یک‌شنبه 09 دی 1403 - 02:44

کد خبر 749622

شنبه 08 دی 1403 - 13:20:00


شعری زیبا از فریدون مشیری


آخرین خبر/پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه واپس مانده بود
کودکی از شیطنت بازی کنان
بست با دستش دهان استکان
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وارهد
خشک لب می گشت، حیران، راه جو
زیر و بالا، بسته هرسو، راه او
روزنی می جست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر
هرچه بر جهد و تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فروافتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر، عزیز


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط