چهارشنبه 12 دی 1403 - 04:06

کد خبر 750795

یک‌شنبه 09 دی 1403 - 15:34:00


مرگ وحشتناک زن معلول در مشهد


خراسان/ صبح روز جمعه گذشته، قاضی ویژه قتل عمد مشهد در جریان مرگ مشکوک زن معلولی قرار گرفت که هاله‌ای از آسیب‌های اجتماعی اطرافش را فرا گرفته بود.

حساسیت پرونده‌های جنایی و روزنه‌ای که به دهلیزهای تاریک معمای «یک مرگ» می‌رسید، افکار مقام قضایی را درگیر کرد. لحظاتی بعد قاضی دکتر صادق صفری در تماسی تلفنی با دکتر عرفانی (پزشک قانونی مشهد) از وی خواست جسد زن ۴۴ ساله‌ای به نام «زهرا-ص» را که ادعا می‌شد به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، مورد واکاوی‌های تخصصی و علمی قرار دهد. 
طولی نکشید که با حضور قاضی در پزشکی قانونی راز مرگ این زن معلول جسمی حرکتی به صحنه کالبدشکافی گره خورد و زوایایی از شکستگی دنده‌ها و همچنین آثاری از کبودی و زخم‌های سطحی نمایان شد. حالا کلاف پیچیده یک مرگ مشکوک، مقابل دیدگان مقام قضایی خودنمایی می‌کرد که تحقیقات قضایی آغاز شد و قصه‌های دردناکی از آسیب‌های اجتماعی زیر پوست شهر بیرون زد.
یکی از دختران متوفی اولین کسی بود که از میان چالش آسیب‌های وحشتناک جامعه سر بر آورد و در برابر قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت. او درباره چگونگی مرگ مادرش گفت: پدرم بعد از طلاق مادرم به دنبال زندگی خودش رفت و بدین ترتیب مادرم سرپرستی من و خواهر کوچکم (آ) و برادر ۱۷ ساله‌ام را به عهده گرفت، اما درآمدی نداشتیم و تنها از طریق یارانه‌های دولتی زندگی را می‌گذرانیم. چند ماه قبل پسر ۲۴ ساله‌ای به نام «م»، خواهرم را که کمتر از ۱۵ سال سن دارد، اغفال کرد و به خانه ما راه یافت. او معتاد به مواد مخدر از نوع «کمیکال» است، به گونه‌ای که خواهرم را نیز معتاد کرد. «م» خواهرم را رها نمی‌کند، به همین خاطر مادرم چند بار او را از خانه خودمان بیرون انداخت ولی او با لگد وارد منزل ما می‌شد و مادرم را کتک می‌زد. او حتی برادرم را هم زیر مشت و لگد می‌گرفت تا برایش از ساختمان‌های در حال احداث آجر بیاورد! آن جوان که با خواهرم در ارتباط بود، مادر ویلچرنشینم را به وحشت می‌انداخت تا از او پول بگیرد! به گونه‌ای که با چوب، لیوان و دسته جاروبرقی مادرم را کتک می‌زد تا بتواند «کمیکال» (مواد مخدر) تأمین کند. چند روز قبل هم جر و بحثی بین خواهر و مادرم رخ داد. وقتی «م» به خانه آمد، خواهرم به دروغ به او گفت که مادرم او را کتک زده است! به همین خاطر «م» با عصا و لگد به جان مادرم افتاد و در حالی که فریاد می‌زد «زودتر بمیری!» موهایش را می‌کشید و او را به زمین می‌کوبید!
این دختر ادامه داد: مادرم خیلی درد داشت، به همین دلیل از من خواست برایش چای دم کنم! دقایقی بعد زمانی که چای آماده شد، به سراغ مادرم رفتم ولی او خواب بود! دلم نیامد بیدارش کنم، با خودم گفتم بگذارم بخوابد! ولی حدود ساعت چهار بعدازظهر هر چه صدایش زدم دیگر جوابم را نداد! همسایه‌ها را صدا زدم و اورژانس آمد اما دیگر مادرم در این دنیا نبود!
وقتی برادر متوفی نیز از ترس و وحشت خواهرش از جوان مذکور سخن گفت، قاضی دکتر صفری دستور بازداشت «م-د» را صادر کرد و این گونه جوان مذکور ساعتی بعد توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شد. 
این متهم پس از آن که به سوالات تخصصی و قضایی قاضی ویژه قتل عمد مشهد پاسخ داد، زوایای وحشتناک دیگری از ماجرای آسیب‌های تلخ زیر پوست شهر را به تصویر کشید.
این جوان معتاد که مدعی بود همه نوع مواد مخدر را تجربه کرده است، آغاز قصه دردناک گذشته‌اش را به ماجرای طلاق گره زد و گفت: نوزادی شیرخواره بودم که پدر و مادرم مرا رها کردند و نمی‌دانم کجا رفتند. من نزد مادربزرگ پدری‌ام بزرگ شدم و او به سختی برایم شیرخشک تهیه می‌کرد. من هیچ‌کس را نداشتم و از همان دوران کودکی ابتدا قلیان تنباکو کشیدم و بعد هم به مصرف مواد مخدر آلوده شدم! تا این که چند سال قبل با موتورسیکلت تصادف هولناکی کردم و به مدت یک ماه در بیمارستان طالقانی در کما بودم.
او در حالی که چانه‌اش را به چپ و راست می‌چرخاند و صدای استخوان‌های فکش را به نمایش می‌گذاشت، ادعا کرد: همه جای بدنم شکسته بود و من خیلی رنج کشیدم و در همین شرایط به جوشکاری مشغول شدم و در ارتفاع کار می‌کردم ولی درآمدم صرف تهیه مواد مخدر می‌شد تا این که چند سال قبل عاشق یک دختر شدم و به او دل باختم. حاضر بودم برای آن دختر هر کاری بکنم. او شماره تلفن مرا گرفت و روابط ما آغاز شد ولی مدتی بعد به من خیانت کرد و با چند پسر دیگر دوست شد. من که دچار شکست عشقی شده بودم، خیلی حالم گرفته بود و در وضعیت نابسامانی زندگی می‌کردم! هیچ‌کس را جز یکی از نزدیکان پدرم نداشتم تا این که حدود پنج ماه قبل در همان انتهای بولوار توس چند پسر جوان را دیدم که مزاحم دو دختر هم‌محله‌ای ما شده بودند، من هم به سمت آن‌ها رفتم و آن‌ها را کتک زدم! در همین هنگام دختر ۱۵ ساله (آ) سیلی به گوش من نواخت چرا که تصور می‌کرد من هم با آن جوانان مزاحم همراه هستم، ولی وقتی فهمید که من برای نجات او، آن‌ها را کتک زده‌ام شماره تلفن مرا پیدا کرد و با من دوست شد. ولی مادرش قصد داشت او را به مرد متأهل دیگری که ۳۸ ساله بود، شوهر بدهد که «آ» مدتی از خانه فرار کرد. من هم به دنبال او گشتم. وقتی دوباره بازگشت، مادر او را سرزنش کردم که «آ» مرا دوست دارد، چرا او را به کسی می‌دهی که هیچ علاقه‌ای به آن مرد ندارد؟! با وجود این روابط ما ادامه داشت و من او را به عقد موقت خودم درآوردم ولی شناسنامه‌ام در دادسرای صدف است. با همه این ماجراها من قاتل نیستم، چون طبق نظر پزشکی قانونی مادرزنم ساعت چهار بعدازظهر فوت کرده و من ساعت ۶ بعدازظهر به آن‌جا رفتم! من این خانواده را زیر بال و پرم گرفته بودم و خیلی به آن‌ها کمک می‌کردم، حتی برایشان پنیر هم خریدم. آن‌ها خانواده‌ای آشفته دارند ولی من او را نکشتم!
با دستور قاضی دکتر صادق صفری، متهم این پرونده برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان زبده پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت تا ریشه‌یابی ماجرای مرگ وحشتناک زن معلول ادامه یابد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط