ورزش 3/اوبامیانگ در عربستان سعودی عملکرد خوبی دارد. تیم او، القادسیه، در رده سوم جدول قرار دارد و هشت امتیاز با صدرنشین، الاتحاد، فاصله دارد. اوبامیانگ در مصاحبه با اتلتیک به قضیه سرقت از خانه‌اش در بارسلون اشاره کرد.
یکی از بدترین اتفاقاتی که یک انسان می‌تواند تجربه کند. اوبامیانگ شرح داد که چگونه این سرقت رخ داد: «پسر بزرگم دوان دوان آمد و گفت، بابا، چند نفر در خانه هستند. به او گفتم، پنهان شو. آنها از بیرون وارد شدند، جایی که همسرم با دخترعمویم و دوستش بودند. آنها دوست‌ دخترعمویم را بردند و وارد خانه شدند. همسرم فریاد می‌زد. آنها یک تفنگ داشتند. من یک بطری بزرگ برداشتم و به طبقه بالا رفتم تا با آنها روبرو شوم. چهار یا پنج نفر بودند. کسی که تفنگ داشت به من گفت که تسلیم شوم. گفتم نه، بگو چه می‌خواهی. او از من خواست که بنشینم. گفتم نه و او شروع به زدن من کرد. می‌خواستم مبارزه کنم، اما یکی از آنها پایین نزد فرزندانم رفت. در آن لحظه نمی‌توانستم کاری کنم. اگر اشتباهی می‌کردم، ممکن بود به آنها آسیب برسد. خانه را گشتند و هرچه می‌خواستند به آنها دادم تا همه سالم بمانیم.»

شب‌های زیادی نخوابیدم
اوبامیانگ توضیح داد که اگر تنها بود، بهتر می‌توانست با این موضوع کنار بیاید: «وقتی زن و بچه داری، موضوع فرق می‌کند. بعد از آن، بچه‌ها به من گفتند، بابا، نمی‌خواهیم به مدرسه برویم، می‌ترسیم که اتفاقی بیفتد. یک سال تمام، پسر کوچکم به من می‌گفت، نمی‌توانم تنها بخوابم. شب‌های زیادی را بدون خواب گذراندم، فقط به آن اتفاق فکر می‌کردم و کابوس می‌دیدم. من کسی هستم که اگر خوب نخوابم، نمی‌توانم بهترین عملکردم را داشته باشم. هر وقت بچه‌ها تنها هستند، می‌ترسند. این یکی از دلایل جدایی من از بارسا بود.»
اوبامیانگ هنوز آن خانه را در بارسلون دارد، اما از آن زمان به بعد به آنجا بازنگشته است: «فکر می‌کنم باید آن را اجاره دهم، چون فرزندانم نمی‌خواهند به بارسلون برگردند. اشتباه کردم که با کسی صحبت نکردم. اگر کسی برای صحبت داشتم، یک درمانگر یا روان‌شناس، شاید کمکم می‌کرد. اما نمی‌خواستم کاری انجام دهم. راستش، سردرگم شده بودم.»