سه‌شنبه 16 بهمن 1403 - 01:30

کد خبر 795352

دوشنبه 15 بهمن 1403 - 23:25:00


فرصت دوباره به اعتمادسازی؟


ایران/متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

مریم سالاری| فارغ از پشت ‌پرده همه مخالفت‌هایی که در یک دهه گذشته علیه مذاکره هسته‌ای با امریکا بروز یافته است، رویکردهای جاری نسبت به ازسرگیری گفت‌و‌گو با امریکا در دولت دوم «ترامپ» پیرامون پرونده هسته‌ای با یک موضوع ویژه روبه‌رو شده است؛ اینکه گفت‌و‌گوهای غیرهسته‌ای هم آری یا نه؟ پرونده‌ای که پای طیف گسترده‌ای از موضوعات از نقش ایران در حمایت از جبهه مقاومت گرفته تا نفوذ آن در محیط پیرامونی‌اش را پیش می‌کشد و در عین حال شاهد نقش تخریبی ایالات متحده در همه این حوزه ها هستیم؛ روندهایی که محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیس‌جمهوری آن را مزاحمتی برای سیاست خارجی ایران در داخل و خارج منطقه می‌خواند که باید رفع شود اما چگونه؟ با مقابله یا مذاکره؟ او می‌گوید: «من موافق هستم که سیاست خارجی ایران باید از منطقه شروع شود ولی ما باید سایه یک مزاحم را از سر سیاست خارجی ایران برداریم اما دیگران وقتی با ما رابطه برقرار می‌کنند نباید احساس کنند باید با امریکا دعوا کنند چرا که در این صورت ما را انتخاب نخواهند کرد کما اینکه می‌بینیم الان هم این کار را نمی‌کنند.» آنچه ظریف با تجربه برآمده از دوره رویارویی ایران و امریکا زیر سایه سیاست فشار حداکثری سعی بر اشاره به آن دارد، تشخیص دقیق منافع مشترک و نقاط اختلاف یا تعارض منافع است که می‌تواند عاملی برای این باشد که طرف‌های درگیر از زیاده‌خواهی دست بکشند و اندک ناکامی را بر هدر دادن همه چیز ترجیح دهند. این تشخیص در گفته‌های اخیر سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه در گفت‌و‌گوی اخیرش با «الجزیره» به شکل دیگری مورد یادآوری قرار گرفت؛ جایی که او گرچه برجام را تجربه موفقی خواند که با عهدشکنی امریکا ناکام ماند اما بار دیگر دوراندیشی تهران درباره اهمیت حل و فصل موضوعات اختلافی با امریکا را در این جمله به نمایش گذاشت: «ما تجربه خوبی از مذاکرات قبلی نداریم اگر این بار تجربه خوبی از مذاکرات (احتمالی) شکل بگیرد طبیعتاً بر اعتماد ایران اثر خواهد گذاشت و در چنین شرایطی تصور گام‌های دیگر هم ممکن خواهد بود.» فحوای مشترک دو نگاه ظریف و عراقچی تأکید بر این گزاره است که نیاز متقابل طرف‌ها به توافق؛ تصنعی، خلق‌الساعه و تبلیغاتی نیست بلکه عاملی است که به همان دلیل که دو طرف توافق می‌کنند، به همان دلیل هم به آن پایبند بمانند؛ چه بی‌تردید به میزانی که در عرصه تعامل، پاسخ‌های مثبت بر موارد ناکامی غلبه می‌یابند، هزینه برای همه بازیگران کمتر می‌شود و در نهایت به تقویت اعتماد متقابل می‌انجامد.
 
فرصت دوباره به اعتمادسازی؟
اما آیا تهران دوباره فرصتی برای اعتمادسازی به واشنگتن می‌دهد؟ پاسخ این پرسش را باید در مختصات سیاست جهانی گذر از وضعیت دیروز به نظم جهانی تازه با بازتعریف نقش بازیگران جست‌و‌جو کرد که تشخیص بموقع این تحول در دولت پزشکیان راه را برای انطباق با شرایط جدید باز کرده است. فارغ از اختلاف‌نظرهایی که درباره مدل ذهنی «ترامپ» برای گفت‌و‌گوهای منطقه‌ای با ایران چه در قالب مذاکره مستقیم چه مذاکره جمعی با حضور پرشمار کشورهای عربی مطرح است، اساساً ورود تهران به چنین مذاکراتی به محمل اختلاف‌نظرهای جدی در صحنه داخلی کشور تبدیل شده است؛ جایی که برخی چراغ سبز به مباحث منطقه‌ای با امریکا را تهی کردن ظرفیت‌های بازیگری جمهوری اسلامی در محیط پیرامونی‌اش می‌دانند و برخی دیگر بدون قراردادن این موضوعات روی میز مذاکره احتمالی با «ترامپ» شانسی برای کاهش بحران میان دو طرف قائل نیستند.
به اعتقاد موافقان گفت‌و‌گوهای فراگیر و جامع با امریکا، آخرین عقبه‌ای که باید در راه مذاکره از آن گذشت غلبه بر تصورات ذهنی و رفتاری محصول شرایط دیروز است که نه فقط در آن سوی میز مذاکره بلکه در جانب ایران نیز گاه دیده می‌شود.
گرچه اعتراض به بحران اعتماد از هر دو سوی میز شنیده می‌شود، اما ناگفته پیداست که اعتماد و بی‌اعتمادی در خلأ شکل نمی‌گیرند بلکه در فرآیند تعامل تقویت می‌شوند. ذیل چنین نگاهی گفت‌و‌گوی ایران و امریکا پیرامون چالش‌های منطقه‌ای در بستر یک گفت و گوی واقعی و موثر اهمیت پیدا می‌کند. خاصه آنکه خاورمیانه پس از مجموعه جنگ‌های پس از 7 اکتبر، موازنه قدرت را در منطقه تغییر داده و به همین دلیل برخی بازیگران به پشتوانه کمک‌های امریکا سعی در سامان دادن به موازنه جدیدی دارند که کنش امنیتی ایران به عنوان کشوری که در نسبت با اعضای جبهه مقاومت تعریف می‌شود، تهدید مهمی برای آن به شمار می‌آید. بنابراین از این منظر، برخی پژوهشگران استدلال می کنند ورود ایران به گفت‌و‌گو با امریکا و لحاظ دغدغه‌های منطقه‌ای هر دو طرف، می تواند به تثبیت موازنه جدید منطقه‌ای با درنظر گرفتن خواست های تهران خواهد بینجامد.
در نقطه مقابل اما مخالفان، جای دادن مسائل منطقه در منظومه مذاکرات با امریکا را مغایر با سیاستی می‌بینند که تهران در دایره قدرت بازدارندگی خود ناظر بر نفوذ و اثرگذاری بر محیط پیرامونی‌اش تعریف کرده است. بنابراین به اعتقاد این دسته، چراغ سبز به درخواست برای ورود به این مهم معنایی جز تهی کردن خودخواسته امکان و ظرفیت‌های بازیگری کشور در خاورمیانه ندارد.
 
بدون ایران هرگز!
فارغ از آنچه در صحنه سیاست‌ورزی ایران و اختلاف‌نظرهایی که در تعریف نسبت آن با مذاکرات کاهش بحران با امریکا و مأموریت رفع تحریم‌ها مطرح است، ناظران بین‌الملل بر ضرورت توجه به واقعیات جاری خاورمیانه بویژه پس از تاریخ 7 اکتبر تأکید می‌کنند؛ جایی که تل‌آویو سعی بر بازگرداندن حس بازدارندگی استراتژیک علیه دشمنان خود دارد و متقابلاً کشورهای خاورمیانه با تجربه برآمده از ناکامی سیاست فشارحداکثری ترامپ که خود نیز در آن نقش داشتند، بر تلاش برای اصلاح نظام‌های اقتصادی و اجتماعی خود متمرکز هستند و در نتیجه می‌خواهند از یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر که می‌تواند به دستاوردهایی که در سال‌های اخیر به دست آورده‌اند ضربه بزند، جلوگیری کنند.  در این میان تردیدی وجود ندارد که وزن ایران با سیاست تعامل سازنده با جهان خارج و استقلال سیاسی به تنهایی کافی است برای آنکه تلاطم‌های جاری را مهار کند و الگویی از همکاری همه‌جانبه را ارائه دهد. حالا تصمیم به اینکه اجرای این الگو از مجرای چه نوع مذاکراتی با امریکا بگذرد، با تهران است.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط