یک‌شنبه 02 دی 1403 - 13:37

کد خبر 742570

یک‌شنبه 02 دی 1403 - 09:26:10


سرمقاله اعتماد/ ناترازی نظام رسانه‌ای ایران


اعتماد/ «ناترازی نظام رسانه‌ای ایران» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم سعید ارکان‌زاده یزدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

این روزها که داستان ناترازی‌ها از پرده برون افتاده و همه مردم ایران به‌عینه دارند می‌بینند چطور برق و گاز در این کشور به‌ علت سیاست‌های اشتباه و خام‌اندیشی‌ها و اهمال‌ها و کجروی‌ها دچار به‌اصطلاح ناترازی شده، شاید بد نباشد به ناترازی نظام رسانه‌ای کشور هم بپردازیم. ناترازی را خیلی ساده می‌توان نبود تعادل و نامتوازن بودن خروجی و ورودی یک سیستم و ایجاد انتظارات و تعهداتی فراتر از توان آن سیستم تعریف کرد. ناترازی و ورشکستگی در حوز‌ه‌هایی همچون نفت و گاز و آب قابل‌ کتمان نیست چون کاملا ملموس است، اما ناترازی در حوزه‌هایی که به علوم انسانی برمی‌گردد دایما از جانب سیاست‌گذاران و متولیان امور انکار یا توجیه می‌شود. چه کسی از اهل فن رسانه و روزنامه‌نگاری است که نداند رسانه‌های ایران در یکی از وخیم‌ترین شرایط چند دهه اخیر ایران به‌سر می‌برند؟ این ناترازی لزوما سخت‌افزاری نیست، بلکه رسانه‌های ایران بیش از ساختمان و تجهیزات، از ناترازی نرم‌افزاری -مصرف و اعتماد و اقناع و نیروی انسانی و فرهنگ سازمانی و سیاست‌گذاری کلان- رنج می‌برند. ابتدا از جنبه مصرف نگاهی بیندازیم به نظام رسانه‌ای. مصرف رادیو و تلویزیون در ایران به ‌طور مشهودی به کمترین حد رسیده است. با اغماض می‌توان گفت که برنامه‌های رادیو و تلویزیون به درد کمتر از 20درصد مردم ایران می‌خورد. بخش چشمگیری از مردم که نیازشان با این رسانه رفع نمی‌شود دیگر شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی ایران را نگاه نمی‌کنند و اگر بخواهند تلویزیون ببینند، آنتن‌های خود را به سوی شبکه‌های ماهواره‌ای برمی‌گردانند. از نظر اعتماد به رسانه، اوضاع از مصرف هم غم‌انگیزتر است و مردم اگر به‌ اجبار و از روی ضرورت نگاهی به شبکه‌های تلویزیونی بیندازند تا از اخبار رسمی مطلع شوند، بخش قابل‌توجهی از برنامه‌ها و محتواها را باور نمی‌کنند. طبیعی است که در زنجیره بهره‌مندی از رسانه‌ها، وقتی به حلقه اقناع می‌رسیم، میزان اقناع مخاطبان رادیو و تلویزیون به کمترین حد رسیده است. بنابراین تقریبا می‌توان گفت که صداوسیما در جذب و اقناع مخاطب به ورشکستگی و ناترازی سهمگینی رسیده است که کشور چوبش را در بزنگاه‌های تاریخی‌ای خواهد خورد که بخواهد مردم را آرام و قانع کند. در چنین شرایطی طبیعی است که هر کشوری که رقیب یا دشمن باشد، وسوسه می‌شود تلویزیونی فارسی‌زبان تاسیس کند و افکار عمومی داخل کشور را تحت کنترل خود درآورد و در بزنگاه‌های تاریخی، جامعه را در جهت منافع ملی خود هدایت کند. در حوزه اینترنت و رسانه‌های نو، ورشکستگی و ناترازی از تلویزیون هم غم‌انگیزتر است. تجهیزات اینترنتی قدیمی و فرسوده است. در همین روزها که برق دایما قطع می‌شود، می‌بینیم که باتری‌های آنتن‌های اینترنت همراه هم از کار می‌افتند. پروژه فیبر نوری به سرانجامی نرسیده است. اینترنت برای مردم گران است و تقریبا همه کاربران از کیفیت آن شکایت دارند. فیلترینگ کمر اینترنت را شکسته و عملا حاکمیت اینترنت در ایران را از دست نظام اداری و نظام حکمرانی سیاسی خارج کرده است. قریب به اتفاق مردم از فیلترشکن‌های رایگان و پولی استفاده می‌کنند و سخنان و شعارها و تبلیغات رسمی را از دایره مصرف و اعتماد و اقناع در رسانه‌های اینترنتی خود کنار گذاشته‌اند. حاکمیت هرقدر هم که نیروهای سایبری یا اکانت‌های هوادار پرمخاطب داشته باشد، نخواهد توانست در پیچ‌های تاریخی به سلامت عبور کند و قافیه را به کاربران معترض یا عملیات پیچیده سایبری خواهد باخت. در این بین، مردم و کاربران ایرانی، سرگشته و حیران از اینکه در برهه‌های حساس کدام مسیر را باید انتخاب کنند و چه تصمیمی باید بگیرند، بازیچه و بازنده دست‌های پنهان قدرت‌های سایبری مختلف خواهند شد. نظام رسانه‌ای در بخش خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری نیز ناترازی شدیدی را تجربه می‌کند. اغلب خبرگزاری‌ها به نهادهای عمومی وابسته‌اند و بیش از اینکه روزنامه‌نگاری حرفه‌ای را تجربه کنند، در وادی تبلیغات تجاری و سیاسی گام برمی‌دارند و تحت پوشش روزنامه‌نگاری به نوعی روابط‌ عمومی مشغولند. این خبرگزاری‌ها بودجه‌هایی می‌گیرند که درنهایت نمی‌توانند آن را به جذب و اقناع اغلب مخاطب بالقوه تبدیل کنند و کارمندصفتی و عافیت‌طلبی ویژگی اصلی کارکنان‌شان می‌شود. مطبوعات و خبرگزاری‌های دولتی بودجه‌ها را هدر می‌دهند یا در بهترین حالت صرف اهداف ایدئولوژیک گروهی و مطامع جناحی خود می‌کنند. این‌چنین است که روزبه‌روز مخاطبان بیشتری آنها را کنار می‌گذارند. می‌توان در همین روزها به روزنامه شهرداری پایتخت با آن سابقه درخشان نگاه کرد و به خروجی تاسف‌برانگیز و غیرحرفه‌ای آن نظری انداخت. با این حال، شاید ناترازی نرم‌افزاری در حوزه مطبوعات و سایت‌های خبری کمتر از دیگر رسانه‌های کنونی کشور باشد..
چراکه بخشی از مطبوعات و سایت‌های خبری ما را رسانه‌های مستقل و حرفه‌ای تشکیل می‌دهند، اما در همین رسانه‌های مستقل هم نوعی باز ناترازی به چشم می‌خورد که ناشی از عقب‌ماندگی تاریخی آنان است. این رسانه‌ها سال‌ها تحت فشار محدودیت‌های محتوایی و حرفه‌ای بوده‌اند و هنوز هم هستند. نبود تعادل بین انتظارات از رسانه و توان رسانه ناشی از سیاست‌گذاری‌های کلان غیرحرفه‌ای و ساختارهای مرعوب‌کننده است. محدودیت‌های حاصل از دگم‌اندیشی‌ها و تنگ‌نظری‌ها و برخوردهای ناموجه طی سه دهه اخیر مانع از این شده که مطبوعات و سایت‌های خبری خصوصی ما رشد کنند و به توسعه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دست یابند. این رسانه‌ها همواره تیغ توقیف و تعطیلی را بر سر خود احساس می‌کرده‌اند و کوچک و ضعیف مانده‌اند. روزنامه‌نگاران نتوانستند تشکیلات حرفه‌ای خود را داشته باشند و انجمن صنفی‌شان تعطیل شد. هر موقع تیراژشان بالا می‌رفت باید به خود می‌لرزیدند که به ‌بهانه‌ای تعطیل شوند. طی این سال‌ها بسیاری از روزنامه‌نگاران مهاجرت کردند یا شغل خود را عوض کردند. اینها ناترازی‌هایی است که به چشم نمی‌آید اما یک جامعه را از داشتن رسانه‌های قدرتمند و مستقل و حرفه‌ای محروم می‌کند. در اینجا باید این را هم گفت که تضعیف و کاهش توان اثرگذاری و نظارت اجتماعی رسانه‌های خصوصی و مستقل صرفا ناشی از رشد فناوری‌های نوین ارتباطی نیستند، چنان‌که در کشورهای توسعه‌یافته می‌بینیم رسانه‌های سنتی هنوز نفوذ بالا و دامنه اثرگذاری گسترده‌ای دارند. بنابراین نمی‌توان تقصیر این ناترازی را به گردن فناوری انداخت. اکنون به ‌جز معدود رسانه‌های خصوصی بزرگ، بقیه رسانه‌های مستقل تجهیزات کافی و سرمایه و نیروی انسانی کافی برای عملکرد حرفه‌ای در دنیای پیچیده فناورانه رسانه‌های امروز را ندارند. این رسانه‌ها دیگر قادر نیستند انبوه مخاطبان را با خود همراه کنند و بر افکار عمومی آنچنان که شایسته‌اش هستند، اثر بگذارند. شاید وجود همین معدود رسانه‌هایی هم که گاهی موج خبری درست می‌کنند یا با حرفه‌ای‌گرایی به موضوعات مورد علاقه مردم می‌پردازند بیشتر به معجزه شباهت داشته باشد.  بنابراین می‌بینیم که بخش‌های مختلف نظام رسانه‌ای در ایران گرفتار ناترازی است. رسانه‌های داخلی ما با شرایط فعلی توان جذب اغلب مخاطبان را ندارند و بودجه‌هایی را هم که به بسیاری از آنها اختصاص داده می‌شود، تلف می‌کنند. باز هم باید تاکید کرد که این ناترازی مثل ناترازی گاز و برق نیست که به خاموشی و تعطیلی مدارس و شهرک‌های صنعتی منجر شود و ملموس و قابل‌ مشاهده از سوی همه باشد. اما برای اهل فن در حوزه رسانه و ارتباطات هر روز قابل مشاهده است و هنگام مصایب و بزنگاه‌ها و مقاطع حساس تاریخی نیز نقصانش جلوی چشم همه می‌آید. شاید این ناترازی به همان دهشتناکی‌ای باشد که ناترازی گاز و برق، اما کسی بدان توجهی نمی‌کند چون که می‌توان آن را زیر فرش و در پستو قایمش کرد یا نظریه‌های نامربوطی مثل جنگ روایت‌ها انکارش کرد یا دست به مظلوم‌نمایی زد. ناترازی نظام رسانه‌ای ایران به همان اندازه کمبود برق و گاز صدمه‌زننده و آسیب‌زا است، اگر مهلک‌تر و عمیق‌تر نباشد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط