راف اچ فلچر نویسنده آمریکایی این‌کتاب متولد ۱۹۵۳ است و ۷۱ سال دارد. او برای نوجوانان می‌نویسد و رمان «پسر عنکبوتی» را سال ۱۹۹۷ به چاپ رسانده است. داستان این‌کتاب درباره پسر نوجوانی به‌نام باب است که خانه و خانواده‌ای شاد و خوب دارد. او همه‌چیز ازجمله یک‌حیوان خانگی دارد و احساس خوشبختی می‌کند. حیوانش هم یک‌عنکبوت به‌نام تلما است. اما خوشبختی باب وقتی خراب می‌شود که باخبر می‌شود باید اسباب‌کشی و در شهر دیگری زندگی کنند.

خداحافظی با دوستان هم‌مدرسه‌ای و هم‌تیمی فوتبال، چالش بزرگی برای باب است. اما باید تلما را هم با خود به مدرسه جدید ببرد و این، برایش معضل کمی نیست. آیا شهر و مدرسه جدید برای تلما جای خوبی است یا بابی با مشکل روبرو می‌شود؟

کتاب پیش‌رو با این‌جملات آغاز می‌شود: «تازگی‌ها یه کتاب جدید عنکبوتی خریدم که با این‌جمله شروع می‌شه: عنکبوت‌ها قاتل‌های زنجیره‌ای هستند؛ می‌توان به آنها لقب جک قاتل داد. عنکبوت‌ها بهترین و معروف‌ترین شکارچیان دنیای حشرات‌اند.» شاید درست باشه، ولی توی این عبارت به نکته اصلی اشاره نشده. حقیقت باورنکردنی درباره عنکبوت‌ها این نیست که اونها قاتلن، بلکه روش‌های جالب نزدیک‌شدنشون به طعمه اس.

«پسر عنکبوتی» در ۱۷ فصل نوشته شده و نویسنده پیش از شروع متن کتاب، آن را به برادرش تام تقدیم کرده که برای اولین‌بار زیبایی وحشتناک عنکبوت‌ها را نشانش داده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

چیک پوزخندی زد و گفت: «دیروز دلم برات تنگ شده بود، پسر عنکبوتی!» دندان‌های جلو او بزرگ و سفید بودند. «شنیدم دیروز داداش کوچیکه‌ات رو آوردی مدرسه! می‌خوام اون جونور کوچیک خزدار رو ببینم!»

بابی خواست از کنارشان رد شود اما یکی از دوستان چیک جلویش را گرفت و راه را بست. او اسکات شاناهان، پسری کوتاه‌قد، با موهای قهوه‌ای فرفری بود. بابی از باچ‌فستیک شنیده بود پدر اسکات، بیرد شاناهان یک زباله‌جمع‌کن است، مردی با قدرت بدنی افسانه‌ای.

اسکات گفت: «می‌دونی، من یه مار بوآ دارم که هر روز هفته واسه ناهارش گوشت رتیل می‌خوره.»

بابی شانه‌ای بالا انداخت و به راه افتاد. «مبارکه.»

این‌کتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۹۵ هزار تومان منتشر شده است.