یک‌شنبه 04 آذر 1403 - 23:28

کد خبر 711471

دوشنبه 05 آذر 1403 - 10:00:00


موراکامی: زیاد توجه نمی‌کنم


ایسنا/«هاروکی موراکامی»، نویسنده نامدار ژاپنی همزمان با انتشار رمان جدیدش در گفت‌وگویی با «گاردین» درباره مفاهیمی همچون پیچیدگی، نوشتن درباره شخصیت‌های زن و ملاقات با طرفدارانش و البته انتقاد به آثارش صحبت کرد.

«هاروکی موراکامی»، نویسنده پرفروش ژاپنی نویسندگی را از ۳۰ سالگی آغاز کرد و در سال ۱۹۸۷ همزمان با انتشار پنجمین رمانش به نام «جنگل نروژی» ‌ به چهره برجسته ادبی تبدیل شد. رمان‌های «موراکامی» ‌ که آمیزه‌ای از روایت‌های واقع‌گرایانه و رویایی‌اند، طرفداران زیادی در سراسر دنیا پیدا کردند و این نویسنده را به یکی از شانس‌های همیشگی دریافت نوبل ادبیات تبدیل کردند. «گاردین» ‌ به بهانه انتشار جدیدترین رمان «هاروکی موراکامی» ‌ نویسنده نامدار ژاپنی با او گفت‌وگو کرده است:

رمان «شهر و دیوارهای متزلزل آن» ‌ بر اساس رمان کوتاهی است که در سال ۱۹۸۰ میلادی نوشته بودید. چرا اهمیت داشت که اکنون آن را به مخاطبان جدیدی ارائه کنید؟

آن اثر تنها اثری است که من تا به حال نوشته‌ام و هرگز اجازه چاپ مجدد آن در قالب کتاب را نداده‌ام. به عبارت دیگر، من فقط از داستان راضی نبودم. فکر می‌کردم موضوع آن بسیار مهم است، اما متأسفانه در آن زمان مهارت‌های نوشتاری برای انتقال آن به شیوه‌ای که می‌خواستم را نداشتم. تصمیم گرفتم تا زمانی که مهارت لازم را به عنوان یک نویسنده به دست بیاورم، منتظر بمانم و فقط پس از آن داستان را به طور کامل بازنویسی کنم.

در این میان، کارهای زیادی داشتم که می‌خواستم انجام دهم و نمی‌توانستم این پروژه را شروع کنم. دیگر چیزی که می‌دانستم این بود که ۴۰ سال گذشته بود (به نظر می‌رسید در یک لحظه گذشته باشد) و من به ۷۰ سالگی رسیدم. فکر می‌کردم اگر واقعاً بخواهم این کار را انجام دهم بهتر است شروع کنم، چراکه ممکن است زمان زیادی برایم باقی نمانده باشد. همچنین من نیاز شدیدی به انجام مسئولیت‌های خودم به عنوان یک رمان‌نویس احساس کردم.

شما این کتاب را در دوران قرنطینه نوشتید و در حال انجام این کار به ندرت خانه را ترک کردید. آیا این روش نگارش، لحن یا محتوای داستان را تحت تاثیر قرار داد؟

مطمئناً، زمانی که این رمان را می‌نوشتم، به مقداری آرامش و سکوت و زمان برای تأمل در مسائل نیاز داشتم. وضعیت شهر احاطه‌شده توسط دیوارها نیز استعاره‌ای از قرنطینه جهانی بود. چگونه ممکن است که هم انزوای شدید و هم احساس گرم همدلی در کنار هم وجود داشته باشد؟ این یکی از موضوعات اصلی این رمان بود، و از این نظر در مقایسه با رمان اصلی، جهشی قابل توجه به جلو است.

این کتاب برخی از مخاطبان ژاپنی را سردرگم کرده بود. سایرین عجیب بودن و عناصر سورئال را از بزرگترین لذت‌های رمان‌های شما می‌دانند. آیا دوست دارید خوانندگان را با سؤالات بی‌پاسخ رها کنید؟

من فکر می‌کنم یک رمان برجسته همیشه هدفش ارائه سؤالات قاطع است، اما نتیجه‌گیری واضح و سرراست ارائه نمی‌کند. دوست دارم خوانندگانم را پس از اتمام کتاب‌هایم با چیزی برای فکر کردن رها بگذارم. مثلاً، چه پایان‌هایی در اینجا ممکن است؟ من نکاتی را در داخل هر داستان می‌نویسم تا آن‌ها را به فکر فرو ببرم. آنچه من می‌خواهم این است که خوانندگان این موارد را انتخاب کنند و هر کدام به پایان منحصر به فرد خود برسند.

تعداد بیشماری از خوانندگان برای من اینطور نوشته‌اند: «من بارها از خواندن یک کتاب شما لذت برده‌ام.» به عنوان یک نویسنده، هیچ چیز بیشتر از این نمی‌تواند مرا خوشحال کند.

وقتی درباره شخصیتی مانند راوی در کتاب «شهر...» یا «تورو» ‌ در داستان «سرگذشت پرنده کوکی» یا «کافکا» ‌ در «کافکا در کرانه» ‌ می‌نویسید، تا چه اندازه درباره خود می‌نویسید؟

قهرمان‌های اول شخص رمان‌های من، به عبارت دقیق‌تر، من در واقعیت نیستند، بلکه نسخه‌ای از من هستند که ممکن بود باشم. دنبال کردن این احتمالات بسیار جذاب است، زیرا فرصت‌های زیادی برای تبدیل شدن به فردی غیر از خودتان وجود ندارد.

در میان بسیاری از نویسندگان انگلیسی‌زبانی که به ژاپنی ترجمه کرده‌اید، از جمله «سلینجر»، «فیتزجرالد»، «چندلر»، «کارور» و «کاپوتی»، کدام یک از آن‌ها بیشتر برای شما مهم است؟

من تحت‌تاثیر هر یک از نویسندگان قرار گرفته‌ام. من بسیار مجذوب سبک نوشتاری زیرکانه و خیرکننده «فیتزجرالد» ‌ و «کاپوتی» هستم، اگرچه کاملاً با سبک من متفاوت است. من شخصاً سبک «چندلر» را دوست دارم.

از زمانی که بیش از ۴۰ سال پیش شروع به نوشتن و انتشار کردید، صحنه ادبی ژاپن چگونه تغییر کرده است و آیا حس می‌کنید بخشی از آن صحنه هستید یا خارج از آن؟

من فکر می‌کنم نویسندگان جوان‌ترِ امروزه هرگونه ایده‌ پرمدعا دربارۀ «این است که ادبیات را تشکیل می‌دهد» را کنار گذاشته‌اند و با رویکردی آزادتر و انعطاف‌پذیرتر داستان می‌نویسند، که من واقعا تحسین می‌کنم. با این حال، در مورد خودم، من فقط به روش خودم ادامه می‌دهم و نمی‌توانم بگویم چه رابطه‌ای با این تغییرات در صحنه ادبی دارم.

چه تغییراتی در خوانندگان خود، هم در ژاپن و هم در سطح بین‌المللی دیده‌اید، و با ادامه مسیر نگارش آیا نوشتن آسان‌تر یا سخت‌تر شده‌ است؟

هم در ژاپن و هم در خارج از کشور به نظر می‌رسد تعداد خوانندگان من در سراسر جهان همچنان در حال افزایش است و اغلب از نظر من این اعداد شگفت‌آور است. در «لائوس» یک مخاطب تایلندی جلو من را گرفت تا سلام کند، این اتفاق در «درسدن» با یک مخاطب اهل «آلبانی» رخ داد و در توکیو با یک مخاطب اندونزیایی هم تکرار شد. من اغلب احساس می‌کنم که خودِ واقعی‌ام نیستم، در عوض به نوعی آدم ساختگی تبدیل شده‌ام…

با این حال، هیچ‌کدام از اینها نوشتن رمان را آسانتر یا دشوارتر نکرده است. من فقط سپاسگزارم چنین تعداد زیادی که هرگز پیش‌بینی نمی‌کردم، کتاب‌های من را خوانده‌اند. همه مثل من سعادتمند نیستند.

ادبیات داستانی ژاپنی اکنون یک چهارم کل داستان‌های ترجمه‌شده را که در بریتانیا فروخته شده‌اند تشکیل می‌دهد. به نظر شما چرا چنین جذابیت گسترده‌ای دارد؟

نمی‌دانستم که رمان‌های ژاپنی تا این حد در بریتانیا محبوبیت دارند. دلیل آن چیست؟ اصلا نمی‌دانم. شاید شما بتوانید به من بگویید، ‌ دوست دارم بدانم.

اقتصاد ژاپن این روزها خوب نیست و من فکر می‌کنم این چیز خوبی است که صادرات فرهنگی می‌تواند به نوعی کمک کند، اگرچه صادرات ادبی آنچنان تاثیری ندارد، درست است؟

 آیا انتقاد سال ۲۰۱۷ «میه کو کاواکامی» از زنان کتاب‌های شما، تأثیری بر شما در نحوه نوشتن شخصیت‌های زن داشته است؟

کتاب‌های من در طول این سال‌ها آنقدر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند که یادم نمی‌آید در چه زمینه‌ای نقد شده است و من هم زیاد به آن توجه نمی‌کنم.  

«میه کو» دوست نزدیک من و زنی بسیار باهوش است، بنابراین مطمئنم هر انتقادی که او وارد کرده، درست بوده است. اما راستش را بخواهید درست به یاد نمی‌آورم که دقیقا از چه چیزی انتقاد کرده بود.

حالا که در مورد زنان و آثارم صحبت می‌کنیم، اتفاقاً خوانندگان من تقریباً به طور مساوی بین زن و مرد تقسیم شده‌اند، نکته‌ای که من را بسیار خوشحال می‌کند.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط