصد دارند این قدرت را به مرکز ثقل آن بازگردانند؟

باید همان‌طور که می‌جنگند، توانایی مذاکره در هر سطحی داشته باشند. اتفاقا به دنبال تحقق آن هستند. از یک طرف درباره مذاکره با ایران و قصد نداشتن برای تغییر حاکمیت و...صحبت می‌کنند و از طرف دیگر از فشار حداکثری می‌گویند! این دو رویکرد است که جریان ترامپ و ترامپیست‌ها به دنبال اجرای آن هستند. در واقع می‌خواهند در عین اعمال قدرت از وارد شدن به صحنه تنازعات خطرناک خودداری کنند.

حالا ایران در مواجهه با چنین ترامپ و امریکایی چه باید بکند؟

ایران در یک موقعیت متفاوت قرار دارد. در سال 2016 ترامپ گردن کلفتی می‌کرد و چنگ و دندان نشان می‌داد و ایران هم اقتدار خود را نشان می‌داد. ترامپ تحریم می‌کرد، ایران می‌گفت تحریم‌ها مهم نیست و تحریم‌ها را دور می‌زد! امروز اما از یک طرف تحریم‌ها برای ایران بسیار مهم شده و از سوی دیگر جنگی نباید رخ دهد. در عین حال صلح به هر قیمتی هم مناسب ایران نیست. ایران باید یک بازی دو وجهی داشته باشد. در واقع هم بحث میدان را باید در دستور کار قرار دهد و هم دیپلماسی. اعمال این سیاست دو وجهی بسیار حساس است و باید توامان باشد. با یک سیاست واحد کسانی در میدان جنگ باید آماده جنگ باشند (بدون اینکه جنگی در کار باشد) و افرادی هم باید در میدان دیپلماسی آماده مذاکره با هر کشور و هر دولت مشروعی در هر سطحی باشند. اگر این دو راه دنبال شود، می‌توان جامعه ایرانی را از چالش‌های موجود به سلامت عبور داد. اما اگر ایران به جنگ تنها یا مذاکره صرف فکر کند به نتیجه مورد نظر نمی‌رسد. در این مرحله بازی سیاستمداران ایرانی بسیار اهمیت پیدا می‌کند. همان‌طور که راهبردهای نظامیان هم در این فضا کلیدی می‌شود. نظامیان و سیاستمداران باید توامان با هم یک راهبرد واحد را در دو شکل ارایه کنند تا ایران گرفتار مذاکره در وضعیت بن‌بست یا جنگ بدون بازگشت نشود.

بازی طرف مقابل در چنین شرایط چگونه خواهد بود. مستحضر هستید که غرب تنها امریکا نیست و کنشگران دیگری هم نقش‌آفرین هستند. نظر شما درباره سایر بازیگران در این معادله چیست؟

اروپا از همین امروز بازی خطرناکی را شروع کرده است. اروپا از منظر دیپلماسی ایران را به گوشه رینگ برده و با ابزارهایی که دارد، تلاش می‌کند ایران را گرفتار چالش‌های حوزه دیپلماسی کند. قطعنامه احتمالی آژانس و مکانیسم ماشه، ابزارهایی است که اروپا از طریق آن قصد دارد ایران را در میدان دیپلماسی گرفتار کند. این سکه اما روی دیگری دارد و آن اسراییل است که آرزو می‌کند ایران را وارد چالش جنگ منطقه‌ای کند. یعنی ایران هم در حوزه دیپلماسی و هم در میدان نظامی با خطراتی روبه‌رو است. در کشاکش این فشارها، ترامپ برای ایران یک فرصت است. ایران باید با کارت ترامپ بازی کند. ترامپ راهی است که می‌تواند ایران را هم از گرفتاری‌های دیپلماسی و هم فشارهای نظامی اسراییل عبور ‌دهد. البته گفت‌وگو و مراوده با ترامپ به یک هوشمندی و خردمندی نیاز دارد.

نظامیان و دیپلمات‌های ایرانی هر دو برای کنشگری فعال در عرصه بیرونی به انسجام داخلی نیاز دارند. این انسجام چگونه شکل می‌گیرد؟

جامعه ایرانی آماده است و این جامعه هرگز جامعه‌ای جنگ‌طلب نیست. نیروهای ایرانی در این دو ساحت دسته‌بندی شده است. عده‌ای در ایران مخالف جنگ و موافق دیپلماسی‌اند و گروهی دیگری موافق جنگ و مخالف دیپلماسی! البته اکثریت ایرانیان موافق دیپلماسی و مذاکره‌اند. نمایندگان کسانی که مخالف جنگند باید وارد میدان شوند و این الگو را ترویج کنند و دسته دیگر هم باید از رویکرد مورد نظر خود دفاع کنند. در واقع ایران باید به سمت وضعیت نه جنگ و نه صلح حرکت کند و از دل این تضاد و دیالکتیک به یک توافق دست پیدا کند. جامعه ایرانی هم از این وضعیت حمایت می‌کند. ایرانیان طالب جنگ نیستند و خواستار مذاکره و گفت‌وگو هستند. اما گفت‌وگویی سازنده، عادلانه و پویا. بدون تردید جریان ضد جنگ در جامعه جدی است.

در کشاکش این دو دیدگاه، طیف رادیکالی هستند که معتقدند فضای جامعه کاملا باید بسته شود، رفع فیلترینگ را برنمی‌تابند، می‌خواهند حجاب حداکثری را ترویج کنند این افراد در کدام دسته قرار می‌گیرند؟

این دسته هم طرفداران رویکرد‌های جنگی و رادیکال هستند. آنها هر نوع ایده دموکراسی‌طلبی و آزادی‌خواهی را توطئه غرب می‌دانند. معتقدم دولت از این دسته هم می‌تواند در راستای منافع ملی استفاده کند. ظرفیت نظامی ایران هم یک برگ بازی است، زمانی باید نگران باشیم که توانایی نظامی تنها برگ بازی ایران باشد. امنیت و ساختن و توسعه و مشارکت در جامعه جهانی هم باید برای ایران مهم باشد. البته صدای رادیکال‌ها در این کشور بیشتر طنین‌انداز است، آنها جامعه را به سمت جنگ و رادیکالیسم و تندروی سوق می‌دهند. به نظرم ایران شرایط ورود به جنگ را ندارد، اما معنی آن، این نیست که ایران باید تن به سلطه دهد. دولت باید راهی میانه را پیدا کند که منافع ملی کشور را به گونه‌ای محقق کند که نه جنگی در بگیرد و نه توافق سلطه‌گرانه‌ای ایجاد شود.

طبقه متوسط ایرانی و نسل‌های نوین ایرانی نقش مهمی را در تحولات کشور ایفا می‌کنند. این طبقه چگونه می‌اندیشد؟

طبقه متوسط همواره به دنبال اعطای فرهنگی با استفاده از نظم بوده است. این طبقه می‌خواهد تغییر مطلوب را با حفظ نظم اجتماعی و ثبات جامعه ایجاد کند. به همین دلیل این طبقه ضد جنگ و ضد بی‌نظمی و به هم ریختن ساختارهای اجتماعی و فروپاشی و...است. امروز هم همین بازی را می‌کند. بعید نیست بخشی از نیروهای سیاسی و سیاست‌ورزان مصلح و توسعه‌خواه به این طبقه تعلق داشته باشند و ارزش‌های این طبقه را ترویج کنند. اگر طبقه متوسط نقش تاریخی خود را ایفا نکند، فضا را در اختیار رادیکال‌ها قرار می‌دهد. خطر این است که ایران به 100سال قبل بازگردد و همه دستاوردهای مصلحانه، توسعه‌طلبانه و... بر باد رود.

در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر، بیش از 50درصد از ایرانیان در انتخابات شرکت نکردند، برخی عنوان می‌کنند این 50درصد عدم مشارکتی‌ها، رویکرد براندازانه دارند و منتظرند در تنازع میان نظام ایران و غرب، کار یکسره شود. اما گروهی دیگر از تحلیلگران این عدم مشارکتی را طرفدار ارزش‌هایی چون دموکراسی‌خواهی و تحول مصلحانه می‌دانند. در مورد منویات عدم مشارکتی‌ها نظری دارید؟

اولا باید گفت که این طیف 50درصد نیستند و 70 تا 80 درصد جامعه ایران را تشکیل می‌دهند. 20الی 30درصد این طیف در دور دوم انتخابات وارد میدان شدند تا رادیکال‌ها کشور را به دست نگیرند. اگر شرایط به درستی پیش نرود و کشور به بن‌بست برسد، بیش از 80درصد معترض وارد میدان می‌شوند. براندازان آرزو می‌کنند جامعه به بن‌بست برسد و جامعه ایرانی به سمت رادیکالیسم و فروپاشی برود. این خطر در پیش است و باید به آن فکر کرد.

چگونه می‌توان از این خطر عبور کرد و جلوی آن را گرفت؟

باید از فرصت وجود ترامپ استفاده کرد. ترامپ کسی است که می‌خواهد معادلات را به نام خود حل کند. چطور می‌توان استفاده کرد؟ باید در عین اینکه جنگ را ترک نکنیم، صلح و مذاکره و تنش‌زدایی را اصل قرار دهیم. ترامپ هم همین را می‌خواهد. امروز جمهوری‌خواهان چنین ایرانی را می‌خواهند. دموکرات‌ها هرگز طالب چنین وضعیتی نبوده‌اند، اما جمهوری‌خواهان این وضعیت را می‌خواهند. می‌توان از این فرصت استفاده کرد و جامعه ایرانی را از یک نوع مرحله فرسایش نیروهای سیاسی و اجتماعی و نزدیک شدن به فروپاشی نجات داد.
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط